بحران بازار کتاب ایران در گفتوگو با اصغر نوری؛ مترجم
برخی معتقدند که تبلیغات ناشران و کتابفروشها و رسانهها در
پرفروش شدن آثار نقش بسزایی دارد. شما تا چه اندازه به این مساله اعتقاد دارید؟
مسلماً همه اینها روی فروش تأثیر میگذارند اما وقتی
صحبت از ادبیات جدی است، هیچچیز مهمتر از خود نویسنده و اثرش نیست. از قرن هجدهم
تا به امروز صدها هزار نویسنده در دنیا کتاب چاپ کردهاند اما نویسندههایی که چه
در زمان خود و چه در طول تاریخ ادبیات دیده شدهاند و ماندگار بودهاند، بیشتر از ۱۰۰ نفر نیستند.
شما بهعنوان یک مترجم در انتخاب یک کتاب به چه مولفههایی
توجه دارید؟ و تا چه اندازه مساله فروش کتابی که ترجمه میکنید برایتان مهم است؟
دو معیار کلی دارم؛ اول اینکه خودم از کتاب خوشم بیاید،
از خواندش لذت ببرم و حس کنم توانایی ترجمهاش را دارم و اینکه با شرایط موجود در
ایران کتاب اجازه چاپ میگیرد. دوم اینکه، حس کنم این کتاب به بعضی از مسالههای مخاطب
امروز ایران جواب میدهد و مخاطب میتواند با آن ارتباط برقرار کند. مسلماً فروش کتاب
برایم اهمیت دارد اما میدانم که هر طیف از ادبیات، مخاطب خاص خودش را دارد. آثار
جدی ادبیات هیچوقت در مدت زمانی محدود اندازه عامهپسندها فروش نمیکنند اما در
طول زمان فروش بیشتری دارند، چون نسل به نسل منتقل میشوند. بعضی از عامهپسندهای
خوب هم این ویژگی را دارند.
این انتقاد به دولت وجود دارد که چرا یارانه فرهنگی به
خرید کتابهای خارجی و بهویژه عامهپسندها تعلق میگیرد. نظر شما در این باره
چیست؟
زیاد دوست ندارم وارد این مقوله شوم چون دولت همیشه کار
خودش را میکند و زیاد در بند حمایت واقعی از فرهنگ نیست.
از نظر شما اوضاع و احوال داستان ایرانی چگونه است؟
تعداد نویسندههای ایرانی خیلی زیاد شده و هر سال رمانها
و مجموعه داستانهای زیادی منتشر میشود. ناشرها بیشتر از سابق ادبیات ایرانی چاپ میکنند.
این از یک طرف خوب است و از طرف دیگر به ادبیات ایران ضربه میزند. هرجا سختگیری
کمتر شود، کیفیت پایین میآید. کیفیت بسیاری از مجموعه داستانها و رمانهای
نویسندههای جوان معاصر خوب نیست و بهتر بود منتشر نشوند. آثار بد ادبیات معاصر
ایران باعث شده مخاطب به این ادبیات بیاعتماد شود و به آثار نویسندگان خارجی رو
بیاورد. با این همه، نویسندههای خوب هم داریم و من همچنان به ادبیات ایران
امیدوارم.
نویسنده ایرانی نسبت به نویسنده خارجی چه نقاط ضعفی
دارد؟
نویسنده خارجی به کوهی از آثار ارزشمند ادبی تکیه داده
که قبل از او در زبانش نوشته شدهاند. با خواندن این آثار میتواند نوشتن یاد
بگیرد. از طرف دیگر، برای نویسنده خارجی نوشتن امری جدی است و میتواند شغل به
حساب بیاید. او تماماً خود را وقف این شغل میکند و علاوهبر نوشتن منظم روزانه، مطالعه
و تحقیق میکند، سفر میرود و هر کار دیگری که برای نوشتن لازم است. این نویسنده، یک
امتیاز بزرگ دیگر هم دارد: راجع به هرچیزی که دلش بخواهد میتواند بنویسد. نویسنده
ایرانی، در زبان خودش، آثار زیادی برای خواندن و یادگیری نوشتن ندارد. حتی آثار
قبلی ادبیات ایران و ترجمههای موجود را هم درست نمیخواند. معمولاً زبان دیگری
بلد نیست و نمیخواهد یاد بگیرد چون تنبل است. پس زیست مناسبی درون آثار قبل از
خود ندارد. زیاد اهل مطالعه و تحقیق هم نیست، این باعث میشود جهانبینی و اندیشهاش
سطحی باقی بماند. تجربه زندگی ناچیزی دارد، نه تاریخ کشورش را خوب میشناسد، نه
جامعه امروز و مردم اطرافش را. حال یا پول سفر کردن و ماجراجویی را ندارد. از زیست
نویسندگی بیشتر کافهنشینی و میهمانی رفتن را تجربه میکند. بدجور عطش کتاب چاپ
کردن دارد و بعد از چاپ کتاب، عطش فروش کتاب.
این بحث مطرح است که ورود بیحد و اندازه ادبیات خارجی،
آن هم با اوضاع مغشوشی که در ترجمه وجود دارد و ناشران کاسب کار داستان ایرانی در
محاق رفته است و معتقدند که دولت باید سختگیریهای حوزه سینما را در این حوزه نیز
برای حمایت از تولید ایرانی اعمال کند. آیا با این راهکار میتوان امیدوار بود که
داستاننویس ایرانی هم به شکوفایی برسد؟
کمرونقی بازار داستان ایرانی هیچربطی به چاپ بیحد و
اندازه آثار خارجی ندارد. خیلی از آثار ادبیات خارجی با ترجمههای بد چاپ میشوند
و هیچ ربطی به جامعه ایران ندارند. اشتباهی انتخاب میشوند و بد چاپ میشوند. معمولاً
هم در همان چاپ اول میمانند، درست مثل بسیاری از آثار ایرانی که چاپ اولشان تمام
نمیشود، چون آثار خوبی نیستند. کتاب، سیبزمینی نیست که با واردات بیرویه محصول
ارزانقیمت خارجی، تولید وطنی دستمان باد کند. مخاطب، رمان و داستان خوب میخواهد، چه
ایرانی، چه خارجی. در روزگار فعلی، رمان و داستان خوب، یک تعریف بیشتر ندارد: اثر
خوب، اثری است که بتواند من را برای چند ساعت از اینترنت و تلویزیون و کلی چیز
دیگر که میتوانم وقتم را با آنها سپری کنم، جدا کند و با خودش همراه کند. ظاهراً
در حال حاضر، تعداد آثار خارجی که میتوانند این کار را بکنند بیشتر از ایرانیهاست.
راهکارتان برای دیده شدن داستان ایرانی را در چه میدانید؟
باید ناشرها آثار ایرانی را بیشتر از خارجیها تبلیغ و
معرفی کنند، چون نویسندههای خارجی معمولاً شناخته شدهاند یا بهواسطه جایزههایی
که میگیرند برای ترجمه انتخاب میشوند. امیدوارم ناشرها هزینهای را که صرف انتشار
آثار بد ایرانی و خارجی میکنند، برای تبلیغ آثار خوب ایرانی و خارجی هزینه کنند.
تولید انبوه، ضربه اصلی را به صنعت چاپ ایران میزند. باید از کمیت کم کرد و به کیفیت افزود.
این توصیه برای نویسندهها و مترجمها هم میتواند سودمند باشد.
آیا اگر خودتان هم یک داستاننویس بودید، همین نظرها را
داشتید؟
اگر خودم داستاننویس بودم، قبل از هرچیز سعی میکردم با
مطالعه و تحقیق و تجربه و عرقریزی نوشتن را خوب یاد بگیرم. سعی میکردم خودم،
کشورم و مردم کشورم را خوب بشناسم تا بتوانم آثار صادقانهای برای خودم و مخاطب
خودم بنویسم.