کتاب هم از همان اول به بهترین شکل، هم پیام تولید و هم در نشر آن برای مخاطبان ایفای نقش کرده است.
ایران از قدیم کتابخوان بود. حتی در شبنشینیهای شهری و روستایی هم شاهنامه بالا مینشست. میهمانانی، چون حافظ و عطار و سعدی داشتند که به پند و اندرز، مردمان را راه مینمودند. بر این اساس میتوان گفت، کتاب، خود یک رسانه دیرپاست. مگر نه اینکه کار رسانه تولید و انتقال پیام است؟
کتاب هم از همان اول به بهترین شکل، هم پیام تولید و هم در نشر آن برای مخاطبان ایفای نقش کرده است. با شکل گرفتن رسانههای نوپدید، کارکرد تولید پیام در کنار خبر و محتوای روزآمد به آنان سپرده شده است و همین باعث شده است تا با شنیدن کلمه رسانه، کتاب در فهرست اولین ما به ازاهای ذهنی از رسانه قرار نداشته باشد. رسانههای نوپدید هم، اما به کسوت و مرجعیت کتاب باور دارند.
شرایط امروز برای تسهیل نشر دانایی به دادوستد کتاب و رسانه نیاز دارد. کتاب، بهعنوان پشتوانه رسانه و رسانه با کارکردِ پیشران کتاب. کتاب به رسانه” عمق” میبخشد. رسانه کتاب را با معرفی و تعریف” توسعه” میدهد. رسانه، مردم را به کتابخوانی تشویق میکند و کتاب مردم رسانه خوان را به تفکر مولد میرساند. رسانه کتاب نویسان را چنان معرفی میکند که حتی کسانی که کتابهایشان را هم نخواندهاند با محتوای کتاب و نگاه پدیدآورنده آن آشنا میشوند. کتاب نویسان هم در شمار انسانهای “نامور” قرار میگیرند که صاحب ارزشِ” شهرت” میشوند و برای رسانه مخاطب میآورند.
اصحابِ کتاب که ظرفیت رسانه را به کتابت اضافه میکنند باارزش افزوده اجتماعی مواجه میشوند. رسانهنگاران کتابخوان از عمق معرفت و گستره دانش بیشتری برخوردار میگردند. این بهگونهای است که فقر و برخورداریشان را میشود با دوری و نزدیکیشان به کتاب اندازه گرفت. کم نیستند کسانی که به استعداد قلم مینویسند، اما چون از پشتوانه کتاب برخوردار نیستند، نوشتهشان به سطرهای روشن در ذهن تبدیل نمیشود. کتابها هم اگر رسانه خوان نباشند -معمولاً- در قفسههای کتابفروشیها حبس میشوند.
منظور کتابهای رسانه خوان، کتابهایی است که باارزشهای حرفهای رسانه نزدیکاند و رسانه با اشتیاق به سمت آن میرود و معرفی میکند. این کتابها مثل عکسهای تیتر خوان، بیشتر به چشم میآیند. دیده دروازه به اندیشه باز میکند. کتاب و رسانه وقتی در کنار هم، همپوشان و همراستا عمل کنند حالِ جامعه بهتر میشود. جدایی و دوری این دو، میان انسان و موفقیت، فاصله میاندازد. برای رفع این فاصله باید از همه ظرفیتهای رسانهای برای ترویج کتاب استفاده کرد بهویژه در رسانه شبکه خانگی که در پلتفرمهای مختلف، به خانه و میان خانوادهها راه یافته است. آنچه در محصولات این سکوها میشود دید نه کتاب که جای خالی آن است. متأسفانه “سیگار” سوپراستار محصولاتشان است که بیش از هر کس و چیز حضور دارد. بازیگران عوض میشوند در تصاویر، اما سیگار هست. لای انگشتان این هنرپیشه یا آن بازیگر. نتیجهاش را هم در عادی شدن سیگار کشیدن دختران و پسران در کوچه و خیابان میشود دید.
حال اگر اینها به کتاب بهعنوان یک کالای راهبردی توجه میدادند، چه اتفاق میافتاد؟ روشن است که کتاب جای سیگار را میگرفت. آحاد جامعه هم برای باکلاس شدن، اول کتاب خر و بعد کتابخوان و سپس کتاب فهم میشدند. جامعهای که آحادش چنین باشند، فرداهای روشنتری در پیش میتواند داشته باشد اما..