کد مطلب: ۹۴۰۳
تاریخ انتشار: یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵

من سلفی می‌گیرم پس هستم

زهرا سلیمانی‌اقدم

فرهیختگان: اتفاق سهمگین آتش گرفتن و فرو ریختن ساختمان پلاسکو در تهران و حوادث و حاشیه‌های مربوط به آن چند روز است که از ابعاد گوناگون، مورد بررسی و نقد و نظر قرار گرفته است. نقد رفتارهای مردمی، نوع مواجهه انسان‌ها با چنین مصیبت‌هایی، مشکلات رفتاری و اجتماعی و حتی چرایی وقوع چنین حوادثی از نقطه نظرهای مختلف نقل محافل است. دیدگاه متفاوت اهل نظر و اندیشه به این جریان نیز یکی دیگر از مباحث مطروحه در شبکه‌های اجتماعی و جمع‌های دانشگاهی است. اهالی اندیشه به رفتارهای مردمی و حاشیه‌ها و اتفاقاتی از این دست نگاهی از جنس جامعه‌شناسانه، اندیشه‌محورانه و بر اساس آموزه‌های علوم انسانی داشته‌اند؛ از این رو توجه به دیدگاه‌های آنها هم می‌تواند گره‌های کور رفتاری را باز کند، هم می‌تواند به سوال‌ها و چراهای ما پاسخ دهد و در نهایت می‌گویند که ریشه‌های هر نوع رفتاری می‌تواند از کجا نشات گرفته باشد.

 نمایش پوچی
محمدمهدی اردبیلی، پژوهشگر، نویسنده و مترجم حوزه فلسفه است که در دانشگاه‌های علامه طباطبایی، هنر و تهران و در کلاس‌های آزاد موسسه شهر کتاب و انجمن جامعه‌شناسی ایران به تدریس فلسفه می‌پردازد. او در یادداشت اخیر خود به رفتار بسیاری از مردم در حادثه اخیر و حوادث مشابه اشاره می‌کند؛ اینکه عده‌ای سعی دارند خود را به واسطه حادثه‌ای به نمایش بگذارند. اردبیلی تقصیر را از سر فرد بر می‌دارد و معتقد است در این موارد باید نگاهی داشته باشیم به نهادهای اصلی دست‌اندرکار در جامعه نمایش که فرد را وامی‌دارند به هر قیمتی که شده خود را نشان دهد. او معتقد است وقتی کسی، خودی برای نشان دادن نداشته باشد، مجبور است «خود را با دیگری» نشان دهد. این «نشان دادن خود همراه با دیگری» از نمایش خود در مقام عکسبردار فلان رویداد «جذاب» گرفته تا اوج حضور خودنمایانه، یعنی «سلفی»، را دربرمی‌گیرد. درواقع به گفته او فرد می‌خواهد اعتبارش را از رویدادی بگیرد که خودش را با آن نشان می‌دهد. در نتیجه این رویداد، هرچه مهیب‌تر، هرچه عظیم‌تر، هرچه فاجعه‌بارتر باشد، او احساس بزرگی بیشتری می‌کند. بنا بر نظر اردبیلی این نوع رفتارها ربطی به بافرهنگی و بی‌فرهنگی ندارد و از سلفی شخصیت‌های مطرح در کنار جناز افراد تا سلفی‌های کژ و کوژِ لب غنچه‌های اینستاگرامی، تا خیل عزاداران حاضر در تشییع جنازه مرتضی پاشایی تا تماشاگران مبهوت فروریزی ساختمان پلاسکو، تا حتی کشته‌شدگان فاجعه، همه و همه قربانی محصولات جامعه نمایشند؛ قربانی تلاش برای «تماشا/نمایش» پوچی خودشان. او معتقد است میل به «خود- نمایی» به منزله «پوچ- نمایی» امروز بیش از هر زمانی در تاریخ، در جامعه ما بیداد می‌کند و خطر این است که فرداروزی فرصت‌طلبی مقتدر از راه سر برسد و از این میل به سود اهدافش بهره ببرد و لشکری از خودنمایان دگرشیفته را تشکیل دهد. بی‌رحمی این لشکر را می‌شود از هم‌اکنون، از سلفی‌های خندانِ امروزشان با فاجعه دریافت.

 حساسیت‌زدایی اخلاقی
سروش دباغ، استاد فلسفه، پژوهشگر حوزه فلسفه اخلاق نیز ذیل یادداشتی به رفتارهای مردم در این نوع حوادث پرداخته است و از «کوررنگی اخلاقی» گفته است که آن را نتیجه «حساسیت‌زدایی اخلاقی» در جامعه می‌داند. او با جسورانه خواندن کار آتش‌نشانان در این حادثه و بیان اهمیت و ارزش کار آنها نگاهی دارد به رفتار برخی شهروندان که کارهایشان دلالت بر بی‌تفاوتی آنها در این حادثه هولناک دارد «تو گویی که مشغول تماشای یک فیلم سینمایی یا یک منظره خوش آب و رنگند و کاری جز عکس و فیلم گرفتن از این صحنه‌های دلخراش و جگر شکاف از دستشان برنمی‌آید.» دباغ با اشاره به یادداشتی که هفت سال پیش در رابطه با صحنه‌ای مشابه و فعل مشابه مردم نوشته بود دوباره  صحنه جان دادن جوانی در یک نزاع خونین در میدان سعادت آباد تهران را به یادها می‌آورد و از این نوع مواجهه با انسان‌های پیرامونی به «کوررنگی اخلاقی» تعبیر می‌کند؛ مواجهه‌ای که با «حساسیت‌زدایی اخلاقی» و پروای انسان‌های گوشت و پوست و خوندار را نداشتن، در می‌رسد. او در نهایت امیدوار است که شاید این تذکرها و تاکید بر قبح و ناروایی این سنخ رفتارها، رفته رفته این نوع مواجهه دل آزار و رماننده را که محصول «حساسیت‌زدایی اخلاقی» است، کم کند.

 پالایش روانی و هرمنوتیک حادثه

مصطفی مهرآیین، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس نیز با یادداشتی به این نوع رفتارهای جامعه واکنش نشان داده است. او با این جمله که «خطرات اتفاق می‌افتند، به وجود نمی‌آیند»، فاجعه شدن یک خطر را امری کاملاً اجتماعی و انسانی می‌داند. مهرآیین در بخشی از یادداشت خود به بررسی رفتارهای احساسی و عاطفی در قبال چنین حوادثی می‌پردازد و با توصیف این رفتارها به عنوان یک معضل می‌نویسد: «ما خیلی زود فرآیند برخورد با خطرات و فجایع را تبدیل به «فرآیند ختم مردگان» می‌کنیم. صرف بیان تسلیت و ابراز تأسف کردن از آنچه در جامعه (شبیه حادثه پلاسکو) رخ می‌دهد؛ چیزی شبیه به دفن مرده و اجرای مراسم ختم و بازگشت زندگان به جریان معمول زندگی است.»
او این شیوه برخورد با چنین ماجراها و فجایعی را تنها یک تخلیه روانی برای افرادی می‌داند که از یک سو به شکلی مرموز خوشحالند که خود در حادثه نبوده‌اند و از سویی به شکلی مضحک با تقویت احساس همدلی با مردگان در خود به یک پالایش روانی نیز دست می‌یابند و از این طریق می‌خواهند انسانی و اخلاقی بودن خود را برای خود و دیگران اثبات کنند.
به اعتقاد مهرآیین اگرچه اصولاً تمایل جامعه همواره تمایل به بازگشت سریع زندگان به زندگی معمولی و تداوم فرآیندهای معمول زندگی است؛ از این رو هم در همه جوامع مناسک و رسومی برای بازگشت داغدیدگان به جریان معمول زندگی طراحی شده است. اما او این نوع رفتار را در قبال یک حادثه که بر اثر کوتاهی اتفاق افتاده است به نوعی فرار جامعه از پذیرفتن مسئولیت و تبرئه کردن خودش می‌داند. او معتقد است که اگر جامعه‌ای برخورد خود با «مرگ‌های انسان‌ساز» را مشابه برخورد خود با «مرگ‌های اجتناب‌ناپذیر طبیعی» کند و آنها را از یک جنس بداند و در قالب کلی «مرگ» جای دهد، این بدان معناست که آن جامعه سعی در تبرئه خود و گرایش به فرار از پذیرش مسئولیت مرگ همنوعانش دارد. مهرآیین تاکید دارد که جامعه باید در قبال مرگ‌های انسان‌ساز احساس مسئولیت کند و با مطالعه نقش خود در خلق این گونه مرگ‌ها سعی در کاستن میزان وقوع آنها در جامعه کند که متاسفانه شیوه برخورد جامعه ما با فجایع انسان‌ساز این گونه نیست.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST