کد مطلب: ۹۴۰۲
تاریخ انتشار: یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵

همواره مردم سوئد را به تأمل در شعر و ادب فارسی و استشمام این رایحه جان‌افزا فراخوانده‌ام

سید عبدالمجید میردامادی (رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سوئد)

ایران: «کارل یوران اکروالد» (Carl-Göran Ekerwald) ایران‌شناس و محقق زبان و ادب فارسی در سوئد که اکنون در ۹۴ سالگی بسر می‌برد، زندگی پرفراز و نشیبی  داشت که خود در لابه لای این گفت‌وگو بدان اشاره می‌کند. هنگامی که از او خواستم فرصت گفت‌وگویی با همدیگر داشته باشیم با گرمی فراوان پذیرفت. او هم اینک در اواسط دهه نهم از عمر خود در روستایی بین دو شهر استکهلم و اوپسالا دوران بازنشستگی خود را به تنهایی سپری می‌کند و همنشین تنهایی او همچنان مجموعه‌ای از نوشتارهای فارسی، دیوان‌های شعرای ایرانی و دلمشغولی او پرداختن به شعر و ادب فارسی و البته فلسفه است. پروفسور اکروالد هنوز بسیار جدی و پرتلاش و با روحیه‌ای سرشار از امید به زندگی و دارای برنامه دقیق مطالعاتی و تحقیقاتی در پژوهش‌های ایران‌شناسی خود است. در برابر پرسش‌های من که ازشرح احوال او و چگونگی صرف عمر در حوزه فرهنگ ایران و ایران‌شناسی داشتم و اینکه چگونه با مقوله ایران شناسی آشنا شده است واینکه چه دیدگاهی در خصوص زبان و ادب فارسی دارد، چه آثاری در این عرصه به جهانیان عرضه داشته است و اینک با یک کوله بار سنگین از تجربه، آگاهی و شناخت از فرهنگ ایران چه سخنی برای گفتن به ایرانیان و بویژه جوانان دارد پاسخ مثبت داد که در ادامه می‌خوانید.


جناب آقای دکتر کارل یوهان اکروالد، شما شخصیتی علمی و شناخته شده در میان جامعه علمی و فرهنگی کشورتان هستید دارای آثاری فراوان در حوزه ایران و ایران‌شناسی بوده و گذشته از آن مجموعه تکاپوهای علمی شما در حوزه معرفی بزرگان شعر و ادب و فلسفه یا سخنرانی‌های شما در محافل علمی و دیگر خدمات علمی چون ترجمه پاره‌ای از آثار فلسفی از شما چهره‌ای موفق در این جامعه فرهنگی ساخته است.
من در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۳ در شهر استرسوند در استان یمتلند در شمال سوئد و در نزدیکی مرز با نروژ متولد شدم. دکترای افتخاری خود را از دانشگاه امئو در سال ۱۹۸۶ دریافت کردم. علاقه من به زبان فارسی از سال ۱۹۴۰ آغاز شد، زمانی که ۱۶ ساله بودم. نامزدم هم شعر فارسی می‌خواند. ما علاقه مشترک بر پایه این قاعده داشتیم و یکدیگر را به این روال پیدا کردیم. وقتی به سال ۱۹۷۶ رسیدیم دوست داشتم به سایرسوئدی‌ها هم زیبایی شعرفارسی را نشان دهم. در آن زمان ترجمه‌های اریک هرملین از شعر فارسی در بازار کتاب یافت نمی‌شد و نسخه‌ای از این کتاب‌ها در دسترس نبود از این‌رو من کتابی را در سال ۱۹۷۶ به نام «گلچین ادب فارسی» منتشر کردم که دربردارنده ۹۰۰ بیت از اشعار باباطاهر، سنایی، ابوسعید، عطار نیشابوری، سعدی، مولوی تا جامی بود.
من شعرهای حافظ را در کتابم نیاورده بودم ولی وقتی به ایران آمدم، به من گفتند حتماً باید برای دیدن مزار حافظ به شیراز بروی. من آن موقع گفتم بله من به شیراز برای دیدن مزار سعدی می‌روم چون ارادتی فراوان به سعدی داشتم. بعد با حافظ آشنا و مأنوس شدم، حافظ بهترین است. دوستان ایرانی چاپ بسیار زیبایی از اشعار حافظ را به من دادند. آن کتاب را من همیشه با خود دارم. اریک هرملین دیوان حافظ را ترجمه نکرد. من به دنبال مضامین دینی نیستم بلکه اصول زندگی برای من، یک زندگی زیبایی است که در شعرهای سعدی و رومی (مولوی)  ترسیم شده و برای من بسیار جالب است. این گلچین زبان و ادب ایرانی در سال ۱۹۷۶ منتشر شد و در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۷ تجدید چاپ شد. این کتاب ۴۰ سال در بازار کتاب کشور سوئد بوده است و بیش از 100 هزار جلد از آن فروخته شد. این میزان فروش برای کتاب شعر در سوئد بسیار بالاست. شما اگر در سوئد کتاب شعری چاپ کنی که ۴۰۰ نسخه‌اش به فروش برود باید بسیار خوشحال باشی. در سال ۲۰۰۷ گلچین دیگری از شعر و ادب فارسی از من به نام «مرهم پارسی» (Persiska Balsam)  منتشر شد. خاطره‌ای برایتان بگویم: سال ۲۰۱۰ مصادف با یکصد و پنجاهمین سالگرد مرگ هرملین بود. من در منزل خود یک میهمانی گرفتم و سی نفر از دوستانم را دعوت کردم. به میهمانان یک نسخه از بوستان که توسط اریک هرملین به سوئدی ترجمه شده و من تصحیح‌اش کرده بودم، هدیه دادم. در این میهمانی ما از یک نوازنده تار ایرانی دعوت کردیم تا با نوای ساز ایرانی به میهمانی ما رونقی ببخشد. نوازنده تار گفت صدای ساز من بلند نیست و باید شما در یک محل گردهم آیید تا صدای ساز مرا بشنوید ما همه داخل خانه شدیم. وقتی آن نوازنده تار می‌نواخت سه بانوی شاعر در میان بودند که بسیار گریستند، بگونه‌ای که هر دو گونه‌هایشان خیس بود. قرار ما با نوازنده آن بود که در قبال نوازندگی او مبلغ ۳۰۰۰ کرون برای نیم ساعت بپردازیم. بعد از نیم ساعت نواختن به ایشان گفتم اینجا همه چیز برای نوشیدن هست. شراب و سایر مشروبات، نوازنده گفت: من مسلمانم، شراب نمی‌نوشم، به من کمی آب بدهید. به ایشان گفتم شما زیبا می‌نوازی و از شما می‌خواهم خواهش کنم بیست تا سی دقیقه دیگر بنوازید، گفت: اجرتش می‌شود ۲۰۰۰ کرون ومن قبول کردم. نوازنده برگشت و مجموعاً یک ساعت برای ما نواخت. او در آغاز یک نت را می‌نواخت و سپس نت دیگری را آغاز می‌کرد. شبیه قطرات باران، سپس آبشاری از نت‌ها را با این وسیله موسیقیایی به گوش مخاطبان خود می‌ریخت؛ موسیقی ایرانی بسیار زیبا و دل انگیز است. به هر روی یکی از کارهای مطالعاتی من پرداختن به بیوگرافی‌های چهره‌های نامی جهان در حوزه فرهنگ و فلسفه است. تاکنون آثاری از گوته، سلین، شکسپیر به سوئدی نوشته‌ام که همه این بزرگان در کارهای خود از سبک و روش رومی تأسی جسته‌اند. تفکر اروپایی با روش مولانا آمیخته شده است. این فقط نظر من نیست. محققان دیگری هم این نظر را تأیید کرده‌اند، شوپن هاور و دیگران این را می‌گویند و در سوئد نیز سارا لیدمن متأثر از تفکر رومی است. او نویسنده بزرگی است و رمان‌های زیادی نوشته است. سارا لیدمن آثار هرملین را خوانده بود. یادداشت‌های روزانه سارا لیدمن منتشر شده و ایشان در این یادداشت‌ها به این موضوع اشاره کرده که اشعار فارسی بسیار شگفت انگیز است. من از خواندن مطالبی شبیه این گفته شگفت زده شده‌ام.
دنیای گذشته بدلیل سختی ارتباطات  و کندی حرکت، دنیای ارتباطات نبود و طبعاً آگاهی از حال و هوای دیگر ملل و فرهنگ‌ها به سهولت امکان پذیر نبود، شما چگونه با مقوله ایران و ایران شناسی آشنا شدید؟
نخستین بار وقتی دبیرستان بودم اشعار رومی، سعدی و عطار را خواندم و متنی به سوئدی نوشتم. اما نخستین کتابم را در زمینه ادبیات فارسی در سال ۱۹۷۶ نوشتم. مرهم فارسی را در سال ۲۰۰۷ و بوستان سعدی در سال ۲۰۱۰ الان هم روی گلچین ادبی تذکرة الاولیای عطار کار می‌کنم. می‌دانم که زندگی‌ام بزودی به سر می‌رسد. برای همین در حال نوشتن آخرین کتابم هستم و عنوانش هست، The beginning of End the من از سال ۱۹۷۶ تحقیق جدی در حوزه شعر و ادبیات فارسی را شروع کردم، معلمی در این راه نداشتم. برای ترجمه از یک دیکشنری فارسی به انگلیسی بهره گرفتم. لغت به لغت و خط به خط با آن پیش رفتم. این دیکشنری فارسی به انگلیسی بهترین دیکشنری موجود است که نسخه اول در قرن ۱۹ بیرون آمد. حالا یک طرح در دست دارم در رابطه با تذکرةالاولیای عطار که بسیار شگفت انگیز است. این مجموعه چهار جلدی و عالی است. من می‌خواهم نسخه هستی شناسی جدیدی از این کتاب تهیه کنم نظیر آنچه برای منصور حلاج، بایزید بسطامی، نوری و شبلی تهیه کرده‌ام. سرگذشت هرکدام از این بزرگان صوفیه عجیب است. هنگامی که در سفر چند سال قبل در تهران بودم برای دیدن مزار شبلی به دماوند رفتم (البته گویند مزار او در بغداد است.) در آن مقبره را برای من باز کردند، سنگ قبر و ستون‌ها از مرمر بود مانند قبور سایر مسلمانان که به سمت مکه دفن شده بود. وقتی به داخل این مقبره رفتم از خادم مقبره پرسیدم چرا این قبر گود است؟ او پاسخی نداشت ولی جواب داد بعضی وقت‌ها صوفی‌ها اینجا می‌خوابند. در بیان عطار آمده که شبلی فرد ثروتمندی بود ولی روزی به مریدان خود اعلام کرد به امر خدا می‌خواهم به بغداد بروم و گدایی کنم، همه چیزش را بخشید، خانواده‌اش را برداشت و به بغداد رفت و در فقر روزگار گذراند. وقتی منصور حلاج کشته شد، شبلی بر جنازه‌اش نماز خواند. گویند روزی شبلی دو سر نی را در بغداد آتش زد و گفت: این یک سر، جهنم است که سوخت و این سر دیگر، بهشت است که آتش گرفت! بنده درگاه عزت باش بی‌تصرف در دنیا و آخرت.
ایران‌شناسی و آگاهی مردم سوئد از مقوله ایران و ایران شناسی چگونه است و اساساً نظر شما در مورد ایران شناسی در کشور سوئد چیست؟
اشک دالن و بو اوتاس، ایران شناسان خوبی هستند البته بو اوتاس، هرملین را دوست ندارد. پروفسور اوتاس عقیده دارد هرملین از لغت‌های قدیمی استفاده کرده است البته فروش ده هزار نسخه از کتاب من که بر پایه ترجمه اریک هرملین است نشان می‌دهد مردم سوئد به ترجمه‌های اریک هرملین علاقه‌مند هستند.
درکنگره اریک هرملین که در تهران در سال ۲۰۱۴ برپا شد ۷۰ نفر برای شنیدن صحبت‌های ما به سالن شهر کتاب آمده بودند. نوه هرملین، یوهان هرملین و من، سخنران بودیم. راجع به اینکه هرملین چگونه ترجمه کرد و چرا ترجمه کرد صحبت کردیم. متن سخنرانی من در آنجا موجود است من در آنجا به‌طور مفصل به این نکات پاسخ داده‌ام. در آن هنگام در کتابفروشی‌های تهران دیدم که قیمت کتاب در مقایسه با سوئد بسیار ارزان بود. در تهران مثنوی مولانا ۸۰ کرون سوئد قیمت داشت در حالی که این کتاب اگر در سوئد چاپ شود حدود ۹۰۰ کرون قیمت دارد.
شما در این برهه از دوران زندگی که به نوعی بازنشستگی شما محسوب می‌شود چگونه روزگار می‌گذرانید؟ هرچند که گویا این دوران برای ایران‌شناسان تازه دوره پرکاری و شکوفایی تجربه‌های ایران‌شناسی است.
بله، دخترم در خانه روبه‌رویی است و هر شب ساعت ۹ به من سر می‌زند تا ببیند زنده‌ام یا نه؟ (می‌خندد). من الان ۹۴ سال دارم. مادرم ۹۶ سال داشت وقتی مُرد و پدرم ۹۱ سال عمر کرد. ژن خانوادگی ما این طور است. وقتی همسرم مرد ۳ سالی را با خانم سیگرید زندگی کردم. همسر او هم فوت کرده بود. من چهار بچه و ۱۱ نوه دارم. یکی از نوه‌هایم فوت کرده است. همه ازدواج کرده‌اند، ۳ نتیجه دارم؛ ۲ دختر و ۱ پسر، البته الان برای بچه‌ها زمانه تاریک‌تر و نا امن‌تر از زمانی است که من بچه بودم.
من با همسرم آنا برای ۶۰ سال زندگی کردم. من در جنگ به‌عنوان افسر برای ارتش سوئد خدمت کردم. در حالی که شما آماده کشتن و کشته شدن باشی، تعجبی ندارد که در این هنگام کارهای اشتباه دیگری را هم انجام دهید. من در آن هنگام کار خطایی کردم ولی به همسرم نگفتم. در یک روز طوفانی همراه رعد و برق ناگهان حس کردم صدایی می‌شنوم که خطابش به من است و طوفان می‌خواهد مرا بکشد. همراه همسرم در کلبه‌ای کوچک خارج از یوتبوری بودیم. به همسرم گفتم بیا در این هوای طوفانی به سوی دریا برویم. در کنارآب بودیم که به همسرم گفتم که من کار بدی کردم ولی همسرم اجازه نداد سخنم را ادامه بدهم و گفت چرا می‌خواهی این بدی را که بدان معترفی به من بگویی وسخنی گفت از عطار نیشابوری.  همسرم عطار می‌خواند و این سخن این بود که «باش دائم بردبار» و پس از مرگش این نوشته روی سنگ قبرش هم آمده است. من هر روز به کوه می‌روم و دلمشغولی خود  را دارم. بیایید تا کتابخانه و تابلوهای خودم را برای شما تعریف کنم. راجع به ملاقات امروزم با شما هم در کتاب جدید می‌نویسم.
من با رایانه کار نمی‌کنم. شش تا ماشین تایپ تا حالا داشته‌ام. این یکی خوب کار می‌کند. بچه‌های من می گویند باید یاد بگیری با رایانه تایپ کنی ولی این برای من که شصت سال با ماشین تحریر کار کرده‌ام، غیرممکن است. من همزمان که در حال فکر به موضوع هستم  آن را تایپ می‌کنم و این رفت و برگشت بسرعت انجام می‌شود اما اگر با رایانه تایپ کنم امکان دارد اشتباه کنم و تصحیح این اشتباه برایم خیلی پیچیده است. الان در حال ترجمه کتابی از هایدگر در حوزه فلسفه با موضوع «ذات تفکر چیست؟» هستم؛ کتاب پیچیده‌ای است. من وقتی ۱۰ ساله بودم آموختن زبان آلمانی را آغاز کردم. روزی ۷ ساعت آلمانی می‌خواندم. این عکس سیگرید کاهله پژوهشگر و نویسنده در حوزه اسلام و ایران است. من سه سال با ایشان زندگی کردم. از ۲۰۱۰ تا زمان مرگ خانم سیگرید در دسامبر ۲۰۱۳، البته سیگرید با رایانه کار می‌کرد و خیلی در سوئد معروف بود. من خوش شانسم که خیلی معروف نیستم. معروفیت باعث مزاحمت می‌شود. الان ۹۴ سالگی‌ام را آغاز کرده‌ام. و بیشتر از ۳۴۰۰۰ روز زندگی کرده‌ام که خیلی زیاد است! دوست داشتم به شیراز بروم اما در سفرم به ایران تا اصفهان رفتیم و برگشتیم. نخستین سفرم با ماشین شخصی در سال ۱۹۷۱ از سوئد همراه با همسر و فرزندانم بود که از کشورهای ترکیه و عراق عبور کردیم و از مرز قصرشیرین وارد ایران شدیم. سال ۱۹۷۱ اختلافات سیاسی در ایران حاکم بود. یکی از دلمشغولی‌های من خواندن متن مثنوی مولانا است. زیبا و جاری است، من لغت به لغت می‌خوانم. این کاری است که انجام می‌دهم و جالب است که در ایران مثنوی در یک مجلد چاپ شده است. در زبان سوئدی مثنوی ۶ جلد است. این ترجمه‌ای است که توسط هرملین انجام شده است و در دسترس من است.
در صحبت‌های شما اسامی فراوانی چون گوته، شکسپیر، نیچه، شوپنهاور یا شاعران و ناموران ایرانی چون حافظ و سعدی، مولانا و عطار، سنایی و خیام بسیار به زبان می‌آورید مایلم بپرسم کدام یک از این افراد بیشتر در نظر شما جلوه گر هستند؟
مولانا جلال‌الدین مولوی، این فقط نظر من نیست، همه می‌گویند. شکسپیر هم بسیار بزرگ است اما مولانا در جنبه‌های مختلف از او بزرگتر است. کتاب مولانا شبیه قرآن به زبان فارسی است. می‌گویند قرآن فارسی است.
نظر شما در مقایسه مولوی و حافظ که با هر دو آشنایی دارید، چیست؟
هرملین اشعار حافظ را ترجمه نکرد ولی از نظر او شعر حافظ  عمقی که شعر مولانا، سعدی، سنایی و ابوسعید دارد، ندارد. نظر من نیز این است که رومی بزرگترین است. من زیاد از حافظ نخوانده‌ام و نمی‌توانم راجع به او زیاد صحبت کنم اما فکر می‌کنم اشعار حافظ بیشتر اشعار عاشقانه و عارفانه است شبیه اشعار رومی که شعرهای عاشقانه نیز دارد. رومی از دنیایی صحبت می‌کند که انگار وجود ندارد. هیچ چیزی نیست، فضای خالی است، در خلأ هستی و ناگاه از این عدم هر چیزی شکل می‌گیرد و بعد دوباره به جای اولش برمی‌گردد. این نگاه را در بین عارفان مسیحی هم می‌توانی ببینی. چهره‌هایی چون اکهارت و هایدگر نیزهمین نظر را دارند. نظر من نیز همین است این نبود از وجود مهم‌تر است. بگذارید مثالی بزنم تا مطلب روشن شود.
در نظر بگیرید فرد تازه ازدواج کرده‌ای را که می‌گوید ما برای زندگی آینده ویلا می‌خواهیم، ما جایی را برای زندگی می‌خواهیم، خانه‌ای بزرگ که در آن زندگی کنیم. اما آلان خانه‌ای وجود دارد؟...نه...خانه‌ای نیست... بعد خانه ساخته می‌شود، حال این خانه موجود است، این خانه چطور آمد؟ این خانه موجود از عدم آمد، از عدم، هستی به وجود آمد. آیا می‌توانی در نظر بگیری که صفر چیزی است؟ اگر هزاران صفر داشته باشی حاصل جمع همه صفر است. حالا یک، یک داری. اگر جمع صفرها بعد از یک بیاید عدد بسیار بزرگ می‌شود. صفرهای زیاد حال با یک عدد یک میلیارد می‌شود. اعتبار صفر ایده‌ای است که مولانا هم داشته است. رومی به همه سؤالات پاسخ داده است، سؤالاتی چون چرا ما در زمین هستیم؟ ما هستیم تا خداوند را عبادت کنیم. چرا موجودات شرور در زمین هستند؟ زیرا خدا شیطان را آفرید و شیطان کارهای زشت می‌کند. ترس و امید، این فرآیندی است که هر چیزی را به مبارزه می‌طلبد و هر چیزی یک مقابل دارد. این نظام آفرینش است.
ایران شناسان عموماً و بویژه ایران شناسان سوئدی در جریان مطالعات ایران‌شناسی خود علاقه خاصی به تصوف و ادب صوفیانه و به عبارتی قلندریات فارسی دارند، علت چیست؟
البته باید در پاسخ به این سؤال تأمل کرد ولی آنچه من می‌اندیشم اینکه جریان مطالعات ایران شناسی در سوئد برگرفته از مکتب مطالعات ایران‌شناسی آلمان‌ها است. منبع ایران‌شناسان سوئدی ابتدا منابع و ماخذ آلمانی و بویژه آثار گوته بود. پس از آن باید از پاره‌ای از شرق‌شناسان و ایران‌شناسان چون امرسون امریکایی یاد کرد. از نقش بزرگ اریک هرملین در این میان نباید غافل شد و عموماً تمرکز مطالعاتی اینان بر مطالعات عرفان و تصوف در ایران بود. اریک هرملین در گرایش سوئدی‌ها به مطالعه صوفیسم ایرانی نقش فراوان داشته است. سوئدی‌ها بواسطه آثار هرملین در ترجمه آثار ادبی و عرفانی فارسی به زبان خود در اروپا سرآمد هستند. البته خیلی مسائل در شکل‌گیری صوفیسم مؤثر بوده است. صوفی‌ها دوست ندارند تئوریزه شوند، خیلی دوستانه رفتار می‌کنند. به بقیه کمک می‌کنند. عدالت را برای بقیه می‌خواهند و تقاضایی برای خود ندارند، افراد خوبی هستند. خیلی چیزهای خوبی می‌توان راجع به اهل تصوف گفت. عطار و مولانا زیاد راجع به عرفان وتصوف نوشته‌اند. عطار در تذکرةالاولیا و منطق الطیر خود بسیار در این خصوص معنی و محتوا دارد، تازه رومی خودش می‌گوید من در مقابل و مقایسه با عطار کسی نیستم. وقتی در تهران بودم می‌خواستم با کسی که متخصص تصوف باشد صحبت کنم. با یکی از استادان بنام ملاقات کردم و از او پرسیدم که چطور می‌شود یک صوفی بود؟ عجیب که او در پاسخ به من گفت که شما باید عضو یک گروه از صوفیان باشی تا بتوانی صوفی شوی و اگر جزو گروهی از صوفیان باشی صوفی هستی. البته این پاسخ من نبود. در جواب این راهنمایی به او گفتم که عطار همچنین سخنی نگفته، رومی هم نگفته، مردم را مجاب به عضویت در گروهی کردن خوب نیست، بحث ما ادامه پیدا نکرد. اما جالب بود که او کتابی راجع به جمعیتشان که خود او عضو آن جامعه بود به من داد.
شما در بخشی ازسخن خود اشاره کردید که نخستین اثر نگارشی با نام آنتولوژی ایرانی در سال ۱۹۷۶ در حقیقت توجه به پیام دینی در مفهوم ومعنای زندگی آدمی است. حال بحث ما یک گفت‌وگوی دینی نیست بلکه حوزه فرهنگ است و من علاقه‌مندم نظر شما را در خصوص دین  جویا شوم.
من انسان دینداری نیستم ولی خواندن متون مذهبی را دوست دارم. مسیحیت دینی پیچیده است و اسلام دین شفاف و زیبایی است. زیباترین بخش در قرآن به نظر من این است که می‌گوید آیا زیباتر از دین ابراهیم هم دینی هست؟ برای اینکه ابراهیم دوست خدا بود. این هم در قرآن و هم در انجیل آمده است. در مقام مقایسه بین اسلام و مسیحیت باید بگویم اسلام دین زیباتری است. اسلام دین شگفت انگیزی است، ولی موضوع خطرناک بنیادگرایی افراطی است که هم اینک گریبانگیر اسلام شده است.  ژانویه یا فوریه کتابی خواهد آمد با عنوان قرائت اندیشمند آزاد از قرآن Free thinker reads Quran این اثر قرار است توسط انتشارات  karnevalförlag منتشر شود.
شما با یک عمر طولانی و خرمنی از علم و تجربه از ایران و فرهنگ ایران زمین چه سخنی برای ایرانیان بویژه جوانان ایرانی  دارید؟
من همواره با رومی، عطار، سعدی، ابوسعید، بابا طاهر زیسته‌ام، من همه زندگی‌ام با اشعار شاعران بزرگ ایرانی گذشته و قلب من مملو از سپاس و ستایش از ایران بابت این هدیه و انسانیت نهفته در آن است که اگر این مفاهیم را انسان دنبال کند، سود فراوان خواهد کرد. دوباره می‌گویم ممنونم از ایرانیان، نه تنها از شاعران و سخنوران ایرانی بلکه از فیلسوفان و حکیمان این سرزمین، روی سخن من با جوانان ایرانی است اینکه به‌طور جدی بر موقعیت و سرمایه‌های فرهنگی خود در دنیای کنونی تأمل کنید، تأمل و توجه به آن گنجینه‌های سرشار داشته باشید که در آثار بزرگان فرهنگ و ادب ایران چون عطار، سعدی، رومی و دیگران وجود دارد. من همواره در تمامی سخنرانی‌های خود در همه جا، بویژه مردم سوئد را به تأمل در شعر و ادب فارسی و استشمام این رایحه جان‌افزا فراخوانده‌ام.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST