کد مطلب: ۹۸۲۵
تاریخ انتشار: شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۶

پایتخت شاعر، شعر او است

مهر:‌ محمدرضا یار این روزها نامی شناخته شده در عرصه شعر و ترانه است اما او روزگاری در چارچوب شهرستانی مانند شاهرود به دنبال شکوفایی می‌گشت اما امروز از همه ۳۳ سالگی‌اش می‌نویسد.

شعر شاهرود این روزها به‌واسطه چند اتفاق مبارک از آن رکود سال‌های گذشته خود فاصله گرفته است امروز پس از چند سال رخوت در شعر شاهرود می‌توان گفت این مقوله دچار تکانه‌هایی از نوع مثبت شده تا تک‌چهره‌هایی بتوانند در عرصه ملی کارهایشان را به نشر برسانند و در حوزه کاری موفقیت‌هایی را کسب کنند.

این روزها مصادف با کسب رتبه برترین آلبوم سال به نام «از تنهایی گریه مکن»، کاری مشترک از همکاری سالار عقیلی و ابوالفضل صادقی نژاد در همایش انتخاب «بهترین‌های تجربه» است آلبومی که ضلع سوم به وجود آمدنش شاعر ۳۳ ساله شاهرودی است که در عین گمنامی توانست امروز به اوج بلوغ کاری خود در عرصه ترانه‌سرایی برسد.

محمدرضا یار در این راه اما مسیری طولانی را سپری کرد که برای او قریب به ۲۰ سال به طول انجامید در ادامه، ۳۳ سالگی‌های او را در گفتگو با خبرنگار مهر، می‌خوانیم.

*از چه زمان اتفاق شاعر بودن برای شما رخ داد؟

از سال‌های ۷۷، ۷۸ و درزمانی که ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم بر بال جریانات آوانگارد شعر دهه ۷۰ خورشیدی حرکت را آغاز کردم و در زمره نخستین افرادی بودم که در این وادی کار می‌سرودم این امر را در آن زمان بامطالعه کسب می‌کردم چراکه در حلقه شعر متعارف آن زمان شاید این فعالیت‌ها نمی‌گنجید اما من باکار در فضاهای مختلف سعی در ارائه اشعار خود داشتم به یاد دارم در همان مقطع در کنار غزل مدرن و پست‌مدرن به سمت شعر حجم و نو نیز حرکت کردم تا بتوانم فضاهای مختلف را تجربه کنم.

مجموعه نخست اشعار من درواقع نمونه‌هایی از کارهای آزاد، پست‌مدرن و حجمی است که در آن سال‌های اواخر ۷۰ و ۸۰ در شهرستان شکل می‌گرفت و این را شاید بتوان آغازی بر شاعر بودن من دانست.

 

*در همان مقطع شما در شهرستانی مثل شاهرود چه مشکلاتی را برای مطرح‌شدن داشتید؟

در شاهرود آن زمان به یاد دارم که کارهایی که در فضاهای پست‌مدرن می‌شد جایگاهی نداشت و حمایتی هم نمی‌شد درواقع مرا برنمی‌تابیدند و مخالفت‌های بسیاری با آن می‌شد اما من کار خود را با جشنواره‌های دانش‌آموزی و آزاد ادامه می‌دادم حتی به یاد دارم تنها کسی که در آن زمان با این فضاها در استان سمنان آشنا بود، مهرداد امین هراتی بود که او نیز غزل پست‌مدرن و مدرن را کار می‌کرد لذا هیچ‌وقت از قراردادهای کاری‌ام، عدول نمی‌کردم تا بتوانم باتجربه رفتارهای مختلف به ویژگی‌های زبانی شعر خودم دست‌یابم.

برای مثال باید گفت من چهار مجموعه را تاکنون منتشر کرده‌ام که نخستین آن‌ها «وقتی نیستی احساس می‌کنم جهان تنها است» و دومین آن‌ها «چتر خط‌خطی» از نشر شاملو بود که توانست اتفاقات خوبی را برایم رقم زند و در آن توانستم کارهای مختلفی را انجام دهم.

*سبک شعری شما چه نوعی است؟

درواقع باید این نوع شعر را شعر آزاد دانست درباره این سبک باید گفت وقتی ما می‌گوییم شعر نو، منظور جهان‌بینی نویی است که در نوع معاصر وارد فضای شعر می‌شود ما اصطلاحاً شعر نو را از زمان نیما به بعد نام‌گذاری می‌کنیم چراکه از نیما به بعد اتفاقاتی در شعر می‌افتد که می‌توان آن را در یک مجموعه بررسی کرد برای مثال فروغ، نادر نادر پور و ... ازاین‌دسته‌بندی مبرا نیستند چراکه اشعارشان قالبی از چهار پاره است که برای مثال وقتی شمس لنگرودی می‌خواهد قالب‌های شعر نو را بررسی کند، چهار پاره‌ها را نیز در این مجموعه قرار می‌دهد؛ اما شعر نو به نظر من موضوع جهان‌بینی شاعر بود که از مشروطه به بعد وارد شعر شد، دغدغه نو شدن ویژگی این نوع شعر بود.

 

*این تصور اشتباه است که بگوییم هر شعر سنتی که قالب عروضی متفاوتی داشته باشد و برای مثال طول مصراع‌ها برابر نباشد، شعر نو است؟

خیر طبیعتاً باید شعر نو را شعر امروز دانست چراکه تعبیر شعر نو کمی اشتباه به نظر می‌رسد و نو بودن نسبی است، حافظ نیز در زمان خود، شعرش نو بود، مولانا به همین شکل پس شعر نو شعری است که متأثر از آن زمان باشد پس درست این است که بگوییم شعر امروز، لذا باید گفت نو بودن یک قالب شعری نیست مانند غزل، نو بودن یک پارادایم و یک وضعیت است که می‌تواند متغیر باشد برای مثال مولانا در زمان خود، آن‌قدر نو و مدرن بود که هنوز هم اشعارش را نو می‌دانیم.

*تغییر طول مصراع‌ها با برخوردهایی نیز روبرو بود این سیر تحول را چگونه توانستیم بسازیم؟ آیا دوباره نیمایی متولد خواهد شد؟

به نظر من شعر نو هنوز مدت زیادی را از طول عمر خود نمی‌بیند، ما چهره‌ها و جریان‌های خوبی را در شعر نو می‌بینیم اما اینکه می‌تواند شاعر خوبی مانند نیما تکرار شود، من معتقد هستم بله می‌تواند این امر صورت بگیرد برای مثال رضا براهنی یکی از کسانی است که در شعرش رفتار خاص خود را دارد حتی این رفتار را در مقاله به نام چرا من شاعر نیمایی نیستم، عنوان می‌کند و از آن ابایی ندارد، این نشان می‌دهد که فاصله گرفتن شعر خودش را نسبت به شعر گذشتگان خود، اعلام می‌کند پس این طبیعی است که ادامه نو شدن شعر و شعر امروزی گفتن دوباره نیز تکرار شود.

اما درباره اینکه شعر نو تا چه حد توانسته خودش را دریابد به نظر من این رخداد بسیار خوب‌رخ داده است، باید در نظر داشت که با تغییر شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی طبیعتاً جریان هنر و ادبیات نیز تغییر می‌کند اگر امروز شاهد برخی رکودها هستیم نباید آن را به همگان تعمیم دهیم چراکه این وضعیت ناشی از شرایط اقتصادی است و متأسفانه اغلب شاعران به برخی نکاتی تن دادند که این باعث پذیرفتن برخی موارد می‌شود.

درباره شعر نو باید گفت می‌توان آن‌ها را پدیده‌ای وارداتی دانست چراکه تحت تأثیر شعر اروپا بوده است قبل از نیما کسانی مانند لاهوتی، تقی رفعت، شمس کسمایی و ... تحت تأثیر شعر فرانسه و ترکیه بودند حتی نیما زبان فرانسه را می‌دانست و سال‌هایی که شروع به این کارکردند، اشعار الیوت در ایران ترجمه می‌شد اما خوشبختانه شعر نو توانسته جایگاه خود را به دست آورد.

 

*حال که بسیاری از پدیده‌های وارداتی مانند اینترنت هنوز در جامعه ما نهادینه نشده‌اند شعر نو چگونه است؟

این مهم به‌واسطه شاعران بزرگی که داشته‌ایم رخ نداده است چراکه شعرای بزرگ ما در عین اینکه کار و رفتار خود را دریافتند، شاعران و سنت قبل از خود را فراموش نکرده‌اند حتی اگر فاصله گرفته باشند اگر دنبال نو شدن بودند، ادبیات سنتی را فراموش نکردند برای مثال شعر نیما اصطلاحاً یتیم نیست و پدر و مادر شعرش، ادبیات سنتی است این امر در همه شاعران ما دیده می‌شود رضا براهنی و ... از ادبیات کلاسیک گذر کردن به این معنا که آن را شناختند و از آن گذر کردند، هیچ‌گاه آن را رد نکردند.

یکی از مشکلات امروز جوانان ما این است که ادبیات کلاسیک را نمی‌شناسند و شعرشان یتیم می‌شوند این امر اما در ادبیات داستانی و ... نیز رخ می‌دهد که در درام‌نویسی به‌وضوح دیده می‌شود.

*به خودتان بازگردیم شما پس از نشر چندین مجموعه شعر درزمینه‌ی ترانه نیز فعالیت دارید دراین‌باره بگوئید.

نخستین بار که وارد فضای ترانه شدم به‌صورت حرفه‌ای کاری مشترک با حسین فرهادی بود که در سال ۸۲ ترانه‌ای برای او سرودم که هنوز هم نمی‌دانم ایشان چگونه مرا پیداکرده بود! در آن زمان اتفاقاتی رخ داد که من از تهران سر درآوردم و قراری برای ضبط ترانه‌ای به نام مادر گذاشتیم اما کار حرفه‌ای با ایوب صادقی نژاد آغاز شد که از طریق یک دوست مشترک با وی آشنا شدم.

پس از چند کار مشترک با صادقی نژاد ماحصل فعالیت‌های ترانه‌ای من به همکاری با بابک رادمنش در قطعه ما یک نفر بود که این می‌توانست افتخاری بسیار بزرگ برای شاعری باشد که تنها ۲۹ سال داشت و درنهایت بلوغ کار حرفه‌ای من زمانی بود که همکاری من با ابوالفضل صادقی نژاد درزمینه‌ی ضبط آلبوم از تنهایی گریه مکن با صدای سالار عقیلی بود.

*کار با سالار عقیلی چگونه بود؟

برای شروع یک اتفاق مهم و بزرگ، هر فردی که در آن دخیل است، باید سرمایه‌گذاری‌هایی صورت دهد، صادقی نژاد بر روی جوانی من سرمایه‌گذاری بزرگی کرد که نتیجه آن اعتماد به یک جوان بود، همچنین سالار عقیلی از صدا و اعتبارش سرمایه‌گذاری کرد تا من بتوانم شبانه‌روز بر روی قطعات آلبوم از تنهایی گریه مکن کارکنم این اتفاق شاید برای هرکسی رخ ندهد اما خوشبختانه نتیجه اعتماد به جوانی شعر من آلبومی شد که امروز با استقبال خوبی روبرو شده است.

این آلبوم دارای هفت قطعه است که شش قطعه آن با کلام و یکی بدون کلام منتشرشده و خوشبختانه امروز در جشنواره تجربه که همه‌ساله برترین آلبوم‌های موسیقی کشور را معرفی می‌کند حتی جلوتر از آلبوم اساتید مطرح کشور، رتبه نخست موسیقی ایرانی را کسب کرد که این مایه افتخار و مباهات برای بنده است.

 

*وقتی برای نخستین بار ترانه خود را با صدای آقای عقیلی شنیدید چه احساسی داشتید؟

برای نخستین بار من در استودیو و در هنگام ضبط آن را شنیدم قطعه آتشکده مرا به اشک واداشت و بندبند بدنم می‌لرزید وقتی به‌صورت سالار عقیلی نیز نگاه کردم ایشان نیز گریه می‌کردند و این رضایت‌مندی از قطعات و آن فضایی که به وجود آمده بود تا ابد برایم ماندگار است حتی به یاد دارم دو روز پس از پخش این آلبوم در خیابان جمهوری تهران قدم می‌زدم که در کتاب‌فروشی‌ها این قطعات را پخش می‌کردند آن روز گویی بر روی ابرها راه می‌رفتم و احساس غرور خاصی داشتم.

هرچند در شاهرود ابتدا کسی باورش نمی‌شد که یک جوان شهرستانی بتواند میدانی برای عرضه یابد حتی بسیاری آن را ادعایی پوچ می‌دانستند اما عنایت خدای متعال به من این شانس را داد تا با بزرگان موسیقی کشور کارکنم.

*و در آینده؟

یک آلبوم دیگر با صدای سالار عقیلی در سال نو به بازار خواهد آمد اما هیچ‌چیز درباره آن نمی‌توانم بگویم از سوی دیگر چند کار مشترک با چند خواننده صاحب‌نام و یک جوان با صدای نو در دست تألیف دارم.

*خاطره‌ای درباره آلبوم از تنهایی گریه مکن بگوئید؟

یک نکته قابل‌توجه درباره این آلبوم آن بود که من هشت قطعه برای آن سروده بودم و قرار به حذف دو ترانه شد یکی از این ترانه‌ها که حذف‌شده بود قطعه از تنهایی گریه مکن بود اما یک روز که آهنگ‌ها برای تنظیم به استودیو رفته بود ناگهان و برحسب اتفاق تنظیم‌کننده کار خواست تا دوباره این قطعه را گوش دهد تا تنها فضاهای کاری آن را متوجه شود وقتی ایشان این کار را گوش می‌دهند می‌گویند چرا این کار بیرون از آلبوم قرار دارد؟ و درنتیجه با یک تنظیم حرفه‌ای حتی نام آلبوم به نام این ترانه تغییر می‌کند که این نیز دست سرنوشت بود.

لذا باید در انتها از همه کسانی که مرا در این کار یاری‌رساندن به‌خصوص ایوب و ابوالفضل صادقی نژاد، سالار عقیلی و استاد صادقی تشکر کنم که این اعتماد را به من کردند لذا این نشان داد که یک جوان شاعر در یک شهرستان کم‌جمعیت نیز می‌تواند به پایتخت راه یابد و کارش را عرضه کند پس من معتقد هستم پایتخت شاعران، شعرهایشان است پایتخت من نیز شعرم بود همان‌طور که همه شاعران این‌گونه هستند پس باید برای ره‌یابی به پایتخت، از مسیر شعر عبور کرد این مسیر هرچند دارای زحمات و مشقات بسیاری است اما شیرینی و حلاوت خاص خود را نیز دارد.

امروز نمی‌توان گفت چون یک شاعر جوان اهل شهرستان است پس نمی‌تواند کارش را عرضه کند مگر شاعران، نویسندگان و خواننده‌های ما همه اهل تهران هستند؟ لذا باکارشان پایتختشان را ساختند پس باید بیشتر و بیشتر تلاش کرد و از فضاهای شهرستانی بیرون رفت. من به یاد دارم برای نشر کتاب حتی تا امروز هیچ حمایتی در شهرستان نشدم و این باعث شد تا برای نشر کارهای بعد اصلاً پایم را هم در اداره ارشاد شاهرود نگذارم و مستقیماً با ناشران تماس گرفتم تا کارم نشر یافت.

من نمی‌گویم همه شاعران نیز این راه را بروند اما مهم‌ترین گام برای نشر یک کتاب، این است که شاعر بفهمد امروز دیگر نوبت عرضه کارم رسیده و سپس راهش این است که از طریق کتب شاعران مختلف شماره‌های تماس ناشران را یافته و با آن‌ها مذاکره کنند این راهی بود که من توانستم از شاهرود به همکاری با سالار عقیلی برسم و امیدواریم بقیه شعرا نیز بتوانند این مسیر را طی کنند.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST