کد مطلب: ۹۷۷۱
تاریخ انتشار: شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵

رنسانسی که دیگر رنسانس نبود

هادی مشهدی

اصطلاح «معماری رنسانس» معطوف به نهضت و دوره‌‌ی خاصی نیست. این نهضت در صدر ۱۴۰۰ میلادی مطرح شد و تا چهار سده بی‌وقفه به رشد خود ادامه داد و هیچ‌گاه از همزیستی با تجارب دیگر نهراسید. گرچه در سده‌ پانزدهم فقط به ایتالیا محدود شد ولی در سده‌های بعد به دیگر کشورهای اروپایی نیز تسری یافت.

مجموعه‌ی پنج جلدی «تاریخ معماری رنسانس» نوشته‌‌ی لئوناردو بنه‌ولو با ترجمه‌ی‌ علی‌محمد سادات‌افسری به تازگی از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شده است. مولف در این اثر کوشیده از زوایای مختلف شکل‌گیری و تداوم معماری رنسانس پرده بردارد.

نشست هفتگی شهر کتاب سه‌شنبه هفدهم اسفند به نقدوبررسی کتاب «تاریخ معماری رنسانس» اختصاص داشت. در این نشست حسن شکاری، ایرج کلانتری و علی‌محمد سادات‌افسری حضور یافتند.

هژمونی هنرها در دست معماری

سادات‌افسری در ابتدای سخنان خود مولف کتاب تاریخ معماری رنسانس را به اجمال معرفی کرد؛ وی از آن‌پس برخی مولفه‌های اثر یادشده را برشمرد و تصریح کرد: بنه‌ولو رنسانس را به‌عنوان پدیده‌ای با زمان و مکان معین در نظر نمی‌آورد؛ نزد وی رنسانس دوره‌ای است پس از قرون وسطا تا آغاز انقلاب صنعتی. بنابراین دامنه‌ی علاقه‌ی وی بسیار وسیع است؛ او تنها معماری را در نظر ندارد، بلکه تمام هنرهای تجسمی را پی می‌گیرد. آن‌چه در این کتاب تازگی دارد اعتقاد مولف بر برتری معماری از دیگر هنرها در دوره‌ی رنسانس است؛ بنه‌ولو بر این عقیده است که در دروه‌ی رنسانس معماری هژمونی هنرها را در دست داشته است؛ گام‌های معماران در دوره‌ی یادشده هنرمندان دیگر عرصه‌های هنری را متاثر می‌سازد؛ همچنین فعل و انفعالاتی که در معماری صورت می‌یابد بر محیط فرهنگی اروپای قاره‌ای نیز تاثیر گذارده است.

وی افزود: تاکید بر این‌ نکته از این‌روی نیست که بنه‌ولو خود یک معمار است، بلکه بسیاری از تاریخ‌نگاران و نظریه‌پردازان در حوزه‌های مختلف هنری نیز بر آن تاکید کرده‌اند. ویژگی دیگر این اثر تاکید مولف بر هنرهای زیبا است. رنسانس چیزی به‌عنوان هنرهای زیبا نمی‌شناسد؛ این مفهوم، آفرینشی فرانسوی است. ایتالیا در عصر رنسانس بر مفهوم دیگری با عنوان دیزنیو تاکید می‌کند؛ این مفهوم برابر همان چیزی است که در قرن بیستم دیزاین خوانده می‌شود. مفهوم یادشده به تاروپودی می‌ماند که تمام هنرهای تجسمی و نیز معماری را به هم پیوند می‌زند.

مترجم کتاب تاریخ معماری رنسانس در شرح دیگر رویکرد مولف تصریح کرد: بنه‌ولو بر تشریح ذائقه‌ی هنری زمانه تاکید کرده است. او فضای زمانه‌ی رنسانس را سرد معرفی کرده است؛ به زعم وی این زمانه روشنفکرانه، خردمندانه و متکی به وزن، اندازه و تناسبات است. باید در نظر آورد رنسانس پس از دوره‌ای بسیار گرم (گوتیک) در انواع هنری و ارزش‌های زمانه دگرگونی ایجاد می‌کند. اگر بنایی متعلق به رنسانس را در کنار بنایی دیگر متعلق به قرون وسطا در نظر آوریم به حقیقت آن‌چه بنه‌ولو می‌گوید پی می‌بریم؛ درون‌خانه‌ی کلیسای رنسانسی بسیار سرد است؛ هیچ دکوراسیونی در آن دیده نمی‌شود و نور (بر خلاف معماری قرون وسطا) پراکنده است. بنه‌ولو این مولفه را نه‌تنها در معماری که در دیگر انواع هنرهای رنسانس بازیافته و آن را در اثر خود تشریح کرده است.

سادات‌افسری تاکید بنه‌ولو بر مفهوم پرسپکتیو را دیگر مولفه‌ی اثر او برشمرد و رویکردش را تشریح کرد؛ وی از آن‌پس شرح نکاتی درباره‌ی جغرافیای عصر رنسانس را ضروری دانست و اظهار داشت: به اعتقاد مولف رنسانس هنوز پدید نیامده بود که از میان رفت؛ به این معنی که در پایان سال ۱۴۰۰ دیگر رنسانسی به‌عنوان یک جنبش پیش‌قراول وجود نداشت؛ شعله‌ای که به همت مردان بسیاری از سراسر ایتالیا برافروخت به سرعت خاکستر شد و وقتی به دستان پرتوان میکل‌آنژ یا لئوناردو رسید دیگر رنسانس نبود. به اعتقاد مولف این‌که رنسانس پیش از جهانی‌شدن یا حتا ایتالیایی‌شدن پیام خود را به پایان رسانده است، در خور تامل است.

وی در پایان بر هژمونی معماری در عصر رنسانس (از دیدگاه مولف) تاکید کرد و اظهار داشت: تحول مهمی که موجب شده است زمانه ارزش‌های تازه‌ای را طلب کند به همت معماری به نام برونلسکی صورت یافته است. او معماری است با روحی پرتوان و جست‌وجوگر؛ اما باید در نظر داشت در آن عصر دانشگاه معماری و کتاب‌هایی در این‌باره وجود نداشته است؛ او و دیگران به مسائل محیط خود پاسخ می‌دادند. نوآوری بزرگی که برونلسکی در بافت معماری زمانه درانداخته است، بازگشت به عصر کلاسیک است. باید در نظر داشت که ما هم‌چنان جیره‌خوار عصر کلاسیک هستیم؛ به زعم وی رجعت به عصر کلاسیک می‌توانست بحران موجود را فروگذارد؛ چراکه در قرون وسطا معماری به نوعی بن‌بست دچار شده بود و نیاز به تحول داشت. باید در نظر داشت فکر اروپایی همواره در حال از بین‌ بردن آفریده‌های خود است؛ این یک سبک و نظام است که قاره‌ی اروپا بر آن تاکید دارد. بنابراین بازگشت به عصر رومی نوعی ضرورت بود. برونلسکی در پی به‌کارگیری این رویکرد ارزش ستون را دریافت؛ چراکه در دوره‌ی قرون وسطا ستون از میان رفته بود. رویکرد وی به مثابه وارد کردن لغاتی تازه در گستره‌ی زبان است؛ او این لغات را برای درانداختن ترکیبی تازه در آفرینش معماری به کار گرفت.

ابزارهایی با احساسات و عواطف

کلانتری رنسانس را به مبدا مختصاتی برای پژوهش در حوزه‌های مختلف علمی و هنری تشبیه کرد و اظهار داشت: من بر خلاف نظرگاه مولف (مبنی بر افول رنسانس پیش از جهانی‌شدن) بر این عقیده‌ام که رنسانس موجب بروز تحولات بسیار در دنیا شده است. با مرور تاریخ هنر می‌توان دریافت تعریف زیبایی مستمرا دچار تغییر شده است؛ هریک از نظریات موجود در این حوزه در خور توجه است و در اذهان مخاطبان رسوب می‌کند. باید تاکید کرد بر این‌که مبدا صدور این نظریات رنسانس است.

وی برخی ویژگی‌های اثر محل نقد را برشمرد و تصریح کرد: کتاب حاضر را نمی‌توان تاریخ‌نگاری صرف دانست، بلکه تحلیل‌های تاریخی آن در خور توجه است. جز آن کتاب تاریخ معماری دوره‌ی رنسانس گستره‌ی جغرافیایی عظیمی را در بر دارد و نیز بازخورد بسیاری اتفاقات در جامعه‌ی آمریکا را تبیین می‌کند. این کتاب از این حیث مبنایی است برای توجه به اتفاقات معاصر و تحلیل آن‌ها. جالب توجه است که نظام ترجیعی زیباشناختی در سی سال پیشین تغییرات در خور توجهی داشته است. امروزه نوعی تمایل و گرایش مشترک در امر انتخاب زیباشناسانه وجود دارد که فراگیر و جهانی است. این همان بحثی است که سرآمدان مدرنیسم در سبک انترناسیونال می‌گفتند و در جامعه‌ی امروز کاملا مشهود است. از این‌روی می‌توان دریافت گرایشی تجددطلبانه در ذات جامعه‌ی ما وجود دارد؛ انتخاب این رشته‌ها از سوی جوانان به مثابه دریچه‌ای است که به سوی مدرنیته گشوده می‌شود. از این‌روی کتاب تاریخ معماری دوره‌ی رنسانس برای دانشجویان رشته‌های هنری بسیار مطلوب است.

کلانتری در شرح دیگر ویژگی کتاب تاریخ معماری دوره‌ی رنسانس افزود: هنرمندان دوره‌ی رنسانس جز داشتن مهارت‌های فنی، نظریه‌پرداز نیز بوده‌اند؛ آن‌ها می‌توانستند ترجیحات عاطفی و حسی خود را برای کارفرمایان توجیه کنند؛ حال آن‌که در جامعه‌ی کنونی از هنرمندان استفاده ابزاری می‌شود. با توجه به مولفه‌های یادشده این کتاب برای جامعه‌ی دانشگاهی و پژوهش‌گران حوز‌ه‌ی هنر بسیار کارآمد است. مطلوب می‌نماید نشر این اثر نقطه‌ی شروعی باشد برای بازنشر دستاوردها و روش‌های مولف در هنر دوران معاصر.

نیاز به دگرگونی اساسی‌ترین ضرورت زندگی رنسانسی

شکاری بر ضرورت ترجمه و نشر آثاری چون تاریخ معماری در دروه‌ی رنسانس اشاره کرد، اهمیت‌ها و ویژگی‌های این رویکرد را برشمرد و تصریح کرد: با نگاه اجمالی به این کتاب بس ارزشمند می‌توان دریافت مطالب آن مبتنی بر شناخت علمی و آکادمیک نویسنده‌اش، تا چه پایه جامع، فراگیر درهم‌تنیده و متصل‌اند؛ مثلا درمی‌یابیم بزرگداشت ادبی بوکاچو، فلیپو ویلانی، چنینو چنینی و کریستوفرو لاندینو در سده‌ی چهاردهم و پانزدهم بر نقاشی و پیکرتراشی و جنبش لیبرال به مفهوم سرچشمه‌ی آزادی انسانی در آن عصر، مسیر دو پایه از علوم را چگونه تغییر داد و این تغییرات بطئی چگونه بر برتری فرهنگی نقاشی فلورانسی تاثیر گذاشت. همچنین می‌توان چگونگی ورود پرسپکتیو در سده‌ی ۱۴۰۰ و تاثیر آن بر کار نقاشان آن عصر را دریافت.

وی با تاکید بر مصادیق دیگری از این‌دست تفسیر حتا بخش کوچکی از اثر محل نقد را ناممکن دانست و اظهار داشت: این‌که چرا هریک از ما از گوشه و کنار این شهر بی‌قواره و پرهیاهو و چشم‌آزار و تقریبا ازنفس‌افتاده خود را به این مکان رسانده‌ایم، به گمانم (به معنایی) از روی ضرورت، ناگزیری یا نگرانی به خاطر آینده‌ی شهری باشد که زندگی در آن روزبه‌روز مشکل‌تر می‌شود؛ شاید گوشزد و هشداری باشد برای توجه‌دادن یکدیگر به اصول مهم معماری زندگی شهری و نکوهش فراموشی اندیشه‌ی آرمان‌شهر در یک یک ما شهروندان ناگزیر به زندگی جمعی که پر از بیگانگی و تنش و سرآسیمگی و اضطراب، ذره‌ذره فرسوده می‌شویم از بی‌تدبیری کسانی که در روزگارانی دور و نزدیک مسیری را جز دگرگونی همه‌جانبه‌ی زندگی بر پایه‌ی شناخت علمی برگزیدند و بی‌ آینده‌نگری کلان‌شهری را پی ریختند چنین آشوب‌زده در چشم‌انداز ما.

شکاری تاکید کرد: روی سخن من با بسیاری از شهرسازان و معماران وطنی است که بی‌شناخت عمیق و مسئولانه از دگرگونی‌های تاریخ‌ساز دنیا، با حداقلی دانش وام‌گرفته از مدرنیسم لگام‌گسیخته‌ی حاکم بر دنیای معاصر شکلی از زندگی را به ما تحمیل کرده‌اند که نه با سنت‌های دیرین معماری در این سرزمین همخوانی دارد نه با اصولی که بر پایه‌ی آن‌ها شهر و شهروندان و زندگی شهری تعریف می‌شود. بنابراین باز تاکید می‌کنم بر اهمیت ترجمه و چاپ این اثر. پاسداشت چنین کاری سترگ که شناختی همه‌جانبه از معماری زندگی نوین در دنیای معاصر بر پایه‌ی ضرورت دگرگونی‌های تاریخی (به‌ویژه رنسانس) به دست می‌دهد ضروری می‌نماید. بی‌تردید بخش عمده‌ای از مشکلات (گاه به نظر حل‌نشدنی) در زندگی جمعی ما نشانی از نبود نگاه علمی و آکادمیک به بسیاری از مقوله‌های زندگی اجتماعی است؛ همچنین بی‌قدرومقدارکردن (به سهو یا عمد) شناخت علوم (به‌ویژه علوم انسانی) است که در ساخت جامعه‌ای به‌هنجار نقشی بی‌بدیل ایفا می‌کنند و به تعریض سرنوشت نسل‌ها را می‌سازند.

وی به عنوان کتاب بنه‌ولو اشاره کرد و اظهار داشت: عنوان این اثر در حوزه‌ی شناختی علوم انسانی قرار دارد که جامعه‌ی ما همیشه از آن (اگر نگوییم بی‌بهره) کم‌بهره بوده است؛ از همین‌روی ناهنجار و آشفته و پریشان، در وادی رویاهای کوچک اما دست‌نایافتنی گرفتار آمده و دچار سردرگمی شده است و امید به شایدها و اگرهای بی‌پایه بسته است؛ اما واقعیت دنیای معاصر به ما می‌آموزد که هر روز بیش از قبل در فهم و شناخت گذشته و حال دنیای‌مان بکوشیم تا در نمانیم از حل مشکل آسانی به نام ترافیک شهری یا برج‌سازی‌های انبوه در شهری که دیگر جایی برای نفس‌کشیدن ندارد یا مجبور نشویم به زودی آب نوشیدنی‌مان را با فروش نفت‌مان تامین و تهیه کنیم.

وی در ادامه به گستره‌ی مباحث مطرح حول نقاشی و پیکرتراشی در کتاب تاریخ معماری در دوره‌ی رنسانس اشاره کرد و گفتن درباره‌ی آن را دشوار دانست؛ شکاری ضمن تشریح مولفه‌های معماری رنسانسی در ایتالیا (به ویژه فلورانس) از تاثیر شگرف آن بر تمدن بشری و کیفیت زیست شهری گفت و در انتها اظهار داشت: بی‌گمان این معماری پدیده‌ای خلق‌الساعه نبوده است؛ تجلی و مظهر تلاش ذهنی و اندیشگی و فلسفی و خواست ملتی است که طی قرون بسیار از پیشتازان دگرگونی در دنیا بوده و در آن نقشی مهم برای خویش قائل شده است. به گمان عظمت و شکوه و بی‌همتایی این معماری از همین خاستگاه ناشی می‌شود، چنان‌که در روزگارانی دور از چنین خاستگاهی در کشور ما نیز معماری شاعرانه و پرمعنایی شکل می‌گیرد.

شکاری افزود: در رنسانس ساختار زندگی به گونه‌ای در حال شکل‌گیری بوده است که نیاز به دگرگونی اساسی‌ترین ضرورت زندگی معاصر در آن روزگاران شناخته می‌شود؛ از پیش‌تازان و اندیشه‌سازان این دگرگونی گرفته تا آحاد ملت، با درک چنین ضرورتی آرام اما پیوسته در تغییر شکل زندگی اجتماعی و محیط این زندگی می‌کوشند. آن‌چه روزگارانی با قدرت شمشیرهای آخته‌ی سپاهیان سزارها به وقوع پیوست و جهان را دگرگون نکرد، روزگارانی دیگر تجلی یافت در رویای سلاطین کلیساهایی که زندگی را بر مدار سلطه بر روح مردمان جهان در وحشت‌آفرینی جستجو می‌کردند.

وی در انتها تاکید کرد: اما این رویا نیز بنا بر ذات خویش کارکردی دوگانه یافت؛ کارکردی بیرونی که در شکل تسلیم‌پذیری ظاهری آحاد مردم تجلی یافت و کارکردی درونی که روح و وجدان و آگاهی مردم را بیدار کرد و سبب‌ نیاز به دگرگونی (نهفته در ذات انسان و ضرورت زندگی اجتماعی) را فراهم آورد. قرون متمادی به طول انجامید تا این کارکرد درونی در دگرگونی‌های عمیق اجتماعی نمودی بیرونی یابد، اما همین زمان طولانی به قوام اندیشه‌ی روشن‌گری و پدیدآمدن رنسانس انجامید که در معماری به بارزترین شکل ظاهر شد و معماری و هنر را رنسانس را به مظهر دگرگونی و نمایان‌شدن همان کارکرد درونی بدل کرد. هریک از ما با رجوع به هر جلد از این اثر ارزشمند با هزاران نام مشخص و مکان و اثر و جلوه‌ها و مظاهر تحسین‌برانگیزی از نبوغ و کار خلاق انسانی روبه‌رو می‌شویم. بی‌گمان پس از خواندن آن با نگاهی دیگر به دنیایمان چشم خواهیم دوخت، با ذهنی برانگیخته از هزاران پرسش در چون و چرایی پدیدآمدن تاریخ معماری رنسانس.

 

 

 

کلید واژه ها: تاریخ معماری رنسانس -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST