کد مطلب: ۹۰۳۷
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵

بازیگوشی‌های فلسفی

دیو برای/ مترجم: علیرضا شیرازی‌نژاد

ایران: حتماً برای یک بار هم که شده طفره رفتن یک زوج جوان در مقابل پرسش یکی از بزرگان فامیل درخصوص بچه‌دار شدن را دیده یا شنیده‌اید. این باور که بچّه «برکت» را به زندگی وارد می‌کند در نظر برخی از امروزی‌ها مفهومی مبهم است. در رسانه‌ها و مباحث سیاستگذاری‌های عمومی نیز مقوله «فرزندآوری» همیشه از موضوع‌های داغ و پرحاشیه بوده است و کارشناسان موضع‌گیری‌های متفاوتی درباره آن داشته‌اند؛ عده‌ای از منظر سیاسی با توجه به تجربه برخی از کشورها و بروز مسأله «پیری»، کندی بیش از اندازه آهنگ رشد جمعیت را یک «تهدید» تلقی کرده‌اند. برخی نیز ورود به مسائل کنترل جمعیت را «مغایر ارزش‌های دینی» شمرده‌اند چراکه بر این باورند که کنترل جمعیت، در عمل به سستی نهاد خانواده و افزایش طلاق و پایمال شدن هویت اخلاقی انسان منجر می‌شود (برای نمونه رجوع کنید به کشمکش‌های اخیری که بین مدارس کاتولیک و اصلاحات حوزه سلامت دولت اوباما در امریکا صورت گرفت.) اما دسته‌ای دیگر از افراد با تکیه بر قدرت تحلیلی ناشی از «فلسفه اخلاق مدرن» همراه پس‌زمینه‌ای تجربه‌گرا که از داده‌های علمی شکل گرفته‌اند، قائل به تفکیک مفاهیم «واقعیت» و «ارزش» در امر فرزندآوری هستند. گونه‌ای از این تفکرات حتی به بسط و ارتقای جایگاه «انسان مهندسی‌شده» گراییده است که برخی فلاسفه از جمله ژان فرانسوا لیوتار، فیلسوف معاصر فرانسوی، به انتقاد از آن پرداخته‌اند. این مواجهات پساتجددی (که شاید درهم تنیده شده با نوعی تفکر مادی‌گرایانه نیز باشند) موضوع بحث ما نیست؛ پرسش اینجاست که اگر این جهان تاریخ انقضا دارد، چرا فقط به صرف تقلید یا تنازع بقا، در عصر تجدد دست به تولید مثل می‌زنیم؟ یا اگر در نظر برخی، منابع انرژی و محیط زیست، تولیدمثل و ازدیاد بشر را توجیه نمی‌کند و فرزندآوری به‌عنوان یک ارزش ضروری مطابق با اخلاق فایده‌نگر تلقی نمی‌شود، پس در مقابل باید از ایشان پرسید بر اساس کدامین مقوله اخلاقی، زوال طبیعت، قابل توجیه است؟
آنچه در پی می‌آید، مقاله‌ای است به قلم «دیو برای»، روزنامه‌نگار انگلیسی و نویسنده کتاب «معذرت‌خواهی عمومی» که در صفحه اندیشه ماه آوریل روزنامه گاردین به چاپ رسید. نگارنده با دوری از بحث‌های همیشگی درصدد پاسخ به رابطه فرزندآوری و تضادی است که از سوی برخی صاحبنظران نسبت به سیاست‌های تغییر اقلیمی آب و هوا و حفظ محیط‌زیست مطرح می‌شود. وی با روایتی ساده و پرسشگرایانه به طرح پرسش از «باوری» پرداخته است که علم‌گرایان بسختی از پس پاسخ آن برخواهند آمد.
***
بچه داشتن یا نداشتن، یکی از تصمیمات بزرگ یا شاید بزرگترین تصمیمی است که انسان در زندگی خویش می‌گیرد. زمانی‌که موقعیت بچه‌دار شدن من و همسرم پیش آمد، من دلایل محکم‌تر و متقاعدکننده‌تری از همسرم می‌خواستم. بیشتر بی‌میلی من در این رابطه از روی غرض‌های شخصی بود: مثلاً من زندگی‌ام را به اندازه کافی دوست دارم و قصد تغییرش را ندارم. همسرم درباره ضرورتی بیولوژیکی سخن می‌گفت که پاسخی برای آن نداشتم.
اما در اینجا یک شخص کامل دیگری نیز هست که باید درنظر بگیرید؛ «زندگی» جدیدی که شما بدون طرح پرسشی اوّلیه به دنیا واردش می‌کنید.
چنین چیزی حقیقتاً منصفانه نیست. چراکه جهان از یک طرف مکانی فوق‌العاده به شمار می‌آید؛ مثل زمانی‌که ما انسان‌ها با اختراعاتی بی‌نظیر مانند کتاب، ضبط صوت، پنی‌سیلین و پیتزا آن را برای خود زیباتر ساختیم. از طرفی، وقتی ما با جنگل‌زدایی، تولید دود، ساخت سلاح‌های هسته‌ای و تشکیل کوهی از جعبه‌های پیتزا و زباله‌های دیگر اقدام به تخریب جهان کرده‌ایم، یک مکان مفتضح نیز به حساب می‌آید.
به نظر می‌رسد زشتی و وحشتناکی جهان، در حال بدتر شدن است؛ بویژه در زمانی‌که شاهد سرعت گرفتن تغییرات اقلیمی آب و هوا هستیم. برای نمونه، اگر در گذشته میزان مشخصی از سطح آب دریاها در طول یک قرن افزایش پیدا می‌کرد، امروزه زمان آن به حدود یک دهه کاهش پیدا کرده است. چنین مسائلی تصمیم ما را برای اینکه بچه‌دار شویم یا نه، پیچیده‌تر
