شرق: غلامحسین صدریافشار را هم از دست دادیم؛ شخصیت بینظیری که ابعاد وجودی او روشناییبخشی به حلقه علمی ما در ۲۲ سال گذشته بوده است؛ منظورم جلسات مغزپژوهی اجتماعی است که دو روز پس از اتفاق ناگوار مرگ او مجبور شدیم دویستوهشتادوششمین جلسهمان را بدون حضور او برگزار کنیم. در این جلسه از شکلگیری قدرت اراده در مغز گفتیم؛ قدرت ارادهای را که مورد مثالزدنی و برجسته آن را میشود در کارکرد مغز پرتوان و پراستقامت غلامحسین صدریافشار سراغ گرفت. نزدیک به چهار سال قبل از حادثه ناگوار مرگ او، در دویستوچهلوششمین جلسه همین نشستها، به طور اختصاصی به زندگی پربار غلامحسین صدریافشار پرداختیم. در این جلسه، او از تلاشهای بینظیر و خلاقانه خود در فرهنگنویسی نوین در ایران گفت. در ضمن ما نیز زندگینامه پربار و پرفرازونشیب او را بررسی کردیم. در این جلسه بود که زبانشناس پیشکسوت و نامدار، محمدرضا باطنی، از ارزش و برتری کار عظیم و مهم صدریافشار در تاریخ فرهنگنویسی نوین، در مقایسه با کارهای نخبگانی مانند دهخدا و معین گفت. علاوهبر تلاش شگفتانگیز غلامحسین صدریافشار در فرهنگنویسی، نباید حدود 15 سال تعمق و تلاش بینظیر او را در زمینه تاریخ علم و جستوجوی پیگیرانه او درباره علل رکود علم در ایران کماهمیت دانست.
او در جلسه ۸۰ مغزپژوهی اجتماعی در آبان
سال ۷۸، در یک سخنرانی مبسوط به شش عامل مهم برای پیشرفت علم اشاره کرد که
عبارت بودند از: احساس نیاز، کنارزدهشدن بازدارندگی سیطره قدرت، قبول
چندصدایی و رد تکصدایی، تحرک و پویایی اجتماعی، حمایت اجتماعی و در
نهایت قبول ارتباط و دادوستد علمی در سطح جهانی بدون مرزبندیهای
کوتهبینانه. این جمعبندی صیقلخورده و ناب از مغز فردی روشنفکر در
جامعهای تراوش میکند که فضای غالب روشنفکری آن، تبدیل نقد علم در نزد
اندیشهورزان غربی به نوعی دشمنی با علم و علمستیزی است و طبیعتا در این
جو، اغلب هواداران و جویندگان علم از جرگه اندیشهورزان روشنفکر و دارای
شهرت و اعتبار خارج میشوند. بدیهی است که این جریان نامساعد، همخوان با
رسوبات افکار سنتی تبدیل به یکی از موانع رشد علم واقعی در این مرزوبوم
باشد. به همین دلیل کار غلامحسین صدریافشار که در پی کشف علل رکود علمی در
ایران، تشخیص علل و رفع آنها و مروج علم است، دارای اعتباری ویژه میشود.
البته بر همین مبنای فکری بود که او از جلسات مغزپژوهی اجتماعی ما حمایت
کرد و مشوق ادامه آن بود.
لازم به توضیح است که او پس از آشنایی با پرویز شهریاری به تجربه آموخت که
میتوان انسانی رنسانسی بود و در کنار شعر و ادبیات به علم نیز عشق ورزید و
در ترویج صحیح آن کوشید. به قدرت اراده مغز غلامحسين صدریافشار وقتی
بیشتر پی میبریم که بدانیم او از کودکی به علت ضعف شدید قوه بینایی
بهسختی میتوانسته بخواند و بنویسد. از طرف دیگر، با وجود استعداد شگرف و
اشتیاق فراوان، به علت شرایط سخت زندگی به اجبار از ادامه تحصیل و رفتن به
دانشگاه بازمانده بود، اما با همه این احوال، او لحظهای را برای خواندن و
آموختن از دست نداد. بنابراین همه دستاوردهاي او در داستان، شعر، ترجمه و
تألیف درباره علم و فرهنگنویسی را باید حاصل مغز پرقدرت، پراحساس،
پرتخیل، خلاق، متفکر، خستگیناپذیر و مقاوم و درعینحال انعطافپذیر او
دانست؛ مغزی آگاه که با وجود رهاشدن در اجتماعی پرتلاطم و ناپایدار در
دورانی پرالتهاب و لبریز از ماجراها و تحولات سیاسی، اجتماعی، به ارزشها و
تعهدهای اخلاقی و اجتماعی پایبند ماند و امواج تند و آشفتهساز زندگی،
خویشتن آرمانخواه و پرامیدش را از کار بازنداشت.
غلامحسین صدریافشار از دانشگاهی دکترا نگرفته، اما در دانشگاه بزرگ
اجتماع، خودآموختگی پیشه کرده و تجربه اندوخته و به طور مستقیم با مسائل
مهم زندگی اجتماعی درگیر شده و دستوپنجه نرم کرده است. درعینحال آنی از
خواندن، آموختن، کسب علم و معرفت و نوشتن برای مردم و کمک به ارتقای علم و
فرهنگ عامه غافل نمانده است. او استاد افتخاری فرهنگ و تاریخ علم این
سرزمین است.