فرهیختگان: احمد اخوت از معدود مترجمان بنام و بادقت و
وسواس ایرانی است که وقتی نامش بر جلد کتابی باشد، مخاطبان ادبیات داستانی را
کنجکاو به خواندن آن کتاب میکند. اخوت سراغ نویسندههایی میرود که دوستشان دارد
و دشوار است که ناشری بخواهد به او کتابی پیشنهاد بدهد. اغلب اینگونه است که خودش
برای ترجمه، دست روی کتابی میگذارد و تامل میکند تا ناشرش هم پیدا شود. جان
چیور، تازهترین نویسندهای است که این مترجم اصفهانی سراغش رفته و داستانی بلند
از او را در مجموعه «شاهکارهای ۵
میلیمتری» برای نشر افق منتشر کرده است.
«اقیانوس» عنوان شاهکار کوتاهی است که در قطع جیبی این
روزها در کتابفروشیها مورد استقبال قرار گرفته است. «چخوف حومهها» عنوان لقب جان
چیور، نویسنده نسل دومی آمریکایی است که جایزه پولیتزر سال ۱۹۷۹ به او تعلق گرفته است. او که خود
زندگیاش را از حومههای شهر آغاز کرده است، در نوجوانی پدرش را از دست میدهد؛
خودش میگوید که برای به دست آوردن لقمهای نان مجبور بوده است همه کاری بکند.
دقیقا بحران اقتصادی در دهه ۳۰
آمریکا پدرش را از پای درآورد. سر و کله همین آدمها در داستانهای او پیدا میشود.
او زندگی آنها را با طنزی کنایهآمیز توصیف میکند. عنوان «چخوف حومهها» از همین
جاها به او اطلاق شده است. تم غالب داستانهای چیور، تهیشدگی انسان معاصر از
معنویت است. نویسنده در داستانهایش درباره طبقه متوسط آمریکا و مردم حومهنشین
شهرهای این کشور مینویسد. آپر ایست ساید منهتن، حومه وسچستر، جزایر قدیمی
نیوانگلند که در ساحل جنوبی کوئینسی ماساچوست واقع است و محل تولد چیور هم بوده و
ایتالیا، خصوصا رم، جاهایی است که داستانهای این نویسنده مهم و تاثیرگذار آمریکایی
در آنجا اتفاق میافتد.
از او بهعنوان یکی از مهمترین کوتاهنویسان معاصر
آمریکایی یاد میکنند. چیور هم دوره
ریموند کارور و فلانری اوکانر است. مجموعه دستانهای جان چیور، در برگیرنده ۶۱ داستان کوتاه است که جایزه پولیتزر
را هم برای آنها دریافت کرد. این اثر جایزه پولیتزر سال ۱۹۷۹ را نصیب او کرد و بهعنوان یکی از
مطرحترین کوتاهنویسان معاصر شناخته شد. اخوت عادت دارد تا هر نویسندهای را که
برای ترجمه سراغ داستانهایش میرود، به شیوه خودش معرفی کند. او به این شیوهای
که تا حدودی داستانپردازانه نیز هست، در مقدمه کتاب «اقیانوس» مینویسد: «راوی
داستان مردی است میانسال که بر اثر واقعهای (بازنشستگی اجباری) از پوسته زندگی
همیشگیاش بیرون میافتد و متوجه چیزهایی میشود و آنها را میبیند که پیش از این
روزمرگی و کار نمیگذاشتند ببیند. حالا با کنار رفتن این پرده، ترسها را میبیند
که از هر سو سراغش میآیند. این هم از دوران خوش بازنشستگی!» آنچه در ادامه میآید
سطرهایی است از داستان «اقیانوس» است: «دارم یادداشتهای روزانهام را مینویسم
چون معتقدم جانم در خطر است! در ضمن راه دیگری هم به ذهنم نمیرسد که ترسهایم را
ثبت کنم. نه میتوانم اینها را به پلیس گزارش کنم، علتش را بعدا برایتان میگویم،
و نه به هیچکدام از دوستانم اطمینان دارم.
تازگیها اعتمادبهنفسم را شدیدا از دست دادهام و همینطور
از نظر عقلانیت و نوعدوستی آسیبهای جدی به من وارد آمده. اینها مسائلی آشکارند
که بحثی درشان نیست، اما همیشه ابهامهای دردناکی وجود دارند که چه کسی را باید مقصر
این بلایا بدانیم. شاید باید خودم را مسئول بدانم.» اخوت از عدنان غریفی بهعنوان
اولین کسی یاد میکند که با ترجمه داستان کوتاهی از چیور در مجله تماشا در سال ۱۳۵۲ او را به فارسیزبانها معرفی میکند.
«آواز عاشقانه» نیز مجموعه داستان دیگر این نویسنده با به ترجمه میلاد زکریاست. آذر عالیپور نیز
خبر از ترجمه رمانی از این نویسنده داده است. برای آشنایی با این داستاننویس
مشهور آمریکایی، خواندن شاهکار کوتاه «اقیانوس» مجال خوبی است.