کد مطلب: ۱۲۴۱۸
تاریخ انتشار: سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷

صدر فرهنگ‌نویسان

حمیدرضا محمدی

ایران: چون مدرسه را نیمه‌کاره رها کردم، جز مقدمات، علوم را فرا نگرفتم؛ اما تا توانسته‌ام کتاب خوانده‌ام. از پنج‌سالگی تا امروز که ۸۰ سالگی را از سر گذرانده‌ام...
هفته پیش، درست همین ساعت‌ها بود که خبر رسید، فرهنگ‌نویس بزرگ معاصر«غلامحسین صدری‌افشار»، درحالی که پای به ۸۴ سالگی می‌گذاشت، با این جهان وداع گفت. مردی بی‌ادعا که درست ۴۰ سال در راستای ارتقای فرهنگ درست خوانی و درست‌نویسی تلاش کرد. مصائب و مسائل بسیار را به چشم دید اما دم برنیاورد. سنگ‌ها بر سر راهش انداختند اما او کار خودش را کرد. اگرچه خانواده‌ای اصیل داشت اما در کودکی به ورطه یتیمی افتاد او اصالت خود را حفظ کرد. در پرورشگاه پرورش یافت و مستقل بار آمد و این استقلال را تا آخرین دم حیات با خود آورد. صُعوبت زندگی، بینایی‌اش را به کم‌سوترین حالت خود رساند اما او کوتاه نیامد و کمر خم نکرد. در برابر هر نامردی و نامردمی صدایش بلند بود اما نجابت و فخامت داشت و صبور و شکور بود. همه ناملایمات را با کار جبران کرد و هیچ وقت از وضعیتش گله نمی‌کرد. از همان ۵۲ سال پیش که فرهنگ‌نویسی را در بنیاد فرهنگ ایران زیرنظر پرویز ناتل خانلری آغاز کرد، تا پایان عمر در همین مسیر و طریق گام برداشت و آنگاه که پس از انقلاب، به ناگزیر خانه‌نشین شد، مصمم‌تر شد. او که حسن انوری یکی از آخرین‌های نسل فرهنگ‌نویسان آذربایجان ملقبش ساخته بود، زبان را می‌شناخت. با آنکه زبان مادری‌اش فارسی نبود اما چم و خم این زبان را نیک می‌دانست و حتی نسبت به آن به روز بود. او اساساً شخصیتی به روز داشت و در هشتاد و چند سالگی در شبکه‌های اجتماعی عضویت داشت زیرا معتقد بود یک فرهنگ‌نگار همانگونه که باید واژه‌های کهن را بشناسد، کلمات تازه وارد به زبان را نیز نباید از نظر دور دارد. جوانان را مشوق و محرک بود و به آنان در تألیف و طبع کتاب‌هایشان یاری می‌رساند. منظم بود و زندگی‌اش دقیق بود. این را بویژه نسرین و نسترن حَکمی که تنها همکارانش در این چهار دهه بودند، به وضوح درک کرده بودند. اما، رقت قلب خاصی داشت و پدرانه سخن می‌گفت. ساده و بی‌تعارف و یکرنگ بود و در کار عجیب جدیت داشت. غصه فرهنگ ایران را می‌خورد و البته خود، دینش را و حتی بیش از آن را ادا کرد و رفت. چهارشنبه ۲۹ دی که مؤسسه خانه کتاب برایش آیین بزرگداشت برپا کرد، در پایان آرزویی کرد که البته به آن رسید: «من آدم خوشبختی هستم و قلباً این را احساس می‌کنم. با اینکه زندگی در کودکی و جوانی بسیار به من سخت گرفت و از دست دادن پدر و مادرم باعث شد بدون سرپرست بزرگ شوم اما امروز همین‌که این حضور گرم دوستان را می‌بینم احساس خوشبختی می‌کنم. »

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST