کد مطلب: ۱۲۴۳۶
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷

روشنفکران فرهنگ‌مدار چه می‌گویند؟

محمد صادقی

عتماد: کار و فعالیت روشنفکران و جریان‌های روشنفکری معاصر در ایران بیش از هر چیزی معطوف به نهاد سیاست و دگرگونی‌های سیاسی بوده و روشنفکران ایرانی بیشترین نیرو و توان خود را در این مسیر قرار داده‌اند. کوشش‌هایی آرمانشهرگرایانه (به امید رسیدن به وضعیتی آرمانی) که در لحظه‌ها و بزنگاه‌هایی به نظر می‌رسیده موفقیت‌آمیز بوده، هرچند شکست‌ها، ناکامی‌ها و سرخوردگی‌هایی را در درازمدت پدید آورده است. شور و شوقی آنی و سپس، اندوهی ممتد، چرخه‌ای است که در چنین راهی ایجاد شده است. به‌طورکلی می‌توان گفت که روشنفکری سیاسی برای رفع مشکلات به دگرگونی‌های سیاسی چشم دوخته است، اما روشنفکری فرهنگی به شهروندان نظر دارد و به سراغ فرهنگ عمومی می‌رود زیرا آن را زیربنای تحولات و تغییرات می‌پندارد. روشنفکری سیاسی و روشنفکری فرهنگی، هر دو در پی تغییر وضع موجود حرکت کرده و می‌کنند اما در دو مسیر. روشنفکری سیاسی برای تغییر در ساختار سیاسی (و اقتصادی) کوشش می‌کند و روشنفکری فرهنگی ناقد فرهنگ عمومی است و به اصلاح فرهنگ می‌اندیشد. روشنفکری فرهنگی بیش از هر چیزی، شهروندان را مخاطب قرار داده و کوشش‌های فکری و فرهنگی بیشتری در جهت سوق‌دادن شهروندان به عقلانیت، اخلاق، معنویت و... انجام داده و روشنفکری سیاسی نیز مردم را مخاطب قرار داده اما بیشتر درباره ساختار سیاست و اقتصاد و تغییر در آنها، برای راهی به رهایی سخن گفته است. روشنفکری فرهنگی در ایران، شاخه قوی و تنومندی در جریان‌شناسی فرهنگی و روشنفکری معاصر نبوده، زیرا در فصل‌ها و دوره‌های مختلف تاریخ معاصر ما جریان‌های روشنفکری ما بیشتر سیاست‌گرا بوده‌اند.

با این مقدمه کوتاه، قصد دارم در ادامه، نگاهی به جریان روشنفکری فرهنگی داشته باشم. اینکه روشنفکران فرهنگ‌مدار چه می‌گویند؟ چه دغدغه‌هایی دارند و به چه مسائلی بیشتر می‌پردازند؟ از این رو به گفته‌ها و نوشته‌های سه نفر از روشنفکران فرهنگ‌مدار کشورمان، «محمد علی اسلامی ندوشن»، «مصطفی رحیمی» و «مصطفی ملکیان» می‌پردازم زیرا بیش از دیگران به «فرهنگ» توجه داشته و کار روشنفکری آنها بیش از دیگران در جهت اصلاح فرهنگ بوده است.

 

زوال اخلاقی، اساس همه زوال‌ها

اگر نگاهی به گفته‌ها و نوشته‌های سه روشنفکر ایرانی یعنی محمدعلی اسلامی‌ندوشن، مصطفی رحیمی و مصطفی ملکیان بیندازیم، می‌بینیم که نکته‌هایی مشترک همچون حقیقت‌طلبی، عدالت‌خواهی و اخلاق‌گرایی در کار روشنفکری آنها می‌درخشد و مهم‌تر اینکه، در چارچوب‌های فکری و سیاسی رایج در دوره معاصر نمی‌گنجند، ایدئولوژیک‌اندیش نبوده و هر کدام راه خودشان را رفته‌اند. توجه ویژه به اخلاق و معنویت در کار روشنفکری این سه روشنفکر فرهنگ‌مدار بسیار برجسته است و همواره در آثارشان برای اخلاقی‌تر کردن مردم کوشیده‌اند. همچنین در این جهت، ناقد فرهنگ عمومی بوده و به نقص‌ها و ضعف‌های فرهنگی ما تو جه ویژه‌ای داشته‌اند. برای نمونه، اسلامی ندوشن باور دارد: «افت اخلاقی، مادر همه افت‌هاست. افت‌های دیگر از نوع اقتصاد، سیاست، روابط اجتماعی، همگی دنباله‌رو او هستند. این چیست که آن همه آثار دارد؟ خیلی ساده گسیختگی رشته‌های حفاظ است که افراد یک جامعه را به هم پیوند می‌دهد که این حفاظ اگر نبود، مانند اتومبیلی می‌شود که ترمزش معیوب باشد.» همچنین در فصلی با نام «آشفتگی فرهنگ و اخلاق» در کتاب «سخن‌ها را بشنویم» می‌گوید که یک جامعه بر انسان و انسان بر اخلاق، استوار است که مجموع آن در اصطلاح امروز فرهنگ خوانده می‌شود و افرادی که جامعه را تشکیل می‌دهند با ملاط اخلاق به هم متصل می‌شوند. به باور او تزلزل اخلاقی است که می‌تواند جامعه‌ای را تا پای انفجار یا اضمحلال ببرد. از این رو تاکید دارد: «اخلاق مانند لولایی است که اگر کار نکند زنگ می‌زند و به خش خش می‌افتد. کارنکردن به جای خود، وای به وقتی که کالای نامرغوبی قلمداد شود.»

 

هنر زندگی را نیاموخته‌ایم

حساسیت زیادی هم نسبت به موضوع آموزش و تعلیم و تربیت در آثار این روشنفکران فرهنگ‌مدار دیده می‌شود. مصطفی ملکیان که همواره به نقص‌ها و ضعف‌های آموزش و پرورش در ایران نظر داشته و دارد و نقد و بررسی پنج واقعیت دردناک (۱. تاکید بر حافظه نه بر فهم؛ ۲. غیبت استدلال‌گرایی؛ ۳. ایدئولوژیک‌اندیشی؛ ۴. ظاهرگرایی؛ ۵. غیبت درس‌های زندگی) در نهاد آموزش و پرورش را با دقت انجام داده است، در این باره می‌گوید: «به ما هنر زندگی را نیاموخته‌اند. ما در هر شرایطی به درس‌های زندگی نیاز داریم، چه روابط اجتماعی گسترده‌ای داشته باشیم چه نداشته باشیم، چه شغل مهمی داشته باشیم چه نداشته باشیم و... بالاخره به این درس‌ها نیاز داریم و چرا تا ۱۸ سالگی مهم است که اینها را بیاموزیم؟ چون از ۱۸ سالگی به بعد دیر است و شخص باید وارد زندگی به معنای اجتماعی کلمه بشود... ما برای حل مسائل و مشکلات زندگی نیازمند یادگیری درس‌های زندگی هستیم. در ایران، کتاب‌هایی برای آموزش درس‌های زندگی و هنر زندگی، کمتر وجود دارند. جواب‌نگرفتن همین نیاز است که ما را به کتاب‌های زرد کشانده، همچون؛ مدیریت یک دقیقه‌ای، چگونه در چند دقیقه ثروتمند شوید، ده راه سریع برای موفقیت و... و در فقدان درس‌های زندگی و کتاب‌هایی برای آموزش هنر زندگی است که این کتاب‌ها پدید می‌آید. کتاب‌های سودمند (برای آموزش هنر زندگی) که با کمک روانشناسان، ادیبان، اندیشمندان و... در این باب نوشته شده باشد هم در آموزش و پرورش ما مفقود است.» چنانچه می‌دانیم، مخاطب روشنفکران مردم هستند و نه متخصصان علوم مختلف که با واژه‌ها و اصطلاحات علمی آشنایی دارند، از این رو روشنفکران باید بی‌آنکه از عمق سخن خود بکاهند به گونه‌ای سخن گفته و بنویسند که برای همگان قابل‌فهم باشد. از دیگر ویژگی‌های کار روشنفکری اسلامی ندوشن، رحیمی و ملکیان این است که در آثارشان پیچیده‌گویی و مبهم‌گویی نمی‌بینیم. نوشته‌های آنها ساده و عمیق است و ما نیک می‌دانیم کسانی که در کار روشنفکری مبهم و پیچیده سخن می‌گویند بیش از هر چیزی خودشان هم آنچه می‌گویند را درست و دقیق نفهمیده‌اند که البته این روش، شوربختانه در کشور ما رایج است. مصطفی رحیمی که کار روشنفکر را «تغییر در مغزها و اندیشه‌ها» می‌داند و از این رو نسبت به زبان روشنفکری حساسیت دارد، در یکی از گفت‌وگوهای خود اینگونه به این نکته اشاره دارد: «بدیهی است که در نزاع بین هگل دشوارنویس و راسل ساده‌نویس حق به جانب راسل است که می‌گوید: نوشته را هر چه باید روشن‌تر نوشت. مسائل فلسفی جای خود را دارد و زبان خود را.» ملکیان نیز در این باره می‌گوید: «بنا نیست که چند روشنفکر با زبانی زرگری، که مردم قادر به درک آن نیستند، با هم سخن بگویند و مردم هم اصلا درنیابند که بحث بر سر چیست. اگر بخواهیم سخن‌مان در مردم نافذ باشد، خودمان باید از هرگونه ابهام و ایهام و غموض اجتناب کنیم .»

 

هدف روشنفکر بیداری مردم است

روشنفکران فرهنگ‌مدار اهل کارهای هیجانی نبوده و نیستند. آنها کار فرهنگی و روشنفکری خود را کاری هدفمند، منظم، تدریجی و درازمدت تعریف کرده‌اند. رحیمی در کتاب «آزادی و فرهنگ» می‌گوید: «وظیفه روشنفکر این نیست که به هر قیمتی مردم را تهییج بکند و به کارهای آنی دست بزند. کار روشنفکر یک کار فرهنگی است که آثارش در درازمدت معلوم می‌شود و ممکن است اثر کوتاه‌مدت نداشته باشد؛ به عبارت دیگر کار روشنفکران از کار سیاست‌پیشگان جداست. سیاست‌پیشگان می‌خواهند هرچه زودتر به قدرت برسند و حکومت را به دست گیرند و این لزوما چیز بدی نیست. اما هدف روشنفکر به هیچ‌وجه این نیست که به قدرت برسد و حکومت را به دست گیرد. وظیفه روشنفکر بیدارکردن مردم است.» همچنان که از کارهای هیجانی و آرمانشهرگرایی پرهیز داشته و دارند، از ایدئولوژیک‌اندیشی و خیال‌پردازی که در جریان‌های روشنفکری معاصر ما بسیار چشمگیر بوده و هست هم فاصله گرفته‌اند. یعنی نه خود را در اسارت یک اندیشه، یک مکتب، یک مسلک و... قرار داده و نه به دام آرمانشهرگرایی افتاده‌اند. درباره نکته نخست، اسلامی ندوشن سخنی دارد که بسیار جای اندیشیدن دارد: «در هیچ مکتب و ایسمی متوقف نشده‌ام و هیچ طریقتی بی‌چون و چرا مرا در بر نگرفته است. حتی کسانی که نسبت به آنها احترام دارم، چون مولوی، تولستوی، نهرو و... تنها قسمتی از اندیشه‌های‌شان را دوست داشته‌ام. هم مادی‌اندیش هستم و هم معنی‌گرای، هم مقداری از دکارت را قبول دارم، هم مقداری از شیخ اشراق را، هم چیزهایی از مارکس را می‌پذیرم و هم اجزایی از عرفان مولانا جلال‌الدین را، هم قدری آرمان‌گرا (ایدئالیست) هستم و هم قدری واقع‌پسند (رئالیست)، هم به قدرت و حقانیت علم معتقدم و هم بیم دارم از اینکه علم سرنوشت بشر را به تنهایی به دست گیرد» نکته دوم نیز در نقد و نظر رحیمی این گونه آمده است: «ما روشنفکران بسیار ایدئالیست، یعنی خیال‌پرور و خیال‌پرداز بودیم و حالا که آن خیالات عملی نشده حرص می‌خوریم و به خود می‌پیچیم.»

 

اصلاح فرهنگ

اما مهم‌ترین ویژگی روشنفکرانی که نام بردم، یعنی ویژگی‌ای که تفاوت بارز آنها را نشان داده و فاصله آنها را از جریان روشنفکری سیاسی مشخص می‌کند، توجه ویژه آنها به موضوع «فرهنگ» و «اصلاح فرهنگ» است. به باور ملکیان هرگونه تغییر سیاسی و اقتصادی، ناشی از تغییر فرهنگی است. از نظر او تغییر درونی، تغییر فرهنگی است و تغییر بیرونی، تغییر سیاسی و اقتصادی. در تعریف تغییر فرهنگی می‌گوید، تغییر فرهنگی، تغییر در باورهاست «هر گاه در باورهای من و شما دگرگونی حادث شود، در ما تغییر فرهنگی به وجود آمده است.» و استدلال می‌کند که: «هیچ اصلاحی در بیرون رخ نخواهد داد مگر اینکه قبلا یک دگرگونی و اصلاحی در درون ما صورت گرفته باشد. تا باورهای ما دگرگون نشود، تا احساسات و عواطف ما دگرگون نشود، تا اراده‌های ما محتوم به چیزهای جدید نشود، دگرگونی‌هایی که در بیرون رخ می‌دهند، سطحی یا بی‌دوامند.» ملکیان که همواره بر اصالت فرهنگ تاکید داشته و زیربنای هر تغییر پایداری را در بیرون، تغییر فرهنگی می‌داند، در کتاب «تقدیر ما تدبیر ما» منظور از فرهنگ یک جامعه را مجموعه احوال درونی شهروندان آن جامعه دانسته و این احوال را به سه‌دسته تقسیم می‌کند: ۱- باورها (خواه موجه باشند و خواه ناموجه و در میان باورهای موجه، چه باورهای موجه صادق و چه باورهای موجه ناصادق) ۲- احساسات و عواطف (آنچه از آنها احساس لذت یا الم می‌کنیم؛ دردها و رنج‌های ما، شادی‌ها و خشم‌های ما، امیدها و آرزوهای ما و...) ۳- اراده‌ها و عزم‌ها (یا به تعبیر ساده‌تر، خواست‌های ما) نکته مهم از نظر او این است که بخش دوم و سوم تحت‌تاثیر بخش اول هستند. یعنی، احساسات و عواطف و اراده‌ها، همواره از باورها تغذیه می‌شوند و باورهای ما، احساسات و عواطف و همچنین خواست‌هایی را در ما پدید می‌آورند. او می‌گوید در مواجهه با کسانی که با سمت و سوی کلی جامعه که از سوی اکثریت جامعه ترسیم شده، مخالف هستند، سه راه پیش‌رو است؛ یکی نیروهای باوراننده: نیروهایی که باورهای مردم را با توسل به استدلال عوض می‌کنند. دوم نیروهای انگیزاننده: این نیروها به طبیعت خودشان، اقتضای تغییر باورها را ندارند و آنها را عوض نمی‌کنند اما زمینه‌هایی را فراهم می‌آورند که کسی هم که بی‌باور است، میل داشته باشد همچون باورمندان عمل کند. سوم نیروهای وادارنده: نیروهایی که کسانی را که موافق قول اکثریت عمل نمی‌کنند، کیفر می‌دهند اما باورها مهم‌ترین نقش را در فرهنگ برعهده دارند و چاره‌ای جز تکیه بر نیروهایی (نیروهای باوراننده) که با باور درونی ما سروکار دارند، وجود ندارد و ثبات اجتماعی را فقط نیروهای باوراننده فراهم می‌آورند؛ به این معنا اگر فرهنگ عوض شود سامان سیاسی و اقتصادی هم پدید می‌آید.

 

پرهیز از سیاست‌زدگی

اگر در گفته‌ها و نوشته‌های روشنفکران فرهنگ‌مدار دقت کنیم، آنها نسبت به جهان سیاست بی‌تفاوت نیستند بلکه آنها علت اصلی و ریشه همه مسائل و مشکلات را در ساختار سیاسی جست‌وجو نمی‌کنند. توضیح اسلامی ندوشن در این باره چنین است: «اعتقاد من همیشه این بوده است که باید به پایه‌ها رفت. به این سبب من هرگز وارد سیاست نشده‌ام. سیاست را از طریق فرهنگ دنبال کرده‌ام، زیرا فرهنگ پایه سیاست است. رفتار و جهان‌بینی مردم است که سیاست را می‌سازد. مردم به منزله یاخته‌های تن کشورند. اگر جهان‌بینی نادرست در آنان رسوخ کند، همان‌گونه می‌شود که یاخته‌ها از غذای نادرست تغذیه کنند و بدن از کارکرد سالم باز بماند.» ملکیان نیز در این باره توضیح دقیقی می‌دهد که بسیار جای اندیشیدن دارد: «پرداختن به امور سیاسی، وظیفه اخلاقی هر فردی است. اما اینکه وظیفه اخلاقی ما این است که به امور سیاسی بپردازیم، نکته‌ای است و سیاست‌زدگی، نکته‌ای دیگر. سیاست‌زدگی، معلول این مطلب است که نفهمیم هر دگرگونی بیرونی، متوقف بر دگرگونی درونی است. سیاست‌زده کسی است که اعتقاد داشته باشد یگانه مشکل جامعه یا بزرگ‌ترین مشکل جامعه یا علت‌العلل مشکلات جامعه،مشکل سیاسی است. ما سیاست‌زده شده‌ایم و شکی نیست که در این سیاست‌زدگی حتی اگر قصد اصلاح داشته باشیم راه به جایی نمی‌بریم.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST