شرق: سال ۹۵ چند کتاب خواندیم؟ اگر کمتر از ۱۲ کتاب خواندهایم یعنی کمتر از حداقل ماهی
یک عدد کتاب (حدود ۲۰۰صفحهای)
و اگر فرضمان این باشد که هر چقدر بتوانیم بیشتر کتاب بخوانیم بهتر است، ممکن است
خواندن سه پاراگراف بعدی خالی از لطف نباشد.
۱- سال ۱۹۹۸ آزمایش جالبی به نام شیرینی شکلاتی و
تربچه انجام شد! سه گروه که نباید سه ساعت قبل از آزمایش هیچگونه مواد خوراکی میخوردند،
انتخاب شدند. گروهها وارد فضای آزمایش شدند و به هر گروه قانون متفاوتی ابلاغ شد. گرچه در فضای آزمایش گروه اول و دوم شیرینی شکلاتی و تربچه
قرار داده شده بود، اما گروه اول تنها حق خوردن تربچه را داشتند! گروه دوم میتوانست
هر آنچه از شیرینی شکلاتی و تربچه خواست، بخورد. برای گروه سوم نیز هیچچیز برای
خوردن قرار داده نشد. پرسش آزمایش این بود که هر گروه تا کی دوام میآورد و میتواند
این شرایط را تحمل کند؟ شاید دور از انتظار نبود که اولین گروهی که قانون را زیر
پا گذاشت، گروه اول بود و به جای تربچه، شروع به خوردن شیرینی شکلاتی کرد. اینکه
این آزمایش چه ارتباطی به کتابخواندن دارد، آقای «نیل پاسریچا» (نویسنده،
کارآفرین و سخنران کانادایی) معتقد است وضعیت ما مانند گروه اول است. تلویزیون نقش
شیرینی شکلاتی را ایفا میکند و کتاب نقش تربچه را دارد. زمانی که در خانه هستیم،
معمولا در جایی که تلویزیون وجود دارد، غلبه بر آن و خوردن تربچه کار بسیار دشواری
است.
۲- خیلی وقتها
پیش میآید که کتابی را شروع میکنیم اما تمام نمیشود. ممکن است همین الان چند کتاب داشته
باشیم که این وضعیت را دارند. آقای «پاسریچا» میگوید نباید از این مسئله ناراحت باشیم. بلکه باید
با افتخار بگوییم فلان کتاب را تمام نمیکنم چراکه هر کتابی ارزش خواندن ندارد.
خودش میگوید که سه یا چهار کتاب را نیمهکاره رها میکنم تا به کتابی برسم که کامل
بخوانم.
۳- ممکن است
آقای «استفانکینگ» نویسنده مشهور داستانهای عمدتا علمی-تخیلی را بشناسیم. از
ایشان نقل میشود که اطرافیانش را به پنج ساعت مطالعه روزانه توصیه میکند. آقای
«پاسریچا» میگوید من دوستی دارم که وقتی این حرف را شنید گفت این حرف مزخرف است و
کسی نمیتواند این کار را بکند.
چند سال بعد همان دوست نقل میکند که برای تعطیلات به
جایی رفته و در صف سینما ایستاده بودم. بهطور کاملا اتفاقی متوجه میشود که جلوی
او، «استفان کینگ» ایستاده و جالب اینکه در تمام مدتی که آنها در صف منتظر بودند،
او کتاب میخوانده است. چون توجهش به او جلب شده بود، میگوید حتی تا وقتی چراغهای
سینما خاموش شود داشت کتاب میخواند. بعد از فیلم که چراغهای سینما دوباره روشن
شد، باز هم کتابش را باز کرد و شروع به خواندن کرد تا حتی وقتی که داشت از سینما
خارج میشد. همه ما هم دقایقی در میان روز و شبمان داریم که کار مفیدی انجام نمیدهیم
و میتوانیم آنها را به دقایق خواندن کتابهایمان اضافه کنیم. امتحان کنیم، شاید
ما هم بتوانیم پنج ساعت در روز مطالعه کنیم! روزهای آخر سال ۹۵ را طی میکنیم و ما ایرانیها معمولا
سال نو و اول بهار را غنیمتی میشماریم برای اهداف، برنامهها و تصمیمهای نو و در
میان اهداف و برنامههایی که برای سال جدیدمان داریم، شاید یکی از بهترین تصمیماتی
که میتوانیم اتخاذ کنیم، افزودن تعدادی کتاب به کتابهایی است که میخواهیم در
سال ۹۶ بخوانیم.
*مشاور مدیریت استراتژیک