کد مطلب: ۸۶۳۴
تاریخ انتشار: دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵

و جن در آقای مودت حلول کرد*

ونداد الوندی‌پور

اعتماد: اگر بخواهیم فیلم «اژدها وارد می‌شود» را براساس متراژهای سینمایی متداول تحلیل کنیم، سر به ناکجاآبادی می‌بریم که گرچه شاید چند پس‌کوچه‌اش به هم راه داشته باشد، ولی خیل عظیمی از خیابان‌هایش به بن بست می‌خورد. بنابراین، نگاه «صرفاً» استعاری و نشانه‌شناختی به فیلم، راه به خطا می‌برد؛ گرچه، داشتن نگاه نشانه‌شناختی جزئی از فرآیند درک این فیلم است. اژدها وارد می‌شود یک اثر پست‌مدرن است. به علت کمبود جا، خلاصه‌وار برخی ویژگی‌های پست مدرنیسم را مرور می‌کنیم: «حقیقت محتوم و نهایی وجود ندارد. ساختارها جواب نمی‌دهند و بنابراین باید شکسته شوند. نسبیت بر همه‌چیز سایه انداخته، به خصوص بر زمان و تلقی‌های مختلف از آن. جهان از داستان‌واره‌ها یا خرده روایت‌هایی ساخته شده و هر چه شخص یا ارگان‌هایی که داستان‌سازی می‌کنند، داستان‌های بهتر و جذاب‌تری بسازند و بتوانند (از طریق ابزار رسانه) داستانشان را به نام واقعیت مطلق به خورد افکار عمومی دهند، سهم بیشتری در ساختن جهان پیرامون ما پیدا می‌کنند. از این نظر، سیاستمداران و قدرتمداران در صدر داستان‌پردازان قرار می‌گیرند؛ همان‌ها که تاریخ را می‌سازند و جنگ و صلح و اتحاد و وطن‌پرستی و نژادپرستی و... و همه اینها، در سطح سیاسی، خرده‌روایت‌هایی هستند برای یوغ انداختن به گردن انسان‌ها. جهانی چنین، متزلزل و بی‌بنیاد است و ملغمه‌ای است از اندیشه‌ها و نیازها و دروغ‌ها و افسانه‌ها و دریافت‌ها و تعابیر و پارادوکس‌ها و شایدها و اگرها... بدین‌ترتیب، زندگی، خود، یک ابر داستان است متشکل از خرده داستان‌هایی که به اشکال مختلف و با بن مایه‌های عاطفی و عقلی و ذهنی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و هنری و... کنار هم چیده شده‌اند و در یک زمان نامشخص، رو به مقصدی مشخص، یعنی مرگ، در حرکت است. مدرنیست‌ها سعی داشتند از طریق فرمول‌بندی همه‌چیز و از طریق ساختن ساختارها، به حقیقت هر پدیده دست یابند و جواب‌ها را بیابند. اما پست مدرنیسم با دادن فکت‌هایی از وضع ناعادلانه و ظالمانه و ضدانسانی کنونی جهان، این رویکرد را در سطح کلان به چالش می‌کشد. در جهان پست‌مدرن، خرده‌روایت‌ها یا داستانک‌ها جهان را می‌سازند؛ هر پرسوناژ خرده روایت‌های خود را دارد و به شیوه‌ای دیالکتیکی، از برخورد این داستانک‌ها، داستانک‌های جدیدی شکل می‌گیرد. بنابراین، تشتت و عدم قطعیت (عدم وجود پایان‌بندی بسته) و ابهام و ایهام و شکسته شدن زمان و مکان و مرز رؤیا و واقعیت، از ابزارهای اصلی پست‌مدرنیسم به خصوص در حیطه هنر است. در فیلم با خرده‌روایت‌هایی مواجهیم که هرکدام می‌تواند موضوع یک فیلم باشد ولی در اینجا همه کنار هم جمع شده‌اند تا در قالبی پست‌مدرن و فضایی سوررئال، شِمایی از جهانی ممکن را که می‌تواند ارتباطاتی با واقعیت‌های عینی نیز داشته باشند، ترسیم کنند. به بیان ساده‌تر، شاید