کد مطلب: ۸۴۲۸
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۵

فرزندان فکری نیچه در اقتصاد

زهرا سلیمانی‌اقدم

فرهیختگان: یکی از مقالات جالب مجله نیشن (The Nation) با عنوان «فرزندان فکری نیچه» مربوط است به تاثیرات اندیشه نیچه بر چهره اقتصاد. نویسنده در این مقاله به بررسی این سوال پرداخته که چگونه ایده محافظه‌کار فردریش هایک و مکتب اتریش با تبدیل بازار به عرصه اخلاق و سیاست، به یک واقعیت اقتصادی تبدیل شده است؟ او در این پرسش سراغ شباهت اندیشه آنها با اندیشه نیچه می‌رود. اقتصاد اتریشی یا مکتب اتریشی یکی از مکتب‌های اندیشه اقتصادی است که بر سازمان‌یابی خود به خود و براساس سازوکار قیمت‌ها تاکید دارد. اتریشی‌ها را کارل منگر، فریدریش فون هایک، لودویک فن میسس و دنباله‌روهایشان در اقتصاد تشکیل می‌دهند. آنها مبدع نظریه ارزش افزوده در اقتصاد بوده‌اند.
پیش از این کارل مارکس ارزش هر چیزی را با میزان زحمتی که برای تولید آن کشیده می‌شد، اندازه می‌گرفت. مشکل سوسیالیست‌ها در دفاع از این نظریه این بود که آنها با نیاز اولیه دانستن چیزهایی مثل خوراک، پوشاک و مسکن برای این نوع نیازها ارزش قائل می‌شدند و آنها را در باور جامعه تبدیل به ارزش می‌کردند. آنها معتقد بودند اینها باید توسط دولت تامین شود تا جا برای شکوفایی انسان‌ها؛ یعنی عواملی مثل زیبایی‌شناسی، دوست داشته شدن و ارزش‌های دیگر باز شود و انسان با فراغ‌بال به این مساله بپردازد که ارزش‌های زندگی‌اش چیست و به چه چیزی می‌خواهد بپردازد.
اما با آمدن اتریشی‌ها و نظریات‌شان همه چیز تغییر کرد و اقتصاد از محیطی خنثی، به قلب توجهات سیاسی تبدیل شد. چون آنها معتقد بودند برخلاف آنچه مارکس ارزش‌گذاری کرده است، شاید انسان‌هایی باشند که بخواهند بیشتر اوقات گرسنه باشند؛ ولی چیزی را بسازند که برایشان بسیار مهم‌تر است. درواقع این مساله عملا اقتصاد را وارد عرصه اخلاقیات کرده است. به عقیده اتریشی‌ها فقط با در نظر گرفتن همه گزینه‌هاست که انسان،‌ مجاز به انتخابی اخلاقی می‌شود. فشارهای اصول اولیه اقتصاد؛ یعنی منابع محدود و خواسته‌های نامحدود است که فرد را مجبور به تصمیم‌گیری می‌کند.

  فرار از ارزش‌گذاری‌ها
شباهت اتریشی‌ها با نیچه از آنجایی است که هر دو در تلاش برای رهانیدن نگاه‌ها از ارزش‌گذاری‌ها بوده‌اند. یکی از این ارزش‌ها تعادل بوده است. یوزف شومپتر یکی از شاگردان این مکتب با بر هم زدن این ارزش، ایده «کارآفرین» را رو می‌کند. از نظر او سرمایه کارآفرینی را نظام سوسیالیستی اداره می‌کند. یعنی به جای یک مدیر مدبر،‌ سرمایه تصمیم‌هایی را اتخاذ می‌کند تا براساس آنها همه چیز اداره شود. او معتقد بود تعادل منجر به مرگ اقتصاد می‌شود. بنابراین از نظر او کارآفرین، نظامی بود که در برابر یک ارتش منظم و کهنه‌کار ولی مستهلک قدآراسته است. از نظر او مدیریت کارآفرین روشی از توزیع است که باعث گسترده شدن بازار می‌شود.
ارزش دیگر آزادی بود که هایک آن را نه یک هدف؛ بلکه یک وسیله می‌دید. هایک با آزادی سروکاری ابزاری داشت. به نظر هایک این عادلانه است که به دلایلی چون ثروتمندی، فردی آزادی بیشتری در انتخاب‌هایش داشته باشد. از این رو فرد با کمک این آزادی می‌تواند سراغ چیزهایی برود که شاید یک در میلیون کسی سراغش نرود. آنها با خرید تولیدات گران به تولیدکننده امکان آزمایش ایده‌هایش را می‌دهند. با این فرصت آنچه خوب است در تعداد بالا تولید می‌شود و مورد استفاده عموم قرار می‌گیرد و همه از آن بهره می‌برند. بنابراین ثروتمندان فرصت دارند به تاسیس نهادهای مدنی،کمک به توسعه علم و حمایت از هنر بپردازند.
هایک می‌خواست در توزیع ناعادلانه آزادی، همه چیز آزادانه تقسیم شود. از نظر او، ما دانشی پیشینی نداریم که بخواهیم بفهمیم چه کسی از این آزادی نامتقارن می‌تواند بهترین استفاده را بکند، از این رو بهتر است آن را به شانس واگذار کنیم تا به دست بهترین استفاده‌کننده‌ها بیفتد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST