ابتکار: ـ مرد جوانی با لباس قرمز بین ماشینها میچرخد و میخواند «حاجی فیروزه، سالی یه روزه»، مرد قرمزپوش دیگری هم داریه میزند و پول جمع میکند. این روایت هر سال زمستان در شهرهای زیادی است. جایی که حاجی فیروز به جای نمادی برای نشان دادن نزدیک شدن روزهای بهار و نوروز، تلاشی است برای بهدست آوردن لقمهای نان.
از گذشتههای دور، ایرانیان در سراسر اسفندماه آیینهایی در پیشواز فرارسیدن نوروز که در واقع هنگامه زایش زمین و آغاز فصل بهار است، برگزار میکردهاند؛ آیینهایی که ریشه در باورها و اعتقادات نیاکان ما داشته و دارد. آیینهای پیشواز نوروز با جشن آبسالان که به مناسبت روان شدن جویباران و آبشارها بوده آغاز و به چهارشنبهسوری که نماد زدودن ناپاکیهاست ختم میشود. این آداب و آیینها که در گذشته با شور و حال بیشتری برگزار میشده در آثار مورخان، سیاحان و پژوهشگران معاصر نیز بازتاب داشته است. حاجیفیروز از مشهورترین پیکهای نوروزی است که با صورت سیاهکرده و پیراهن و شلوار قرمز و کلاه منگولهدار همراه با دایره زنگی در سرتاسر ایران شناخته شدهاند. حاجی فیروز به پیشواز نوروز در کوچهها و خیابانهای بیشتر نقاط ایران به راه میافتد و اشعاری را با حالت مضحک به قصد شاد کردن مردم میخواند.
ایبنا نوشته است: مهرداد بهار در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» درباره حاجیفیروز نوشته است: «حاجیفیروز نیز بازمانده آیین بازگشت ایزد شهیدشونده یا سیاوش است. چهره سیاه او نماد بازگشت وی از جهان مردگان است و پوشاک سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و زندگی دوباره ایزد شهیدشونده و شادی او شادی زایش دوبارهای است که رویش و روزی را با خود میآورد.» برخی محققان معتقدند حاجی فیرو نماد بازگشت ایزد شهید شونده اسطورهها و نیز نماد بازگشت سیاوش شهید است و برخی سرخی لباس او را نماد خون آنها دانستهاند. زنده یاد مهرداد بهار، اسطورهشناس در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» با اشاره به حاجی فیروز مینویسد: «حاجی فیروز بازمانده آیین ایزد شهید شونده است و مراسم سوگ سیاوش نیز نموداری از همین آیین است. چهره سیاه او نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده و شادی او شادی زایش دوباره آنهاست که با خود رویش و برکت میآورند.»
اما کتایون مزداپور، پژوهشگر زبانهای باستانی و اسطورهشناس، داستان این حرکت نمادین و اسطورهای را که بنیادیترین نماد نوروز است اینگونه بیان میکند: «ایشتر» که همان الهه «تموز» است، شاه - دوموزی - را برای ازدواج برمیگزیند. یک روز الهه «ایشتر» به زمین میرود، علت این تصمیم هنوز معلوم نیست، برخی حدس زدهاند شاید خودش، الهه زیر زمین نیز باشد. با ورود الهه به زیر زمین، باروری در روی زمین متوقف میشود. دیگر نه درختی سبز میشود و نه دیگر گیاهی میروید و زندگی از جریان طبیعی میایستد و هیچ کس نیست که برای معبد خدایان هدیه بدهد. از این رو خدایان از ایستایی جهان ناراحت بودند و برای پیدا کردن راه حل، جلسهای ترتیب میدهند و قرار میشود نیمی از سال را - دوموزی - به زیر زمین برود و وقتی دوموزی به روی زمین میآید، نیم دیگر سال را خواهرش که «گشتی ننه» نام دارد به جای برادر به زیر زمین برود. وقتی دوموزی به روی زمین میآید، بهار میشود و تمام مراسم نوروز هم ظاهراً و احتمالاً به دلیل آمدن اوست. وقتی - دوموزی - را از زیر زمین به بیرون میفرستند، لبانش را قرمز میکنند و داریه و تنبک و ساز و نی لبک به دستش میدهند و این یعنی خود حاجی فیروز. مزداپور معتقد است با ترجمه یک لوح اکدی از اسطوره حاجی فیروز رازگشایی شده است.
با این حال، آنچه امروز از حاجی فیروز در خیابانها میبینیم بیشتر گدایی ژندهپوش با لباس قرمز، صورتی سیاه و دایره زنگی است. مجید ابهری، آسیبشناس در اینباره به ایسنا گفته است: حاجی فیروز این روزها، برای کودکان آسیب فرهنگی فراوانی دارد چرا که آنان فکر میکنند این نماد فرهنگی حتماً باید فردی باشد که در چهارراهها با سماجت از دیگران پول میگیرد و به تکدیگری مشغول است. او با تاکید بر نقش رسانهها در این زمینه، گفت: رسانهها باید فرهنگسازی کنند و نسل کودک را با فلسفه حاجی فیروز و شخص او آشنا کنند. این آسیبشناس اعتقاد دارد، برای زنده نگه داشتن فرهنگ نوروز باید تمام اجزای آن از جمله حاجی فیروز را حفظ کرد و حاجی فیروزهایی تربیت شوند که نماد درست فرهنگ نوروز در کشور ما باشند و سایر ملتها نیز با این فرهنگ آشنا شوند و بدانند که ما نیز پیک سال نو داریم. کمک به این حاجی فیروزها به خاطر فشار عصبی که تحمل میکنند از جمله آلودگی تنفسی، سر و صدا و یا تحمل متلکها یا دشمنامهایی که ممکن است صورت گیرد، اشکالی ندارد. با این حال یعقوب فروتن، جامعه شناس معتقد است که عواملی مانند بیتوجهی به مسائل فرهنگی در کشور و ضعف دانش اجتماعی و فرهنگی باعث میشود که نسبت به موارد ارزشیمان با سرافکندگی روبرو شویم. او توضیح داد: زیرساختهای فرهنگی ما همیشه مورد غفلت قرار میگیرد و حتی صداوسیما هم تلاشی برای معرفی ساختارهای فرهنگی ما نمیکند. سالهای گذشته سریالی پخش میشد که در آن هنرمندی بود که امرار معاش خود را از راه تکدیگری در لباس حاجی فیروز میگذراند. این مسائل از جمله ضعفهای ما در مورد معرفی مسائل فرهنگی کشورمان است. گدایی و تکدیگری شغل است و کسی که به فرد گدا تحت هر عنوانی پول میدهد ساختار گدایی را در کشور تقویت میکند.
با این حال، حاجی فیروز بخشی جداییناپذیر از مجموعه مراسم آیینی و سنتی ایرانیان است که در استقبال از بهار در آخرین روزهای اسفندماه برگزار میکنند. شخصیتی که اگر رسانههایی چون تلویزیون میخواستند، میتوانستند رنگوبویی متفاوت و جدی به خود بگیرد و به صورت یکی از نمادهای جشن زایش طبیعت به مخاطبان شناسانده شود؛ اما به نظر میرسد علاقهای جدی از سوی مسئولان و هنرمندان برای برپایی این رسم و معرفی حاجی فیروز بهدور از آنچه امروز در خیابانها شاهد هستیم، وجود ندارد. در حالی که این روزها حاجی فیروز در جامه متکدی در فرهنگ شفاهی مردم جای میگیرد تا ببینیم چه روایتی از این شخصیت اسطورهای به آیندگان برسد.