ایران: یک؛ «غروب یک روز گرم بهاری بود و دو مرد در پاتریارک
پاندز دیده میشدند. اولی چهل سالی داشت؛ لباس تابستانی خاکستری رنگی پوشیده بود،
کوتاه قد بود و مو مشکی، پروار بود و کم مو لبه شاپو نو نوارش را به دست داشت و
صورت دو تیغه کردهاش را عینک دسته شاخی تیرهای، با ابعاد غیر طبیعی، زینت میداد.
دیگری مردی بود جوان، چهارشانه، با موهای فرفری قرمز و کلاه چهارخانهای که تا پشت
گردنش پایین آمده بود....» آغاز رمان «مرشد و مارگریتا» آغاز شاهکار تحسینبرانگیز
میخائیل بولگاکف از این قرار است. عباس میلانی ترجمه فارسی این اثر را سال یک هزار
و سیصد و شصت آغاز کرد؛ او در روایت ترجمه این رمان گفته است: «دوستی نسخهای از
آن را به من داد، وقتی شروع کردم به خواندن، تا تمامش نکردم نتوانستم کتاب را زمین
بگذارم... من یک سال تمام وقتم را صرف ترجمه مرشد و مارگریتا کردم...». بلافاصله
پس از ترجمه، کتاب را به نشر فرهنگ نو سپرد. محمدرضا جعفری، مدیر نشر نو و فرزند
عبدالرحیم جعفری بنیانگذار نشر امیرکبیر، از قبل انقلاب با عباس میلانی دوستی و
همکاری داشت، نخستین ترجمهاش سالهای قبل انقلاب با عنوان «بنیادهای مسیحیت» نوشته کارل
کائوتسکی در امیرکبیر منتشر شده بود.
دو: «سالهای جنگ بود؛ اما مشکل کاغذ نداشتیم. هنوز شاهکارهای
ادبیات جهان هواخواه داشت، اقبال به آنها خوب بود.» محمدرضا جعفری مدیر نشر فرهنگ
نو روایتش در چاپ این اثر داستانی را با جملههای بالا آغاز کرد. «پروای این
نداشتیم، کتابهای مهم و خلاق را که میدانستیم مخاطب هم از آنها استقبال میکند
با پنج هزار نسخه روانه بازار کنیم. از همان آغاز میدانستم این رمان هرگز نمیمیرد
و تا وقتی یک نفر هم مخاطب رمان و ادبیات جدی و خلاق در ایران باشد این اثر و رمانهایی
از این دست خوانده میشود.» عباس میلانی جوانیاست سی و دو ساله و تازه کارش را در
عرصه فرهنگ و هنر شروع کرده و هوشنگ گلشیری در جایگاه نویسنده و روشنفکری شناخته
شده و تأثیرگذار قرار گرفته است. به درخواست عباس میلانی و سفارش نشر فرهنگ نو
هوشنگ گلشیری ویرایش ترجمه فارسی اثر را عهده دار میشود و کتاب برای درخواست مجوز
میرود. محمدرضا جعفری در اینباره میگوید: «رمان برای دریافت مجوز چاپ و نشر به
ارشاد ارسال شد و به غیر از یکی دو جمله حذفی مسأله دیگری نداشت و کتاب در تیرماه
سال یک هزار و سیصد و شصت دو منتشر شد.» سی و پنج سال از آن روزها میگذرد و این رمان
تاکنون قریب صد هزار نسخه فروش رفته است؛ نسخه غیرقانونی آن نیز در راسته انقلاب
از سوی قاچاقچیهای کتاب عرضه شده است. در این سی و پنج سال چندین و چند نویسنده
عامهپسند خارجی از «کریستین بوبن»، تا «آناگاوالدا» و... آمده و رفتهاند و عامهپسندهای
دیگر هم وضعیت بهتری نخواهند داشت، «الیف شافاک» و «جوجو مویز» و... هیچکدام جای دیگری را تنگ نکردهاند
و همه گونههای ادبیات برای پاسخ دادن به سلیقههای گوناگون نه تنها لازم بلکه
ضروری است؛ به شرطی که فضای رقابت برابری برای همه سلایق و طیفهای فکری و ادبی
باشد و...