بتوان گفت ما در این فیلم با اپیزودهایی مواجهیم که گاه بر هم اثر می‌گذارند و گاه نه. گاه واقعی می‌نمایند و گاه خیالی. نکته بسیار مهم اینکه نباید به دنبال روابط علت و معلولی در بین این خرده روایت‌ها باشیم. خرده روایت‌ها هر کدام قابل تفسیر و تاویلند اما الزاماً دارای رابطه منطقی با هم نیستند؛ مثل همه وقایع و پدیده‌های جهان. می‌دانیم که «اژدها وارد می‌شود» نامش را از یکی از فیلم‌های معروف بروس‌لی گرفته؛ خرده روایتی که در این عنوان هست ما را به دنیای واقعی زندگی بازیگری می‌برد که در ۳۲ سالگی درگذشت یا به روایتی کشته شد؛ پس اژدهایی که قرار است وارد شود هم از مرگ بی‌نصیب نیست. واژه «اژدها» ما را به خرده روایتی اوستایی می‌برد منبعث از «آژی دهاک» یا ضحاک که شاهی بود که ابلیس بر شانه‌اش بوسه زد و دو مار از جای بوسه‌هایش روییدند و غذای‌شان مغز سر آدمیان بود. اژدها هزار سال سلطنت کرد و کاوه سرانجام او را در کوه دماوند زندانی کرد و سرانجام توسط گرشاسب نابود شد. در اواخر فیلم هم، ماموران ستوان چارکی، که هیبتش استعاری است و گویی کارگزار ضحاکیان است، از پشت کوه به پرسوناژهای اصلی نگاه می‌کنند که «پشت کوه» هم در میتولوژی اوستایی، جایی است که اهریمن نیروهایش را به آنجا گسیل کرده است. پس در بخشی از خرده روایت‌های فیلم، شاهد نوعی نبرد خیر و شر هستیم که در قالبی اسطوره‌ای و خیالی نمود پیدا کرده است. نبردی که پایانی ندارد. نکته مهم ولی بدیهی که شاید برخی تماشاگران را به اشتباه بیندازد، حالت به ظاهر مستند گونه فیلم است، در حالی که فیلم کاملاً fiction یا ساختگی است و مانی حقیقی و سعید حجاریان و...، درواقع بازیگران فیلم هستند (نام‌شان هم به عنوان شخصیت حقیقی نوشته نمی‌شود) و عبارت «براساس واقعیت» که در ابتدای فیلم می‌بینیم هم اساساً غیرواقعی است. در واقع، کارگردان با در نظر داشتن این واقعیت که سینما اساساً یک دروغ است و هر چه در قاب است دروغین است، هر چه را که دلش خواسته به عنوان واقعیت جازده تا جذابیت و باردراماتیک اثرش بیشتر شود. فیلم ارجاعات ملی و سیاسی و نژادی و... هم دارد نظیر آلمانی صحبت کردن کارگر هندی و نیز اشاره به غول خفته در زمین، یعنی «نفت» که اکنون آرام شده (قیمتش نازل شده). نکته جالب که می‌تواند در جای خود تفسیرپذیر باشد، صحبت کردن حجاریان و زیباکلام به شکلی ظاهراً راست‌گویانه درباره یک ماجرای غیرواقعی است؛ یعنی بازی کردن در جهت راست نشان دادن یک داستان ساختگی... و زلزله، خبر از چه چیز می‌تواند بدهد؟  باید به شاهکار بهرام صادقی  نیز اشاره کنم که چند بار نامش در فیلم آمده. به یک اعتبار می‌توان این فیلم را یک بازسازی آزاد از «ملکوت» زنده‌یاد بهرام صادقی دانست: فیلمی با پرسوناژهایی که جن در وجودشان حلول کرده. اگر روحی برای فیلم «اژدها وارد می‌شود» در نظر بگیریم، آن روح، بی‌شک «ملکوت» بهرام صادقی است.


*بخشی کوتاه شده از سطر آغازین رمان «ملکوت»

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST