فرهیختگان: فضای مجازی و شبکههای اجتماعی این روزها پر است از جوکهای
مناسبتی و غیرمناسبتی که بین افراد مختلف رد و بدل میشود؛ بالافاصله بعد از هر اتفاقی
اولین واکنشها به صورت جوک نمایانمیشوند.
در نگاه نخست اینکه این جوکها، جامعه را سخیف میکنند؛
یعنی سطح تفکر جامعه را پایین میآورند. چون اینها یکی از میانجیهای ما با
جهان هستند، اگر گسترده شوند در جامعه و مردم عادت کنند که نوع پیوند خود را با
جامعه فقط از طریق همین جوکها تعریف کنند، به شکلی ما به لحاظ فرهنگی، دچار ابتذال
میشویم و به سطح پایین تفکر نسبت به مسائل اجتماعیمان میرسیم.
این نگاه اولیه را همه ما میبینیم. اما شکل دوم
ماجرا این است که میشود نگاه دیگری به آن کرد. میتوان گفت همین جوکها تنها راه
به زبان درآمدن جامعه هستند؛ چون جامعه اگر به زبان درنیاید چیزی از آن دیده نمیشود
و گویی مرده است. اما این زبان جوک و طنز، حداقل برخورد در سطح زبان با مسائل اجتماعی
است که جامعه اجازه دارد این کار را بکند؛ چون در سطوح دیگر زبانی، نظام قدرت
اجازه نمیدهد افراد حرف بزنند و نمیگذارد صداها شنیده شوند و به بیان آیند، پس
این زبان حداقلی است که میتوانیم درخصوص مسائل جامعهمان از این طریق قضاوت کنیم
و حتی مسائل را به گوش سیاسیون و نظام قدرت برسانیم. این نگاه نیز زاویه دید دیگری
است. اما میخواهم چیز دیگری بگویم. در نگاه اولیه به هر نوع زبانی که در جامعه
منتقل میشود، میتوان همین نگاه را داشت؛ یعنی فقط نقش انتقالدهنده برایش در نظر
گرفت. حداقلش این است که زبان ما فعال است؛ چه به شکل سخیف آن که میگوییم فرهنگ
جامعه را مبتذل میکند و چه به این شکل. گویی فکر میکنیم زبان، واقعاً خودش هیچکاره
است. گویی ما آدمها هستیم که زبان را یا به شکل سخیف یا اعتراضی بهکار میگیریم
و حداقل چیزهایی را در جامعه میگوییم. میخواهم بگویم اینطور نیست. در جامعه هر
گونه زبانی بهخصوص زبان طنز و جوک وقتی تولید میشود، حیات خاص خودش را پیدا میکند.
منتقل که میشود، معانی آن ثابت نیست؛ بازتفسیر میشود و اشکال دیگری برای خودش
پیدا میکند.
اینگونه نیست که حیات لحظهای موقت و سست پیدا کند و از
بین برود. هر گونه زبان در جامعه از طریق مخاطبانش بازتفسیر میشود و کلمات، معانی
دیگر پیدا میکنند. شما جوک را که تعریف میکنید، چرا برخی اقوام را وادار به اعتراض
میکنید؟ شما فقط دو دقیقه به آن خندیدهاید، اما چرا آنها را وادار به اعتراض میکند؟
دلیلش این است که جوکها در جهان این اقوام بازتفسیر شده و بهگونهای دیگر خوانده
و دیده میشوند. جوکهایی که در جامعه منتشر میشوند نکتهای را در خود نهفته
دارند که در فرآیند تفسیری ممکن میشوند. در فرآیند تفسیر گاه فکر میکنیم سخیف
یا اعتراضی هستند. میخواهم بگویم نکته مهم این است که زبان زنده باشد و این
زنده بودن با این تفسیرها ممکن میشود.
مهم نیست که زبان طنز است یا ادبیات فاخر. اینکه جامعهای
زنده باشد، از منظر زبانی، تفسیر را ممکن میکند؛ چه اینکه ما قضاوت کنیم جامعه را
سخیف میکند و چه اینکه اعتراضی را منتقل کند. در این فرآیند تفسیر واژهها حرکت
کرده، کلمات بار پیدا میکنند و به جاهای مختلف میروند. در این شرایط تصویر، عکس،
شعر، مجسمه و... معانی متعددی پیدا کرده و به جامعه منتقل میشوند. این موضوع به
نظر من دارای ارزش است. یعنی در واقع یکی از مهمترین رسالتهای زبان این است که
بتواند دائماً ذهنیت جامعه را وادار به تفسیر موقعیت خودش کند. همین که این فرآیند
تفسیر موقعیت را برای ما ممکن میکند به نظرم حداقلی از نشاط و پویایی و زندگی را
در جامعه ممکنمیکند.