می‌کند.
ما در دورانی زندگی می‌کنیم که دانشمندان و مردم‌شناسان آن را «عصر ششم انقراض» (Holocene extinction) می‌خوانند، دوران کاهش شتابناک موجوداتی که قادرند در این سیاره زندگی کنند. دوره پنجم انقراض، شصت و شش میلیون سال پیش روی داد و ۷۶ درصد تمامی موجودات کره زمین بر اثر برخورد یک شهاب‌سنگ غول‌پیکر با آن جان سپردند. اما امروز ما خودمان در حال انجام چنین کاری هستیم.
مطالعات اخیر «جیمز ای هنسن»، از دانشمندان ناسا که در نشریه «شیمی و فیزیک اتمسفری» به چاپ رسید نشان می‌دهد؛ تا ۵۰سال آینده آب دریاها حدود ۳۰سانتیمتر بالا خواهد آمد. در اینباره هنسن به خبرنگار نیویورک تایمز می‌گوید: «چنین چیزی به معنای از دست دادن شهرهای ساحلی است که از بزرگترین شهرهای جهان بشمار می‌روند و پایان تاریخ آنها خواهد بود.»
او در ادامه عنوان می‌کند: «ما در معرض خطر انتقال وضعیتی به جوانانمان هستیم که کنترلش از دست آنها خارج است.»
تصور کنید، نیویورک، توکیو، بمبئی، شانگهای، بانکوک، آمستردام و میامی در وهله اوّل از بین خواهند رفت. فکر کنید چه پیامدهایی خواهد داشت. اقتصاد جهانی با قحطی، بروز اختلافات مرزی و جنگ فرو می‌پاشد.
تفکر درباره آینده وحشتناکی که دانشمندان پیش‌بینی می‌کنند، به بخش خاصی از «من» لطمه می‌زند، بخشی از من که برای نخستین بار ۱۱ سال پیش هنگام دیدن پسر تازه متولد شده‌ام به‌آن پی‌بردم؛ هنگامی که او روی ترازو خوابانده شده بود و پزشکان وزنش‌کردند و تعداد انگشتان دست و پایش را شمردند.
این موجود، یعنی شخص کوچک تازه متولد شده، نیمه من بود. من پیوندی ازلی را با آن احساس کردم که هرگز آن را در گذشته حس نکرده بودم، ارتباطی متفاوت نسبت به هرآنچه قبلاً می‌شناختم. سپس متوجه مسئولیتی عمیق و سنگین شدم: ناگهان حفظ او (فرزند کوچک) مهم‌ترین کار در میان تمام کارهای من شد تا آن را زنده، سالم، شاد و موفق نگه دارم.
اگرچه بحران دگرگونی اقلیم آب و هوایی همواره یک نگرانی نظری (تئوریک) برای نسل‌های آینده به شمار می‌رفته است، امّا سؤال من این است که بچه نوه من در چگونه جهانی زندگی‌اش را سپری خواهد کرد؟ این مسائل فشار بیشتری بر من وارد می‌کند. چگونه من از فرزند خویش مراقبت خواهم کرد؟ آیا منصفانه بود که او را به این دنیا آوردم؟ آیا غیراخلاقی بود؟
آیا من هم در این آسیب محیط زیستی شریک بوده‌ام؟ اکنون تمام دستمال کاغذی‌های اضافی‌ای را که از حلقه آن می‌کندم و دور می‌انداختم به‌یاد می‌آورم و به درختی فکر می‌کنم که در آمازون برای ساخت آن دستمال کاغذی کنده شده و سپس به فرزندم می‌اندیشم که در دنیایی با هوای آلوده و خاکستری رنگ و رو به زوال بزرگ خواهد شد. همه این موارد بسیار غمگین‌کننده هستند.
با تمام این تفاسیر، من در کنار دسته‌ای هستم که طرفدار ازدیاد نسل هستند. این به خاطر قدرت ما است؛ ما انسان‌ها. چنین قدرت ویرانگری که اکنون با آن، جهان خویش را به طرز چشمگیری تغییر داده‌ایم. شاید بتوانیم دوباره آن را به حال و روز گذشته بازگردانیم، یا حداقل چیزی را خلق کنیم که ما را نجات بخشد. چه می‌شود «اگر» عده‌ای از جوانان، یا شاید یک پسر ۱۱ ساله باهوش، یا اصلاً کسی که هنوز به دنیا نیامده، یا حتی هنوز نطفه‌اش تشکیل نشده، آن نابغه فوق‌العاده‌ای باشد که بتواند به کشف و اختراع چیزی نائل آید که سیاره ما را حفظ کند!
سیستم‌های آسیاب آبی درحالی‌که می‌توانند تمام نیازهای انرژی ما را تأمین کنند و به نوعی باعث خنک شدن جو زمین شوند، قادرند با پخش دانه‌ها مسبب رشد بیشتر درختان باشند؛ «نمی‌دانم». نکته قابل تأمل این است که ما «نمی‌دانیم». «شاید» جهان آینده بتواند چیزی بهتر باشد. همیشه یک «شاید» وجود دارد؛ و این برای «پایداری کردن» و «عزمی راسخ داشتن» کافی است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST