کد مطلب: ۸۵۰۷
تاریخ انتشار: سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵

فراتراز عشق...

بهنام تهرانی شریف

ایران: استر نیلسون که دعوت شده در بزرگداشت هوگو رسک، هنرمندی که جامعه او را به سبب شورمندی اخلاقی‌اش می‌ستاید، سخنرانی کند، با «حسی‌ترین برخوردی که در پیوند با لمس یک شیء» می‌بیند، شیفته او می‌شود: جابه‌جا کردن کت زن که در چشم نیلسون تداعی‌گر «نوعی محبت مطلق و احتیاط بی‌کم‌وکاست با جسمی مادی» است با کناره گرفتن زن از رابطه چند ساله خود به موازات ملاقات‌های مرتب با رسک، مرد به دیدار نلسون در آپارتمان جدیدش رغبت نشان داده و نخستین دیدار و ملاقات اتفاق می‌افتد. اما هنرمند که مدعی بوده «کسی که جامعه و آسیب‌پذیری انسان را در این هستی بی‌رحم در هنرش نادیده می‌انگارد، شایسته نیست خود را هنرمند بنامد»، به آسیب‌پذیری انسانی که با او وارد رابطه عاطفی شده بی‌اعتناست. رسک تنها با نیلسون پیوند ندارد، هرچند نیلسون مدام می‌کوشد قرینه‌های این بی‌مسئولیتی را به شکلی تفسیر کند که از اعتبار معشوق در نظرش نکاهد. پس از هفته‌ای که ارتباط آن دو در اوج است و البته فرودهای آزاردهنده‌ای نیز برای عاشق دارد، نیلسون با بی‌توجهی رسک از سویی و عشق عظیم‌اش از دیگرسو دست به گریبان می‌شود. در دیداری که با تلاش نیلسون دست می‌دهد، نگاه مطلقاً متفاوت آن دو به محتوای نزدیکی انسانی آشکار می‌شود؛ هوگو در واکنش به استر که می‌پرسد آیا در جهان او عشق و شور یکی نیست، پاسخ می‌دهد: «شاید ربط دوری با هم داشته باشند. آدم با شور، به تعطیلات تابستانی طولانی نمی‌رود و سال‌ها با کسی زندگی نمی‌کند.» پیش‌بینی سرخوردگی زن عاشق دشوار نیست، پس راوی با بیان عباراتی ورای ذهنیات سوم شخص، خواننده را از صرفِ روایتی عاشقانه در نشیبِ شکست می‌رهاند. بهره‌گیری از وقایع جهان پیرامونی که علی‌الظاهر از دایره روابط عاشقانه بیرون است، بر رابطه رسک و نیلسون که قاعدتاً نمایندگانی از فهم والاتر از دنیای صمیمانه انسانی‌اند اثرگذار بوده، کارکردِ داستانی می‌یابد. استر، هوگو را درک نمی‌کرد: «وقتی هوگو حاضر نبود با او صمیمی شود، چرا می‌خواست با او رابطه داشته باشد؟» عاشق با خودش فکر می‌کند که اگر زمانی شعری دراین‌باره بنویسد عنوانش خواهد بود: «نمی‌فهمد». این گونه عدم فهم نیلسون را به بررسی احتمالات رفتاری دیگر سوق داده، رمان را بعدی اندیشه‌گرا می‌بخشد. در پایان، استر که هنوز «کوچک‌ترین فرصت برای تفسیر مثبت‌تر» را پذیراست تا وقتی خلافش ثابت شود، یک‌باره به ملاقات هوگو می‌رود. در شام سه نفره‌شان به همراه همکار هوگو، آخرین نشانه‌ها برای تفاسیر مثبت رنگ می‌بازد: کتابی که استر هدیه می‌گیرد نه لزوماً در ملاقاتی حضوری، که به اذعان هوگو با ارسال پُستی هم ممکن بوده است! بگومگوهای آن دو راجع به سیاستمداران و وقایع سیاسی بدین‌جا می‌رسد که آیا مسئولیت تمام پیامدهای ناگوار با قدرت‌های فرامنطقه‌ای است و افرادی که بر آنها ظلم روا می‌شود یکسره از هر داوری معاف‌اند؟ حادثه واپسین رمان برآیند بیرونی این معناست که با آن کس که از گام گذاشتن در «پیچ‌وخم‌های هزارتوی کندوکاو» می‌هراسد تا در «سطح ظاهری شادانِ کنش‌گرایی» متوقف بماند، نمی‌توان زیست. پس نیلسون هم به قضاوت اخلاقی خویش می‌نشیند تا عشق شکست‌خورده را چون دنیای سیاسی رسک به قدرتی مافوق حواله ندهد.گفتنی است «تصرف عدوانی» را نشر مرکز منتشر کرده است.

 

 

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 1
    0
    پاسخ به این نظر
    هیوا ملاقلی پور چهارشنبه 21 آذر 1397
    آقا این متن شما خیلی عالی بود. من همیشه نقدهای کتاب شما ر ومیخونم. مخصوصا کتاب شعر خودتون شانه دادن به تابوت رو خیلی دوست داشتم.
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST