هنرآنلاین: داریوش مهرجویی جزو اولین سینماگرانی است که با اقتباس از آثار ادبی تصمیم به فیلمسازی گرفت و اولین فیلم اقتباسی خود را تحت عنوان «گاو» کارگردانی کرد که همچنان پس از گذشت ۴۸ سال یکی از بهترین آثار اقتباسی سینمای ایران به شمار میآید.
مهرجویی پس از آن فیلمهای بسیاری را در کارنامه خود جای داد،
از جمله آنها میتوان به «هامون» اشاره کرد که این فیلم نیز با الهام از کتاب «بوف
کور» صادق هدایت ساخته شد. به طور کلی مهرجویی را میتوان استاد اقتباس در سینمای
ایران دانست، چرا که اغلب داستانهایش برگرفته از داستانی دیگر است که او آن را
تبدیل به فیلم میکند و به گفته خودش با اتکا به داستان اصلی داستانی دیگر را که
متعلق به خود اوست خلق میکند.
این کارگردان سینما علاوه بر اینکه در عرصه سینما فعالیت
گستردهای دارد، در زمینه نگارش رمان و ترجمه نیز ید طولایی دارد.
مهرجویی درباره همراهی فیلمساز با نویسنده در سینمای امروز به خبرنگار هنرآنلاین، گفت: ۹۹ درصد فیلمهای امروز اقتباس هستند از تئاتر، شعر و ... و این چیز تازهای نیست، ولی متأسفانه اینجا کسی نمیداند که چطور باید از این امکان استفاده کند.
وی ادامه داد: اگر امروز از کتابها در سینما استفاده نمیشود به این دلیل است که کتابها به درد سینما نمیخورند و برای سینما هم نوشته نشدهاند.
کارگردان «درخت گلابی» با بیان اینکه تاکنون پنج رمان نوشته است و تمام کارهایی که میسازد اقتباس نیست، درباره این شیوه فیلمسازی بیان کرد: هیچ یک از کارهایی که من میسازم اقتباس نیست، بلکه اتکاست. من از یک سوژه، کتاب، داستان و ... استفاده میکنم و به آن متکی میشوم و از آن بهرهبرداری میکنم. به قول انگلیسیها زمانی که از یک اثر خوشم میآید و احساس میکنم که خودم آن را نوشتهام، آن را تصرف میکنم، یعنی آن اثر را میگیرم از صافی وجود خودم رد میکنم و یک اثر جدید و یک واقعیت جدید خلق میکنم. این را دیگر نمیشود اقتباس نامید. اقتباس یعنی موبهمو عین آنچه را که گذاشتهاند بردارید و در مدیومی دیگر مثل سینما یا تئاتر استفاده کنید، ولی کاری که من میکنم اقتباس نیست.
آخرین کتاب این کارگردان سینما «آن رسید لعنتی» نام دارد که در نمایشگاه کتاب روانه بازار نشر شد و این روزها در تهران و کیش جشن امضایش را برگزار میکند. علاوه بر اینها مهرجویی خود را آماده میکند تا کتابهای «سفر به سرزمین فرشتگان»، «سفرنامه به پاریس» و عوج کلاب را نیز به زودی روانه بازار نشر کند.
«آن رسید لعنتی» داستان زندگی بهزاد جاوید، فیلمبردار، کارگردان و تهیهکننده پنجاهوچند ساله است. کتاب با صحنه سکته بهزاد شروع میشود. علت سکته این است که بهزاد میشنود صداوسیما بعد از چهار سال نمیتواند پول او را پرداخت کند. او چند سال قبل سریالی ساخته که بسیاری به خاطر سریال موردنظر، از او تقدیر میکنند و قرار میشود هزینه ساخت سریال را به او بدهند. او از خوشحالی این خبر سور و سات فراوانی به راه میاندازد، خانه عوض میکند و زیر بار قرض میرود.
با گذشت زمان بهزاد متوجه میشود که از پول خبری نیست و باید برای رسیدن به پولش از هفت خان رستم عبور کند. این داستان، پروسه بیسرانجامی است که بهزاد جاوید میگذراند؛ دویدنهای او از بخشی به بخش دیگر از واحدی به واحد دیگر تا پیگیر طلبش باشد و کارش را نهایی کند، از واحدی در صداوسیما به استودیوی از استودیوی به بخش آرشیوی از.... در این پروسه زندگی شخصیاش هم دچار تغییر میشود. کار تا جایی پیش میرود که برای ادامه کار احتیاج به رسید عکسهایی دارد، اما این رسید گم میشود و بعد از سه سال کسی از همکاران بهزاد زنگ میزند و اعلام میکند که رسید پیدا شده و باز آنها به جشن و شادی مشغول میشوند، اما درست روز فردای این جشن است که آن تلفن میشود. بهزاد جاوید سکته میکند و راهی بیمارستان میشود.
رمان «آن رسید لعنتی» نوشته داریوش مهرجویی، در ۹۸ صفحه به بهای ۹ هزار تومان از سوی نشر بهنگار منتشر شده است.