«ملت عشق» نام رمانی است دربارهی مولانا و شمس که در ردیف پرفروشها قرار دارد. این رمان به همت نویسندهی ترک الیف شافاک نوشته شده است. او دربارهی این اثر میگوید: «کائنات هم مثل ما قلبی نازنین دارد و قلبش تپشیم نظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایاش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم، جملهها و کلمهها و حرفها را ... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم، سکوت محض بود.» رمان «ملت عشق» به زندگی انسان امروز درغرب و نیزرابطهی شمس و مولانا در قرن هفتم اشاره میکند.
نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهرکتاب، سهشنبه شانزدهم آذر به نقدوبررسی این اثر اختصاص یافت. از میان ترجمههای متعدد رمان ملت عشق ترجمهی ارسلان فصیحی موضوع نشست یادشده بود. در این نشست علاوه بر مترجم، وی سنان یامان، غلامرضا خاکی، محمدرضا موحدی و کاوه خلف حضور داشتند.
موفقیتهای فمینیستی
فصیحی در ابتدای سخنان خود به اجمال نویسندهی کتاب ملت عشق را معرفی کرد؛ وی گفت: شافاک نویسندهای مشهور است. اولین اثر وی در ۱۹۹۴ چاپ شده و جایزهای را برای او به همراه داشته است. آثار دیگر این نویسنده نیز جوایزی را دریافت کردهاند. اولین رمانی که من از شفق خواندم «پدر و حرامزاده» نام دارد. این اثر از حیث قصهگویی بسیار جذاب است. نویسنده در آن بسیاری از تابوهای رایج در جامعهی ترکیه را شکسته است؛ در کنار این رویکرد پرداختن به عناصر پستمدرن از ویژگیهای دیگر رمان یادشده است. من در پی ترجمهی این اثر بودم؛ اما از آنجاکه چاپ آن در ایران ممکن نبود به انتظار چاپ اثر بعدی وی ماندم. اثر بعدی شفق با احوال آن روزهای من سازگار نبود که البته بعدتر به فارسی ترجمهاش کردم و به زودی چاپ میشود. ملت عشق اثر بعدی شفق است که ترجمهی آن پس از پنج سال مجوز گرفت و به تعدد چاپ شد.
وی دلایل مترتب بر استقبال مخاطبان از این اثر را برشمرد و اظهار داشت: دلیل اصلی آن نثر من است؛ این مدعا اثباتپذیر است. در کنار این ترجمه هشت ترجمهی دیگر از ملت عشق منتشر شده است. دلیل دیگر موضوع کتاب است که علاقهمندان بسیاری در ایران و ترکیه دارد. سومین دلیل جنس روایت است؛ روایت دانای کل در کنار بیست راوی دیگر (متعلق به قرن هفتم هجری) موجب این امر شده است. دلیل دیگر فمنیستبودن نویسنده است. در همهی آثار وی این رویکرد وجود دارد. آثار فمینیستها (که مخاطب آنها زنان هستند) موفق خواهد بود.
عشق
یامان در ابتدا برخی مولفههای کتاب ملت عشق را تشریح کرد و اظهار داشت: این اثر در ابتدا به انگلیسی نوشته شده و از آنپس در سال ۲۰۰۹ به ترکی ترجمه شده است. ملت عشق در جایگاهی حائز اهمیت در بین کتابهای مطالعهشده در سالهای اخیر قرار دارد. بر اساس آمار موجود تاکنون یکمیلیون نسخه از این اثر در ترکیه چاپ و فروخته شده است. اگر به این آمار چاپهای غیررسمی را هم بیافزاییم تعداد چاپ آن به چندمیلیون میرسد. ترجمهی ترکی ملت عشق و نیز مؤلف آن، در چارچوب رابطهی میان تصوف و مدرنیسم بسیار نقد شدهاند.
وی افزود: رمان ملت عشق بر پایهی برخی دوگانگیها چون شرق و غرب، اسلام و مسیحیت، وجود و عدم وجود، ظاهر و باطن و عشق ظاهری و عشق تصوفی نوشته شده است. شخصیت مرکزی داستان (الا)یک زن یهودی آمریکایی است که در رشتهی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است. رمان به دوران پس از چهلسالگی این شخصیت میپردازد؛ حائز اهمیت است که بیستسال از ازدواجش میگذرد و گرما و صمیمت اولیه در زندگی او رو به افول دارد. این فضای تازه موجب میشود شخصیت مرکزی تمام زیباییهای زندگی خود را با تصمیمی آنی رها کند و از همسرش جدا شود. عاملی که موازی با وجود و عدم وجود موجب میشود او از گذشتهی خود جدا شود و آیندهای را پیش رو داشته باشد، عشق است.
یامان ضمن اشاره به برخی ویژگیهای دیگر شخصیت اصلی رمان ملت عشق افزود: الا زنی است که در زندگی خود تضادهایی را توامان تجربه میکند. زندگی او بسیار استاندارد و بدون ریسک است؛ ازدواج نتوانسته است عادات او را متأثر کند .او در سالهای متمادی تمام عادات خود را حفظ کرده و با آنها زندگی را ادامه داده است. الا سالها از خیانت همسرش مطلع است؛ اما نمیتواند با آن رویارو شود؛ چراکه جنبهای از شخصیت او با ترس توام است. در تحلیل یک رمان دوران کودکی شخصیتها اهمیت دارد. پدر او سالها پیش خودکشی کرده است و الا مادر را مسئول آن میداند؛ تأثیر این مساله در زندگی امروز وی مشهود است. الا نمیخواهد فرزندانش مشکلات پیشین او را تجربه کنند. او شخصیتی منفعل است که تنها مشکلات خود را میبیند، بدون اینکه مداخلهای در آنها داشته باشد. نقطهی عطف این شخصیت وقتی بروز مییابد که او با مشکلات خانوادگی رویارو میشود.
وی تاکید کرد: مشکلات یادشده موجب میشوند الا به جستجو دربارهی هویت خویش متمایل شود. آنچه راهی را بر او مینماید افسانهای شرقی است دربارهی زندگی مولانا و شمس. از اینروی زندگی الا دچار تغییراتی میشود و او راهی تازه را آغاز میکند. این رمان عشق میان دو عاشق را برای مخاطب خود بازنمایی میکند. این اثر به یاری یک فراداستان پیش میرود؛ با ورود پستمدرنیسم به گسترهی ادبیات ترکیه نویسندگان بسیاری از رویکرد یادشده متأثر شدند. در تعریفی بسیار ساده میتوان گفت فراداستان متنی در متن دیگر یا زمانی در زمان دیگر یا مکانی در مکان دیگر است. فرا داستانها مخاطب را چون یک گردشگر به فضاها و مکانهای مختلف میخوانند.
یامان با در نظر داشتن این رویکرد از سوی نویسنده ساختار اثر وی را تشریح کرد و ادامه داد: این اثر دو لایه دارد؛ در لایهی اول یک عشق دنیوی و در لایهی دوم عشقی تصوفی تشریح شده است. میتوان گفت درونمایهی این اثر جستوجو است؛ الا، شمس و مولانا در جستوجوی چیزی هستند. انفعال شخصیت با مطالعهی داستان زندگی شمس و مولانا دگرگون میشود؛ او از آنپس عشق عرفانی را پی میگیرد.
وی در پایان سخنان خود برخی سمبلهای تصوف را برشمرد که نویسندهی رمان ملت عشق از آنها بهره جسته است.
آغازی بدون ب
خلف در ابتدا به پیشینهی ترجمهی رمان ملت عشق به فارسی و نامهای متفاوتی که مترجمان بر آن نهادهاند اشاره کرد و در شرح چرایی آن گفت: آنچنان که گفته شد، در این اثر یک داستان اصلی و یک فراداستان وجود دارد؛ رمان اصلی، عشق نام دارد و فراداستان شریعت عشق. نام فراداستان در اکثر ترجمهها برای رمان اصلی گزیده شده است. به نظر میرسد مؤلف در اثر خود به نوعی تاکید کرده است بر اینکه چرا نام اثر را «عشق» گذاشته است. وقتی با مفهوم «نام» رویارو میشویم، مفاهیم متعددی تداعی میشود؛ حال وقتی «مضاف الیه» در نظر است چه مفاهیمی تداعی میشود؟ در فارسی تنها یک مفهوم برای آن تداعی میشود؛ گاه برای بعضی کلمات تنها یک تداعی در ذهن ما شکل میگیرد؛ برای برخی کلمات به بافت احتیاج داریم و برای برخی دیگر نه.
وی ادامه داد: رمان ملت عشق با این عبارت «به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق» آغاز میشود و با همین عبارت نیز پایان مییابد. با در نظر داشتن مبانی دستوری زبان ترکی از این عبارت بر میآید که عشق به ترکیب وصفی یا ترکیب اضافی احتیاج ندارد؛ نویسنده از همین روی اثر خود را تنها «عشق» نام نهاده است. حال آنکه این رمان در ترجمههای مختلف نامهای مختلف دارد. از دیگرسو باید نام رمان با فراداستانی که در آن گنجانده شده است متفاوت باشد.
خلف ضمن تاکید بر مزایا و محاسن ترجمهی فصیحی افزود: ترکی زبانی پسوندی است؛ اگر پسوند «اِ» را حذف کنیم بسیاری از واژگان ناکارآمد خواهند بود؛ حال آنکه مترجمی ترک بدون استفاده از حرف یادشده این اثر را ترجمه کرده است. کار او به معجزه میماند. به نظر میرسد مترجم تا این اندازه باید به اصل اثر توجه کند. بر پشت جلد رمان (هم ترکی و هم فارسی) درج شده است: «اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تاکید میکنند که این اثر جاودان با حرف «ب» شروع شده است؛ نخستین کلمهاش «بشنو» است؛ ... ؛ همهی بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود.» با این همه ترجمهی فارسی با حرف «ب» آغاز نمیشود. به تصور من بهکارگیری این رویکرد زیاد دشوار نیست و مطلوبتر میبود اگر رمان با حرف «ب» آغاز میشد. این رویکرد در برخی ترجمههای فارسی لحاظ شده است.
وی در انتهای مباحث خود برخی آسیبهای موجود در متن ترجمه را برشمرد.
مولانای آپارتمانی
خاکی با درنظر داشتن مصادیق تاریخی و اشاره به آنها، بررسی محتوایی رمان ملت عشق را موضوع سخنان خود قرار داد؛ وی تصریح کرد: در سالهای اخیر، خانقاههای آپارتمانی مولانایی مثلهشده و ایزولهشده، باب طبع مخاطبان خود ارائه کردهاند. مراد این نیست که دریابیم کدامین چهرهی مولانا مطلوب است؛ انصاف علمی و اخلاقی حکم میکند مولانایی کامل و تاریخی را بشناسیم. یکی از دلایل توجه به این اثر میتواند ماهیت داستانی آن باشد؛ انسان معاصر حوصلهی کندوکاو تاریخی در رمانهای تاریخی را ندارد. از اینروی وقتی رمانی به نام کیمیاخاتون منتشر میشود، هیچکس نمیخواهد باور کند که این اثر ساختهی ذهن نویسنده است و همه قطعاً بر این باورند که شمس تبریزی کیمیاخاتون را کشته است.
وی ادامه داد: به واسطهی دلایل متعدد بسیاری افراد به همهی آنچه دربارهی شمس و مولانا گفته میشود توجه میکنند؛ امروز حساسیتهای زیادی در اینباره ساخته شده است. نکتهی دیگر این است که در این اثر نوعی معنویت که مقید به شریعت نیست به مولانا نسبت داده میشود. از اینروی این اثر برای بسیاری از انسانهای معاصر که از تنگناهای شریعت و شریعتمداران دروغین خستهاند و از دیگرسو در پی تجربیات متافیزیکی هستند، به آبی بر آتش میماند. در رمان ملت عشق بر ساختارشکنیهایی نیز تاکید شده است؛ با توجه به خلاصهی داستان میتوان نوعی از عشقهای مثلثی را در آن یافت که امروزه مخاطبان بسیار دارد. این رویکرد نیز باعث توجه مخاطبان به این رمان شده است. دلیل دیگری که مترتب بر توجه مخاطبان به رمان محل نقد است انبوه سخنان رایج دربارهی مولانا و عرفان در گوشه و کنار کشور ماست؛ بسیاری از آنها تنها اطلاعاتی دربارهی عرفان دارند و سیروسلوک عملی در اینباره صورت ندادهاند. این امر موجب شده است میلی به عرفان و تصوف (گاه به شکل تخدیری آن) در جامعهی ما القا شود؛ از اینروی آدمها در پی تجربهی شنیدههای خود هستند؛ این اثر قدری شبیه است به رسالات سیروسلوکی و از اینروی برای مخاطبان مطلوب است.
خاکی در تأیید مدعای خود به ذکر نمونههایی برگرفته از رمان پرداخت و اظهار داشت: شخصیت اصلی رمان (الا) در دیدار با یک عارف (عزیز) دچار کششهای غریزی است که خود بر آن نیز اعتراف میکند؛ عارف در مواجهه با زن تعبیری اینچنین را به کار میبرد: «قدمی که برمیداری ممکن است سبب شود فردا صبح پشیمان از خواب بیدار شوی؛ دوست ندارم اینطور شود». باید در نظر داشت که در این اثر چنین رابطهای تجسم رابطهی شمس و مولانا است و شخصیت اصلی در پایان بهعنوان یک جویندهی حقیقت مطرح میشود. الا در جایی دیگر اذعان میدارد: «به شوهرم گفتم مرد دیگری را دوست دارم»؛ نمیتوان این رویکرد را عشق عرفانی تلقی کرد. عملکرد این شخصیت به نوعی انتقامگیری از همسرش شبیه است؛ گویا بر عمل نظیربهنظیر تاکید شده است. با توجه به مصادیقی از ایندست میتوان دریافت برخی هر جاذبه و تصور اولیهای را عشق مینامند؛ حال آنکه آن تنها تنوعخواهی است.
مرز مخدوش واقعیت و خیال
موحدی سخنان خود را با تشریح مرز میان واقعیت و خیال در آثار هنری و ادبی آغاز کرد؛ وی اظهار داشت: وقتی یک حادثهی تاریخی به یک اثر ادبی یا هنری ورود مییابد اختلافات آغاز میشود. مثالهای زیادی در اینباره وجود دارد. کار هنری متفاوت است از روایت تاریخی؛ در کار هنری تصرف خیال جاری است؛ نمیتوان تطابق واقعیت و خیال در یک رمان را توقع داشت. بسیاری از ما ذبیحالله منصوری را میشناسیم؛ برای پرهیز از انتشار رویکرد او باید توجه داشت که با خواندن یک رمان با تاریخ یا اثری پژوهشی رویارو نیستیم؛ نمیتوان به این قبیل آثار استناد کرد. از اینروی من ایرادهای خاکی را وارد نمیدانم؛ این رمان از واقعیت الهام گرفته است؛ حال آنکه با واقعیت مغایرت بسیار دارد.
وی در ادامه برخی امتیازها و ویژگیهای رمان ملت عشق را برشمرد؛ موحدی گفت: جذابیت، اولین امتیاز رمان ملت عشق است. نویسنده تا پایان داستان تعلیق را حفظ کرده و داستانهای متعدد را به درستی پیش برده است. تنوع و تعدد شخصیتها و پرداخت صحیح آنها دیگر ویژگی کار نویسنده است. هفده یا هجده شخصیت مؤثر در این اثر داستان را از زاویهی دید خود تعریف میکنند؛ زاویهی دید در این رمان بیش از نود بار عوض میشود؛ از اینروی نویسنده ذهنی بسیار باز و خلاق دارد. حاصل این اثر تنها یک بیوگرافی از مولانا نیست؛ رویکردهای اندیشگی مولانا و ارتباط او با شمس نیز در نظر بوده است. از اینروی میتوان دریافت مؤلف به منابع بسیاری رجوع کرده و محتوای اثر خویش را غنا بخشیده است. شافاک چهل اصل عمومی عرفان و تصوف را از متون مولانا برکشیده و مطرح کرده است؛ من این را نکتهای مثبت میدانم. این اثر میتواند دریچهای برای ورود به علاقهمندان به عرفان باشد.
موحدی در شرح نکات منفی و آسیبهای اثر تصریح کرد: غالب مولویپژوهان ماخذ محدودی را در اختیار داشتهاند؛ نمیتوان جزئیات زندگی مولانا را از آنها برکشید. پرسش این است که آیا نویسنده از منابع و ماخذ موجود تخطی کرده است؟ از آنجا که او در پی نوشتن تاریخ نبوده است میتوان به پرسش یادشده پاسخ مثبت داد؛ او بسیار تخطی کرده است؛ گاه در ذکر تاریخهای ثبتشده خطاهای فاحشی را صورت داده است. به نظر میرسد چند واقعهی تاریخی برای نویسنده مسلم بوده است؛ از آنجمله شراکت پسر کوچک مولانا در قتل شمس است؛ حال آنکه در منابع اصلاً قتل شمس محرز نیست. میتوان به مثالهای دیگری از ایندست اشاره کرد. به اعتقاد من وقتی در نظر آوریم که با یک رمان رویارو هستیم میتوان این آسیبها را پذیرفت؛ این اثر ما را وامیدارد با اصول عرفانی آشنا شویم و این مغتنم است؛ اما نمیتوان به عنوان یک امر پژوهشی به این اثر استناد کرد.