ایران: در برههای از زمان قرار گرفتهایم که سرعت تحولات به
مدد تکنولوژی افزایش یافته و در حالی به عصر فضای مجازی رسیدهایم که فاصله بین
اعصار به کمترین حد خود رسیده است. سبک زندگی متحول شده و ارزشها دستخوش تغییر شدهاند،
انسانها حاضر به خواندن متنهای طولانی نیستند و خواندن متنهای کوتاه و موجز را
ترجیح میدهند و در این میان، کتابخوانی هم جای خود را به مطالعات مجازی داده و در
نهایت شاهد نوعی سطحی نگری در حوزههای گوناگون زندگی هستیم.
بدون شک در این دوران که شاهد سیطره فضای مجازی، تعدد
رسانهها، شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای هستیم، اگرچه میزان و حجم اطلاعات وارد
شده به اذهان بیشتر از گذشته است اما میزان اطلاعات عمومی، تسلط و تفسیرگرایی نسل فعلی
مانند نسلهای قبلی - که بیشتر اطلاعات خود را از مطالعه کتابها در حوزههای
گوناگون دریافت میکردند- نیست.
کتابخوانی، پدیدهای که این روزها کمرنگتر از همیشه شده
و دغدغه بسیاری از اندیشمندان واهالی فرهنگ است که همواره تلاش میکنند جامعه را
تشویق به کتابخوانی کنند.
از مظلومیت کتابها و خالی بودن کتابخانهها و
شمارگان پایین کتابها گلایه میکنند، از مقایسه بین سبد غذایی و مصرفی خانوادهها
با سبد فرهنگی و خرید کتاب ابراز نگرانی میکنند و...
اما یک نکته مهم وجود دارد، این همه نگرانی برای چیست؟
ما باید برای کتابها و کتابخانهها نگران باشیم یا برای
کتاب نخوان ها؟
کتابها از خاک خوردن و مغفول ماندن آسیب بیشتری میبینند
یا انسانهایی که اذهانشان از نیاموختن حرفهای جدید خاک میخورد؟
خالی ماندن کتابخانهها دردناک است یا خالی ماندن افکار
انسانها از ایدههای تازه و معلومات روز؟
به هر حال در عصر حاضر، لازم است انسانها کمی عمیقتر
به وقایع پیرامون خود بنگرند و با حساسیت بیشتری نسبت به کاهش سرانه مطالعه کتاب
واکنش نشان دهند. دغدغه اهالی فرهنگ را درک کنند که نه برای خودشان و کتابها که
برای انسانهایی نگرانند که خود را از این نعمت گرانقدر محروم میکنند.
باید همه ما این حساسیت را درک کنیم که اگر در جامعه
هنوز هم عدهای هستند که دغدغه خواندن و حفظ جایگاه کتا بخوانی را دارند، تنها و
تنها جهت افزایش سطح آگاهی افراد است که در نهایت مجموع این افراد جامعه را شکل میدهد.
قطعاً در جامعهای که سطح دانش و مطالعه بالا باشد، مسیر حرکت به سوی توسعه
هموارتر خواهد بود، ناهنجاریهای فرهنگی، رفتاری و معضلات اجتماعی کاهش مییابد،
ایدهها و خلاقیتهای بیشتری شکل میگیرد، رشد علم و دانش شتاب بیشتری میگیرد و
کیفیت زندگیها بالاتر خواهد رفت.
البته تلاش برای فراگیرکردن فرهنگ کتابخوانی در شرایط
فعلی آن چنان ساده نیست، به ویژه در بین افراد بزرگسال که سالها با افکار و روش
خاص خودشان رشد یافتهاند. بسیاری از افراد که از گذشته کتابخوان بودهاند، همچنان
در این مسیر خواهند ماند، اما افرادی که با کتاب مأنوس نبودهاند به دشواری میتوان
آنها را وارد این عرصه کرد. پس بهتر است فرهنگسازی و سرمایهگذاری را بیشتر روی کودکان
و نوجوانان متمرکز کنیم، والدین برای خرید کتاب هزینه بیشتری کنند و فرزندان را
نیزتشویق به کتابخوانی کنند، معلمان در مدارس علاوه بر کتابهای درسی دانشآموزان
را به خواندن کتابهای غیردرسی ترغیب کنند، رسانهها درصد بیشتری از زمان برنامهها
را صرف کتابخوانی کنند، نهادهای مرتبط با کودک و نوجوان (مانند کانون پرورش فکری)
برنامههای بیشتری برای ترویج کتابخوانی ارائه دهند تا این نسل که - با این سرعت تکنولوژی-
دوران پیچیدهتری را تجربه خواهد کرد، از الان کتابخوان و کتاب دوست پرورش یابد و
به این طریق بخشی از دغدغههای جامعه آینده را کاهش دهد و تحصیلکردههای نسل آینده
افرادی نباشند که دایره معلومات آنها منحصر به چند کتاب درسی و واحد دانشگاهی باشد
و در هیچ حوزه دیگری حرفی برای گفتن نداشته باشند.