کد مطلب: ۹۰۳۸
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵

گزیده‌نویسی با سبک بی‌سبکی

فرزاد نعمتی

 «پاکت بی‌تمبروتاریخ» نامیست که بر روی کتابی که از مصاحبه مفصل احسان سلطانی با زویا زاکاریان و گزیده‌ای از ترانه‌های ترانه‌سرای معروف ایرانی تشکیل شده، نهاده شده است. کتاب با مصاحبه کتبی سلطانی و زاکاریان آغاز می‌شود؛ مصاحبه‌ای که گاه به برخی جزئیات زندگی هنری زاکاریان معطوف است و گاه به مناظره‌ای درباره موضوعاتی چون مفهوم و طلایه‌داران ترانه نوین ایران، نسبت ترانه و ترانه‌سرا با سیاست و سیاستمداران، کیفیت همکاری خوانندگان مشهور با ترانه‌سرایان جوان ایران و ... می‌ماند و در ادامه ترانه‌های برگزیده زاکاریان را رونمایی می‌کند؛ ترانه‌هایی که برخی از آن‌ها، از بهترین ترانه‌های ایرانی چند دهه اخیر بوده‌اند و شاید حتی یکی از آن‌ها کافی باشد تا نام زویا زاکاریان در عرصه هنر ایران ماندگار باشد. در ادامه مصاحبه کتبی من با احسان سلطانی را بخوانید. 

۱ـ همواره در توصیفی که به تعیین جایگاه نیز می‌ماند، زویا زاکاریان «بهترین ترانه‌سرای زن تاریخ ایران زمین» نامیده شده است. این جمله و ایده، دو نکته را در ذهن من پررنگ می‌کند: نخست این‌که زن‌بودن زویا چه اهمیتی در ترانه‌سرایی او و ارزش‌های زیبایی‌شناختی آثارش دارد؟ آیا ترانه‌های او زنانه‌اند و روایت زنانه‌ای دارند که در آثار مردان ترانه‌سرا نیست؟

به طور کلی می‌توان در دسته‌بندی و ارزش‌گذاری آثار هنری روی‌کردهای گوناگونی را اتخاذ نمود. می‌توان بر اساس سن، جنسیت، سبک و مسائلی از این قبیل دست به طبقه‌بندی زد، که نمونه‌های داخلی و خارجی این‌گونه طبقه‌بندی‌ها نیز کم نیستند. اما درباره‌ی توصیف «بهترین ترانه‌سرای زن تاریخ ایران‌زمین» که در مقدمه‌ی کتاب پاکت بی‌تمبروتاریخ در مورد زویا زاکاریان به کار برده‌ام، عرض کنم که یکی از علل این امر این است که شخصاً در باب آن اطمینان دارم و به باور من، اختلاف وی با سایر ترانه‌سرایان زن ایران محسوس است. اما تعیین جایگاه او در قیاس با سایر ترانه‌سرایان مرد، نیازمند تدقیق بیش‌تری است و اگر نخواهیم وارد ارزش‌گذاری‌های ریزبینانه شویم، می‌توانیم زویا زاکاریان را «بهترین ترانه‌سرای زن ایران» یا «یکی از بهترین ترانه‌سرایان ایران» بدانیم. علت دیگر این است که در فرهنگ‌های کاملاً یا نسبتاً مردسالار،  زنان عموماً برای پیش‌رفت‌های ورزشی، هنری، شغلی و غیره با دشواری‌های بیش‌تری دست‌به‌گریبان هستند و نتیجتاً ارزش‌گذاری‌هایی که این تبعیض‌های ریز و درشت را لحاظ می‌کنند، منصفانه‌تر به نظر می‌رسند. اضافه کنم که این تبعیض‌ها البته در همه‌ی رشته‌ها و سطوح، یک‌سان نیستند.

در مورد زنانه بودن ترانه‌های زویا زاکاریان، خیر، ترانه‌هایش غالباً فضای زنانه ندارند. اضافه کنم که در کتاب، چند پرسش و پاسخ در این زمینه وجود دارد و ایشان دلایل عاری بودن اغلب ترانه‌هایش از فضای زنانه را توضیح داده‌اند.

 

۲ـ و در ادامه سؤال قبلی، نکته دیگر آن‌که از لحاظ زیبایی‌شناختی و هنری، میان آثار این بهترین ترانه‌سرای زن ایرانی با آثار سایر ترانه‌سرایان مطرح و از جمله با آن مثلث معروف (قنبری، سرفراز و جنتی عطایی) چه فاصله‌ای وجود دارد؟ می‌توان به افزودن نام زاکاریان به آن مثلث و تبدیلش به مربع ترانه نوین اندیشید یا نه، از لحاظ کمّی و کیفی فاصله آن‌قدر هست که مردان و زنان ترانه‌سرای ایرانی را باید در دو سطح و لیگ متفاوت مقایسه کرد و بر همین اساس هم زویا زاکاریان را این‌گونه توصیف کرد: «بهترین ترانه‌سرای زن ایران‌زمین».

این امر نسبی‌ست و بستگی به فیلتر ما دارد. می‌توان ترانه‌سرایان را به گونه‌ای دسته‌بندی کرد که یک مثلث برتر از دیگران داشته باشیم. می‌توان زویا زاکاریان را هم به این جمع افزود و به قول شما با مربع ترانه‌ی نوین مواجه بود. می‌توان به سمت اضلاع بیش‌تر رفت و یا حتی می‌توان با همان مثلث هم موافق نبود و مثلاً یکی از آن سه را برتر از دو نفر دیگر دانست. کما این‌که به زعم من نیز میان آن سه نفر فاصله‌هایی هست.

کارنامه‌ی کاری زویا زاکاریان نقاط روشن بسیاری دارد. یکی از آن‌ها، گزیده‌کاری و احترام به کارنامه‌ی خود است. تعداد ترانه‌های وی در طول بیش از چهل سال فعالیت، کم‌تر از تعداد ترانه‌هایی است که برخی از ترانه‌سرایان دارای خط تولید ترانه، در طی سه چهار سال روانه‌ی بازار می‌کنند. منظور بنده این نیست که کیفیت همه‌ی ترانه‌های زویا زاکاریان بالاست. اما تعداد اندک ترانه‌های زویا زاکاریان این پیام روشن را می‌تواند به ما منتقل کند که او حتی‌المقدور حاضر به انتشار هر ترانه‌ای و هم‌کاری با هر فردی نشده است. وگرنه نوشتن مقادیر معتنابهی ترانه‌ی سطحی و تکراری و کسب درآمد از این طریق، نباید برای وی کار دشواری باشد. این گزیده‌نویسی در مورد هم‌قطاران زویا زاکاریان نیز صادق است. اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری نیز در طول بیش از چهار دهه فعالیت، تعداد ترانه‌هایشان بسیار کم‌تر از ترانه‌هایی است که انبوه‌سرایان در طول یک‌سوم این زمان روانه‌ی بازار کسب‌وکار کرده‌اند. شاید باورش برایتان دشوار باشد اما برخی از این ترانه‌سرایان سالانه چندده ترانه‌ی منتشرشده دارند که از نظر فضاسازی و کیفیت، گویی با استفاده از کاربن نوشته شده‌اند. نتیجتاً در بررسی کارنامه‌ی چهار ترانه‌سرای مذکور، مسئله‌ی احترام قائل بودن برای مخاطب، و به تعبیر عامیانه، آب نبستن به کارنامه‌ی هنری‌شان، نباید از نظر دور بماند.

نکته‌ی جالب توجه دیگر در کارنامه‌ی زویا زاکاریان، تنوع آثار اوست. به زحمت می‌توان ترانه‌هایی را در میان آثار او یافت که فضایی تکراری داشته باشند. از این منظر، وی از هم‌قطاران خود نیز پیش است، چه برسد به انبوه‌نویسان. این مسئله‌ای است که به گمانم در میان اهل فن مغفول مانده است. بررسی تنوع آثار زویا زاکاریان، به نتایج جالب توجهی منجر می‌شود.

نقطه‌ی روشن دیگر، مداومت زویا زاکاریان در ارائه‌ی ترانه‌های دارای ارزش هنری است. وی از این حیث با ترانه‌سرایانی که در طول سالیان، به صورت جسته‌گریخته ترانه‌های قابل دفاع نوشته‌اند، متفاوت است.

با توجه به آن‌چه گفته شد، شخصاً ترجیح می‌دم همواره در کنار نام آن سه ترانه‌سرا از زویا زاکاریان نیز نام ببرم. اما همان‌گونه که عرض کردم، می‌توان به شیوه‌های دیگری هم این دسته‌بندی را انجام داد.

 

۳ـ منتخبی از ترانه‌های ترانه‌سرایان ایرانی در دهه‌های اخیر به بازار کتاب عرضه شده است. در میان این مجموعه‌های ترانه، «پاکت بی‌تمبروتاریخ» و کوشش شما را می‌توان ادامه‌ای بر سنّت کتاب «مرا به خانه‌ام ببر!» دانست که در آن یغما گلرویی به مصاحبه با ایرج جنتی عطایی پرداخته بود و ضمن چاپ گزینه ترانه‌ها، بخشی با نام «نقد و نظر» نیز فراهم شده بود که در آن نقدهایی درخور تأمل از جمله به قلم خود شما آمده بود. به گمانم فقدان این بخش «نقد و نظر» اما در کتاب «پاکت بی‌تمبروتاریخ» مشهود است و به نظرم اینک و پس از چهاردهه ترانه‌سرایی زویا زاکاریان شاید وقت آن بود که نقد او نیز مطمح نظر قرار می‌گرفت. چرا این‌گونه نشده است؟ به‌خصوص که می‌دانیم در دهه گذشته بحث نقد ترانه، جایگاهی قابل اعتناتر نیز یافته است.

بخش «نقد و نظر» کتاب «مرا به خانه‌ام ببر!» شامل بیست و اندی مطلب است؛ اما بسیاری از آن‌ها نه تحلیل آثار، که تمجید و ذکر خاطره‌اند و تعداد مطالب تحلیلی موجود در آن بخش -فارغ از کیفیت آن‌ها- به زحمت از تعداد انگشتان یک دست فراتر می‌رود. اما تصمیم ما این بود که مطالب حاوی خاطرات و تمجیدها -که البته شاید در جای خود جذاب باشند- در کتاب حضور نداشته باشند و از سوی دیگر حدس ما این بود که در عمل، تعداد مطالب تحلیلی باکیفیت به قدری نخواهد بود که بتواند به تنهایی فصلی از کتاب را شکل دهد. در ضمن، نمی‌توانستیم ابتدا از افرادی بخواهیم که برای کتاب مطالبی بنویسند و تصمیم‌گیری در مورد حضور یا حذف این بخش را به بعد از تحویل گرفتن مطالب از این دوستان موکول کنیم. زیبا نیست که دوستانی لطف کنند و وقت خود را صرف نوشتن کنند و نوشتارشان منتشر نشود. این شد که از تهیه‌ی این بخش چشم‌پوشی کردیم.

۴ـ مباحثه شما با زویا زاکاریان درباره معنا و مفهوم «ترانه نوین» و آغازگاه آن از جذاب‌ترین بخش‌های مصاحبه است. نظرات کنونی زویا زاکاریان ادامه همان نظریست که او در کتاب «مرا به خانه‌ام ببر!» نیز ذکر کرده است: «من به‌درستی نمی‌دانم ترانه نوین ایران را چه‌گونه باید تاریخ‌گذاری کرد، نمی‌دانم آغازش در جا بود و اوجش در کجا ...» (۲۳۵) و دیگرانی چون جنتی عطایی نیز بر همین نظرند اما خب برای نمونه با آن‌چه از زویا در مقدمه کتاب «دریا در من» درباره ترانه شهیار قنبری ذکر شده است: «هجده سال هم نداشت که ترانه «دو ماهی» را نوشت. ترانه‌ای که رنگارنگی تصاویر اعجاب‌آورش در تاریخ ترانه بی‌جانشین ماند و یادم هست که رنجه آن قلم ظریف چگونه در آهنی باغ رو به پاییز ترانه را به روی عطری‌ترین چشم‌اندازهای طراوت و جوانی باز کرد.» اندکی زاویه دارد و لااقل این جملات اخیر این قابلیت را دارند که این‌گونه فهم شوند که قنبری آغازگر ترانه نوین ایران است؛ امری که فرهاد مهراد و اردلان سرفراز نیز با آن موافقند. رأی شما در این باره چیست و به نظرتان این اختلاف نظر درباره آغازگاه را چگونه می‌توان تفسیر کرد؟ آیا واقعاً این اختلاف نظر جدی است یا نه؟ و این تقسیم‌بندی ترانه ایرانی به قبل و بعد از موج ترانه نوین را چه‌قدر می‌توان صحیح و کارآمد دانست؟ 

زویا زاکاریان در گفت‌وگوی ما صراحتاً عنوان می‌کند که «اگر این پرسش را ده سال پیش مطرح می‌کردید، بدون فکر و درنگ به آن جواب می‌دادم، امّا حدود یک دهه می‌شود که این پرسش در ذهن من زیر سؤال رفته است.» پس وی در گذشته نظری داشته که در چند سال اخیر آن را مورد بازبینی قرار داده است و سپس در گفت‌وگو نظر جدید خود را هم به تفصیل بیان کرده است.

اختلاف نظر شاید از کتاب «دریا در من» شهیار قنبری به وجود آمده باشد. تا پیش از آن، همان‌گونه که فرمودید افرادی هم‌چون فرهاد و اردلان سرفراز در مورد این مسئله نکاتی را عنوان کرده بودند، اما فضای کافی برای گفت‌وگو و تبادل نظر وجود نداشت و فقط نظرات مطرح می‌شدند و مورد تحلیل قرار نمی‌گرفتند. اما طی سالیان اخیر، اینترنت امکان بسیار بهتری برای ابراز نظر و بحث فراهم کرد و در نتیجه، تبادل نظرهایی هرچند پراکنده در این رابطه صورت گرفت. ایرج جنتی عطایی هم در گفت‌وگوی کتاب «مرا به خانه‌ام ببر!» دراین‌باره نظراتش را بیان کرده است.

در باب جدیت این اختلاف نظر، به هر حال شهیار قنبری خود را آغازگر این راه می‌داند و اردلان سرفراز هم -اگر در طول این سال‌ها نظرش تغییر نکرده باشد- با او هم‌رأی است. در سوی دیگر، ایرج جنتی عطایی و زویا زاکاریان با نظر شهیار قنبری و اردلان سرفراز هم‌سو نیستند. پس میان ترانه‌سرایان پراهمیت ایران در این رابطه اختلاف نظر جدی وجود دارد.

این‌که این تقسیم‌بندی چقدر صحیح و کارآمد است، ابتدا بستگی به روی‌کردی که در مواجهه با هنر اتخاذ می‌کنیم دارد. اگر به مباحث تئوریک و تاریخچه‌ای علاقه و ارادتی نداشته باشیم، طبیعتاً این مباحث را کارآمد نمی‌دانیم و در غیر این صورت، این مباحث مانند غالب مباحث تئوریک و تاریخچه‌ای موجود در رشته‌های هنری، علمی، ورزشی و غیره، برایمان حائز اهمیت خواهد بود که من شخصاً در گروه دوم جای می‌گیرم. در رابطه با صحیح بودن یا نبودن این تقسیم‌بندی هم به هر حال این جریان بزرگ‌ترین تحول در تاریخ ترانه‌ی این سرزمین بوده است و ترانه را به اوج جدیت خود رسانده است و در نتیجه منطقی به نظر می‌رسد که ترانه را به دو بخش پیش و پس از این نقطه‌ی عطف تقسیم کنیم. گرچه این تنها تقسیم‌بندی‌ای نیست که در عرصه‌ی ترانه می‌توان داشت. همان‌گونه که در پاسخ به نخسین پرسشتان عرض کردم می‌توان با توجه به روی‌کردها و نظریات مختلف، دسته‌بندی‌ها و ارزش‌گذاری‌های متفاوتی ارائه نمود.

۵ ـ در جایی از مصاحبه به «سبک بی‌سبکی» زویا زاکاریان اشاره کرده‌اید. ترانه‌سرایان سبک‌دار ایرانی کدامند؟ و دیگر ترانه‌سرایان بدون سبکی را که نظیر زاکاریان در آفرینش هنری موفق باشند چه کسانی می‌دانید؟

در ابتدا ضروری است اشاره شود که وجود سبک فی‌نفسه نقطه‌ی قوت یا ضعف نیست. ویژگی‌های مشترک در اغلب آثار یک هنرمند، او را دارای سبک می‌کنند. این ویژگی‌ها اگر به زیبایی اثر کمک کنند، دارای سبک بودن آن هنرمند، مثبت تلقی خواهد شد و اگر به زیبایی اثر کمک نکنند، آن هنرمند از دارای سبک بودن لطمه خواهد دید. در ضمن اصطلاح «سبک بی‌سبکی» اشاره به انتخاب آگاهانه‌ی بی‌سبکی دارد. وگرنه بسیاری از ترانه‌سرایان به طور ناآگاهانه فاقد سبک هستند و اساساً سطح ترانه‌سرایی‌شان پایین‌تر از آن است که مسئله‌ی بی‌سبکی موضوعیت پیدا کند.

ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری دارای سبک هستند و اغلب با گوش سپردن به ترانه‌هایشان می‌توان دریافت که این ترانه‌ها متعلق به ایشان هستند. در میان ترانه‌سرایان جوان‌تر، افرادی هم‌چون یغما گلرویی -به ویژه در ترانه‌های متأخرش- و روزبه بمانی دارای سبک هستند.

ناگفته نماند که گاه مسئله‌ی تقلید از سبک‌ها نیز مطرح می‌شود. شاید بیش‌ترین تقلید از ایرج جنتی عطایی را بابک صحرایی انجام داده باشد. به عنوان مثال، به ترانه‌ی «گُل مینا»ی بابک صحرایی مراجعه نمایید که به کولاژی از برخی از تصاویر ترانه‌های «پل»، «خاتون» و «گُلِ بیتا»ی ایرج جنتی عطایی می‌ماند و حتی می‌توان آن را ذیل مبحث سرقت ادبی بررسی نمود. برای روشن‌تر شدن مطلب، در این ترانه به تکه‌هایی نظیر «نشد قسمت کنیم تنهایی‌مونُ»، «کسی جز تو به فکرِ بغضِ من نیست»، «تو معصومی مثِ اندوهِ بارون / مثِ تنهاییِ یک معبدِ دور» و «که شب این‌جا شبِ عاشق شدن نیست» توجه بفرمایید. ترانه‌ی «دعوت» روزبه بمانی (با مطلع «منُ با بوسه دعوت کن به آغوشی که رؤیامه -که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه-!») نمونه‌ی دیگری از تقلید از سبک ایرج جنتی عطایی است. از سوی دیگر، سبک بمانی، خود مورد تقلید بسیاری از ترانه‌سرایان نوجوان و جوان قرار گرفته است. فراموش نکنیم که یکی از آفات صاحب سبک بودن این است که ممکن است چندین و چند ترانه‌سرای دیگر نیز کمابیش به تقلید از آن سبک بپردازند و در این صورت دور نیست که آن سبک جذابیت خود را از دست بدهد و کسالت‌بار شود و این اتفاقی‌ست که در عمل، تا حدی زیادی در مورد سبک روزبه بمانی افتاده است و برخی ترانه‌سرایان عمدتاً تازه‌کار از سبک وی تأثیر پذیرفته‌اند.

در باب بخش دوم پرسشتان باید عنوان کنم که اردلان سرفراز از این منظر جایگاهی بینابینی دارد. نه مانند شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی سبک ملموس و متمایزی دارد و نه هم‌چون زویا زاکاریان فاقد سبک است.

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST