کد مطلب: ۸۴۹۷
تاریخ انتشار: یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵

از ترجمه‌های بد گریزی نیست

علی نامجو

شهروند: می‌گوید شکایت می‌کنم. داستان از این قرار است که نمایشنامه‌هایش را بدون اجازه در اجرای حرفه‌ای روی صحنه برده‌اند و حتی یک اجازه خشک و خالی هم از او نگرفته‌اند. بهرنگ رجبی که در سال‌های اخیر نمایشنامه‌های معاصر را به فارسی برگردانده، می‌گوید: نمی‌خواهم نامم به وسیله افرادی که از سرمایه‌ام بدون اجازه استفاده می‌کنند بر سر زبان‌ها بیفتد. نظرات جالبی دارد. هرچند در این سال‌ها در کوی و برزن، کودکی که به‌تازگی خواندن و نوشتن آموخته و پیرمردی که ایام جوانی را پشت سرگذاشته، با هم در یک جمله متفق‌القولند؛ این‌که حال کتاب در جامعه ما خوب نیست، رجبی معتقد است: خوانندگان کتاب از دهه ۷۰ به بعد در ایران به مراتب بیشتر شده‌اند و ما امروز در ایران، مردمان کتابخوانی داریم. بهرنگ رجبی، مترجمی که بیشتر با کارهایش در زمینه ادبیات نمایشی شناخته می‌شود، چندی قبل نمایشنامه «مامورهای اعدام» اثر «مارتین مک دونا» را ترجمه کرد و این اثر کمتر از دو ماه بعد به چاپ دوم رسید. ما در روزنامه شهروند با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم و از او درباره چگونگی ورودش به جریان ترجمه (به ویژه در زمینه نمایشنامه‌نویسی) و فعالیت‌های او در این عرصه در این سال‌ها سوالاتی پرسیده‌ایم که در ادامه می‌آید:

آقای رجبی، پیش از ورودتان به جریان ترجمه کتاب به  چه کاری مشغول بودید؟
تا ۲سال قبل، نوشتن برای مطبوعات و ترجمه مطبوعاتی برای  وب‌سایت‌های گوناگون را انجام می‌دادم. حدود ۵سال در یک وب‌سایت کار مداوم انجام می‌دادم، ولی اکنون بیشتر از ۲سال است کاری به‌جز ترجمه انجام نمی‌دهم. اگر شما در این حوزه بحث کارمندی کار خود را جدی بگیرید و پشتکار و تلاش روزانه داشته باشید، درآمد حاصله از این کار زندگی اشرافی به شما نخواهد داد ولی بد هم نمی‌گذرانید. من از این راه زندگی نسبتا خوبی دارم و معتقدم  اگر کسی فکر می‌کند می‌تواند وارد این کار شود، می‌توانم این نوید را به او بدهم که در صورت جدیت و تلاش بعد از این‌که روی روال افتاد، از این راه و از این کار زندگی خود را به خوبی بگذراند.
اولویت‌بندی شما در کارهای‌تان چیست؟ چه ملاک‌هایی دارید و با چه نگاهی کاری را می‌پذیرید؟ دراین‌باره کمی توضیح دهید...

توضیح دادن در این زمینه کمی دشوار است. من در طول زندگی خود تعداد زیادی کتاب و مقاله خوانده‌ام، مقدار زیادی فیلم تماشا کرده‌ام و سعی کردم از یک زمان به بعد خواندن و دیدن من خالی از جهت‌گیری و سمت‌وسو نباشد، بنابراین به سمت موضوعات موردنیاز برای دیدن و خواندن رفتم و با موضوعات جدید و جالبی مواجه شدم که آگاهی یافتن و خواندن در موردشان از ضروریات بود. برای مثال کار عکاسان و نقاشان را نگاه می‌کردم تا بتوانم وارد جهان‌بینی و ذهن‌شان بشوم. درمجموع، همه اینها در ذهن من یک سلیقه ساخته است که البته  نمی‌توانم آن سلیقه را تعریف کنم. شاید بتوانم بگویم سلیقه‌ای دارم که در اثر مواجهه با ادبیات خوب، فیلم خوب و نقاشی خوب ساخته‌شده است. امروز دیگر به سلیقه خودم اعتماد می‌کنم، کتاب را می‌خوانم و براساس سلیقه خودم آن را می‌پسندم یا نمی‌پسندم، بعد از آن شروع به کار ترجمه می‌کنم.
از نظر شما خوب بودن شعر، موسیقی و فیلم چه ملاک‌هایی دارد و به چه معناست؟
من در شروع کارم، فکر کردم  که تاریخ هنر و دانستن در موردش موضوعی مهم است. مثلا در حوزه نقاشی باید درباره داوینچی، رافائل، دالی، پیکاسو و آثار مدرن، پست‌مدرن و کلاسیک بدانم، چون معتقدم دیدن کارهای این هنرمندان مهم است و خواندن و دیدن‌شان برای اشراف به موضوعات کتاب‌های مختلف هنری از ضروریات است.  از یک جایی به بعد، متوجه شدم که با توجه  به مطالعات و درک و دریافت شخصی‌ام باید مطالعه در زمینه پاپ‌آرت را بالا ببرم. شما از یک جایی به بعد می‌توانید کم‌کم سلیقه خود را بسازید و در کارهایتان با خودتان روراست می‌شوید. من در اوایل ۲۲ سالگی‌ام متوجه شدم با موسیقی سنتی ایران ارتباط چندانی برقرار نمی‌کنم، بنابراین این نوع از موسیقی را در ذهنم جدا کردم و کنار گذاشتم، گفتم این سلیقه من نیست و نوع دیگری از موسیقی را دنبال کردم. در طول این دوره اتفاقی می‌افتد و آن این است که شما در طول زمان سلیقه خود را می‌سازید و براساس آن و با اعتماد به آن،  کار می‌کنید. به‌عنوان‌مثال من رمان آستر را می‌خوانم و می‌بینم از این کار لذت بردم و دوستش دارم، ولی خیلی کنجکاو نمی‌شوم که چرا خوشم آمده، چون امروز دیگر سلیقه من شکل‌گرفته است. البته اگر بخواهم درباره آثار او نقدی بنویسم، شروع به فکر کردن در مورد ایده‌ها، فرم کار، نگاه و روایت کارهایش می‌کنم ولی وقتی نخواهم در موردش بنویسم، می‌بینم که چقدر ارتباط خوبی با این کار برقرار کردم و چقدر به روحیات، سلیقه و دنیای من نزدیک است. به دلیل این‌که من سعی کرده‌ام آن دنیا را در طی زمان و با در نظر گرفتن شخصیت و فرهنگم بنا کنم، به سلیقه و دنیای خودم اعتماد می‌کنم و به خودم می‌گویم که این کار را ترجمه می‌کنم.
آیا شما تا به حال سعی کرده‌اید به‌عنوان سیاه‌مشق یا برای تمرین، نمایشنامه‌ای بنویسید؟
نه.هیچ وقت.
چرا؟
در سن ۱۴ یا ۱۵ سالگی‌ام سعی کردم قصه بنویسم ولی خیلی زود متوجه شدم در این زمینه هیچ استعدادی ندارم، بنابراین به این نتیجه قطعی رسیدم که دنیای خلاقیت ادبی باید بدون لطف و حضور من روزگار خود را بگذراند. خب البته متوجه شدم فرم مقاله‌نویسی را بلدم و می‌توانم مقاله نویس معقولی باشم. به نظر خودم با گذر زمان کارم بهتر شد و در طول زندگی تعدادی مقاله نوشته‌ام و در این حوزه مقداری توانایی دارم. در حوزه ترجمه نیز به همین شکل بود، بعد از مدتی احساس کردم درحال تغییر و پیشرفت هستم اما در حوزه نمایشنامه‌نویسی هیچ امیدی در خود ندیدم و وارد آن حوزه نشدم.
به‌عنوان یک مترجم، نظرتان در مورد اوضاع ترجمه به‌ویژه در زمینه نمایشنامه در طول سال‌های اخیر چیست؟
به نظر من اوضاع ترجمه در این سال‌ها بد نبوده است . هر روز هم درحال بهتر شدن است. ما در این حوزه تا چندسال پیش تعدادی مترجم نامدار و البته تعدادی مترجم بد داشتیم اما در سال‌های اخیر تعداد مترجمان به خاطر باب شدن آموزش زبان انگلیسی از دوران کودکی و پذیرش جامعه و استقبال از کتاب، چندبرابر شده است. الان تعداد زیادی مترجم وارد حوزه کتاب شده‌اند و از درون آنها، بسیاری مترجمان جوان و خوب بیرون آمده است. مترجمان بسیار خوبی که در تراز مترجمان قدیمی ما هستند. از آن مهم‌تر، به نظر من امروز در کشورمان تعداد زیادی مترجم متوسط داریم که ممکن است نتوانند زبان ویژه‌ای بسازند یا کار عجیبی انجام دهند، ولی اگر اصل داستان دارای زبان پیچیده‌ای نباشد، می‌توانند ترجمه استاندارد و معقولی برای مطالعه مخاطب ارایه دهند. در قدیم چنین مترجمانی را نداشتیم و مترجمان ما یا خیلی خوب بودند یا خیلی بد. با این توضیح، امروز مترجمانی داریم که ما را با چیزهایی که قبلا امکان خواندنش را نداشتیم، آشنا می‌کنند. خوشبختانه ترجمه درحال طی کردن مسیر روبه جلو است و اوضاع بدی ندارد. البته مانند هر شغل دیگری، ترجمه بد هم هست اما باید بدانیم که گریزی از آن نیست. در مجموع من معتقدم تعداد ترجمه‌های خوب و قابل خواندن در جامعه ما خیلی بیشتر و بهتر از سابق شده است.
با توجه به پاسخ سوال قبل، ظاهرا شما استقبال از کتاب را از سوی مخاطبان در سال‌های اخیر بهتر از گذشته می‌دانید...
بله، حتما. به یاد دارم وقتی در سال‌های ۷۷-۷۶ به کتابفروشی می‌رفتیم، ممکن بود هفته‌ای یک رمان جدید بخریم (اتفاقی که در دوره احمدی‌نژاد هم تکرار شد). اما شما الان اگر هر روز به شهر کتاب بروید، می‌بینید ۵ عنوان کتاب جدید وارد بازار شده که روز گذشته هنوز ارایه نشده بودند. ممکن است تیراژها کمتر از گذشته شده باشد اما عناوین خیلی بیشتر از قبل شده است. آدم‌ها کمتر کتاب نمی‌خوانند، بلکه تیراژها در تعداد عناوین بیشتر خرد شده است. بر این اساس، اگر قبلا ۵هزار نفر یک عنوان کتاب را می‌خواندند، امروزه این تعداد به ۱۰ برابر افزایش پیدا کرده که و هر کدام ۱۰ عنوان کتاب مختلف را می‌خوانند. با این توضیح به نظر من میزان کتاب خواندن در مقایسه با گذشته بیشتر شده است. امروزه کتاب‌های بیشتری منتشر می‌شوند، هرچند ممکن است تیراژ به یک‌سوم رسیده باشد. شاید در گذشته تیراژ یک کتاب ۳هزار نسخه بود و امروز به هزار نسخه کاهش پیدا کرده اما تعداد عناوین خیلی بیشتر از ۳ برابر شده است.
برخی از منتقدان عقیده دارند در ایران معمولا بدون هماهنگی با مترجم،  نمایشنامه او را برمی‌دارند و با ایجاد تغییراتی جزیی در چند جمله از آن، کار را به روی صحنه می‌برند و اسمی هم از مترجم نمی‌برند. با این توضیح در بسیاری از کتاب‌ها نیز نوشته شده «برداشت کلی و جزیی فقط با اجازه کتبی مترجم و ناشر امکان‌پذیر است». آیا تابه‌حال برای شما اتفاق افتاده که اثرتان را بدون اجازه به روی صحنه ببرند؟
بله. باید بگویم که من مایل نیستم از طریق افرادی که بدون اجازه از کار استفاده می‌کنند، اثرم دیده شود و معروف شوم. با این توضیح، تاکنون هر گروه نمایشی که از من مجوز خواسته، این اجازه را داده‌ام. در مورد اجراهای دانشجویی و غیرحرفه‌ای و اجراهای شهرستان‌ها از سمت من هیچ توقع مالی وجود ندارد و من مجوز استفاده را بدون هیچ نوع بحث مالی می‌دهم اما در مورد تئاتر حرفه‌ای در تهران، ماجرا متفاوت است. خیلی اصرار دارم که برای استفاده از کار حتما اجازه بگیرند و در بحث مالی مشخصا با من قرارداد ببندند. انتظار بخش زیادی از تئاتر حرفه‌ای در ایران این است که شما کار را به صورت مجانی در اختیارشان قرار دهید تا اجرایش کنند. این انتظار را اما از بازیگر، منشی صحنه، تدارکات و هیچ‌کس دیگری  ندارند. این انتظار را فقط از مترجم دارند و نمی‌دانم دلیلش چیست؟ آثار من سرمایه‌های زندگی من هستند و دلیلی نمی‌بینم آنها را به صورت مجانی در اختیار کسی قرار دهم. بنابراین اگر کار من بدون مجوز استفاده شود، بی‌اندازه ناراحت می‌شوم. این هم که به جز درباره تئاترهای دانشجویی و شهرستانی، از من انتظار داشته باشند کار را به صورت رایگان در اختیارشان قرار دهم، مورد پسندم نیست.
در صورت وقوع چنین اتفاقی، چه سوپاپ اطمینان و چه اهرم فشاری وجود دارد تا شما از طریق آن بتوانید پیگیری کنید و به حق و حقوق خود برسید؟
من تا به حال از مجرای قانونی برای مقابله با این نوع سوءاستفاده‌ها بهره‌گیری نکرده‌ام اما راه‌هایی ازجمله شکایت‌کردن برای برخورد با متخلفان وجود دارد. دوستان من در موارد اینچنینی، این کار را کرده‌اند. این اواخر آقای شهرام زرگر بابت یکی از کارهایش که مورد استفاده قرار گرفته بود و حتی اسم شخص دیگری را به‌عنوان مترجم روی کار زده بودند، شکایت کرد و درنهایت خسارت گرفت. کار پیچیده و سختی هم نبود. من تا به حال این کار را نکرده‌ام اما آمار چنین اتفاقاتی درحال زیاد شدن است و فکر می‌کنم از این به بعد، باید این برخورد را انجام دهم.
با توجه به این موضوع که شما و همکاران‌تان به لحاظ کاری خیلی مشغول هستید و قطعا درگیری‌های کار خودتان را نیز دارید و با درنظرگرفتن پروسه طولانی و زمان‌بر بودن رسیدگی به چنین موضوعاتی آیا عطایش را به لقایش نمی‌بخشید و در نیمه راه از ادامه راه منصرف نمی‌شوید؟

خیر. قطعا اگر ما این برخورد را چندبار انجام دهیم، حساب کار را به دست طرف مقابل خواهیم داد. به نظر من انجام دادن این کار ارزش دارد، حتی اگر پروسه‌اش طولانی باشد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST