فرهیختگان: گروه اندیشه «در بازگشت به زندگی چهرهها میتوان شکستهای آنها را شناخت. امام موسی صدر و علی شریعتی در پروژههای خود شکست خورده و تنها ماندند. در اینجا باید به این نکته رسید که به تعبیر والتر بنیامین، فیلسوف مشهور آلمانی تاریخ را شکستخوردهها میسازند.» این جملات را شاید بتوان یکی از مهمترین جملاتی دانست که سوسن شریعتی در سیوهفتمین جلسه از سلسلهدرسگفتارهای «اندیشه و عمل» درباره امام موسی صدر به زبان آورد. نشستی با موضوع «موسی صدر و میدان نبردهای چند جانبه» که عصر دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ در محل موسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر برگزار شد. هر چند شریعتی در این نشست و آنگونه که در ادامه خواهد آمد، زوایای مختلف اقدامات امام موسی صدر و کار شگرفی را که در لبنان انجام داد، واکاوی کرد، اما در بخش ابتدایی صحبتهای خود از نخستین مواجهه نوستالژیک خود با صدر و نسبتی که این روحانی برجسته با مرحوم علی شریعتی داشت، سخن گفت. سخنی که میتواند فصل تازهای در دیدگاههای پیرامون شریعتی و صدر باشد: «نخستین مواجهه من با امام موسی صدر نوستالژیک بود و بازخوانی تجربه جوانی که ناگهان پرتاب شده بود به جهان تکهپارهای پرتنش و خشن. این بازخوانی از تجربه دیدار من با امام موسی صدر هنگام درگذشت علی شریعتی به دست آمد و من در آن دوران جوانی دبیرستانی بودم. از این مواجهه دو مساله برایم روشن شد: نخست اینکه در آن دوران صحبت از شریعتی بود و اجماعی که بر سرش وجود نداشت و همه با وجودی که به سخنانش گوش میدادند، مخالفش بودند. البته شجاعت میزبانمان به خاطرم آمد که تدفین علی شریعتی را بر عهده گرفت. مساله دومی که دستگیرم شد این بود که بر سر میزبان ما نیز هیچ اجماعی وجود نداشت. در همان اندک زمانی که در لبنان بودم متوجه شدم لبنانیها و برخی شیعیان این کشور، مجاهدین ایران، حکومت وقت ایران و... با امام موسی صدر مشکل دارند.» اما شاید نتیجهای که شریعتی از این برخورد نوستالژیک خود با امام موسی صدر در روزهای خاکسپاری پدر در سوریه دارد، مهمتر باشد: «امام موسی صدر و علی شریعتی تفاوتهای زیادی با زمانه خود داشتند و به همین دلیل نیز توانستند نوع نگاه متفاوتی به شرایط حاکم بر جامعه داشته باشند.» و سپس همین جملاتی که در ابتدای این متن آمد را روایت میکند. شریعتی در ادامه صحبتهای خود به سالهای ابتدایی حضور امام موسی صدر در لبنان میپردازد و معتقد است: «میدان نبرد امام موسی صدر لبنان اتمیزه و مینگذاری شده بود.» او سپس با تبیین میدانهای نبرد و چشم اندازهای امام موسی صدر، روشها و شیوههای او را برای جامعه امروز ما مفید میداند: «موسی صدر در دهه ۷۰ میلادی در بین آن همه تضاد در جامعه لبنان تعادل برقرار کرد. جامعه امروز ما دچار همه آن تضادهاست. ما زمانی به تعادل خواهیم رسید که این نکته را درک کنیم که امام صدر بدون نفی «دیگری» به رسمیت شناخته شدن شیعه را میخواست. بنابراین با امام صدر میتوان هنوز امیدوار بود که ساختن جهان دیگر غیرممکن نیست... الگوهایی که از زیست اشخاص بیرون میآیند قابل اعتماد هستند؛ نه الگوهایی که صرفا در مباحث نظری و تئوریک وجود دارند. منظومه فکری امام موسی صدر دقیقا مساوی با منظومه عملیاش بود و همه به کسانی که زیست و تفکر یکسانی دارند، اعتماد میکنند.»