کد مطلب: ۲۲۱۸۵
تاریخ انتشار: دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۹

و با تمام افق‌های باز نسبت داشت

دکتر اصغر دادبه

شعر و ادب با بلاغت ارتباطی تنگاتنگ دارد. در شعر از ساده‌ترین شکل آن که کمترین صنایع در آن به کار نرفته است، مثل «بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم/ به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را» تا آنکه آکنده از شگردهای بلاغی است، مثل «آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی/مستان تو خواهم که گزارند نمازم»، حضور بلاغت یا به تعبیر امروزی نقد بلاغی آشکار است و اگر آن را نادیده بگیریم، شعر را نفهمیده‌ایم.

جلال‌الدین همایی به واقع جامع‌الاطراف بود. جامعیت شیوه‌ای بود که در آموزش‌های قدیم اعمال می‌شد. پس، هر آدم حسابی که در حوزه‌های علمیه درس می‌خواند به آن دست می‌یافت، به ویژه کسانی که ویژگی‌هایی خاص داشتند. جلال‌الدین همایی هم بدون تردید جزو برتران بود.

یکی از حوزه‌های تحقیقی همایی بلاغت است. همایی هم شگرد بلاغی داشت هم تحقیقات کاملاً عالمانه و محققانه‌ی بلاغی انجام داد. در برخورد با هر مساله‌ای دو وضعیت وجود دارد: منفعل و فعال. در برخورد با یک موضع دانش هم برخورد فرد می‌تواند منفعلانه یا فعالانه باشد. در برخورد با مواضع دانش معمولاً برخوردها منفعلانه است. دانشی را به خوبی فرا می‌گیریم، بارها تدریس و گزارش می‌کنیم، اما هرگز به آن نگاهی منتقدانه نداریم. اما در برخور منفعلانه، فرد به جز یادگیری و دقت ورزیدن و گزارش دقیق علمی به دست دادن، به نکات ویژه‌ای توجه می‌کند و گاهی حتی به نویسنده‌ی آن متون ایراد می‌گیرد.

یکی از نکاتِ رویاروی ما این است که امروز صاحب مطول و نظایر آن را چگونه باید به کار گرفت؟ همان‌گونه که پیش از ما به کار گرفتند یا به طرزی نو؟ همایی با متون بلاغی برخوردی فعالانه داشت و در صدر این متون مطول بوده است. همایی در دوره‌ی دانش‌جویی و طلبگی نیز در این حوزه کارهایی کرده است، اما امروز از او دو کتاب ارجمند در دست ما است: «صناعات ادبی» و «معانی و بیان».

«صناعات ادبی» متنی است که همایی در دانشگاه تدریس می‌کرد. او در این کتاب ارائه‌ی گزارشی مفهوم و متناسب با دریافت‌های دانشجوی آن روزگار (قرن پیش) را در نظر داشته است. پس، این کتاب برای آموزش بسیار ارجمند است و نکاتی تازه و جالب هم در خود دارد. اگر بنا باشد راجع به این کتاب بحث جداگانه‌ای کنیم، می‌توان این نکات تازه را نشان داد. در کل، این کتاب جدای از ارزش تحقیقی آن، به سبب زبان ویژه‌اش مطرح است.

«معانی و بیان» مجموعه‌ای از یادداشت‌های انبوه همایی در طول زمان در حوزه‌ی بلاغت بوده است که بعد از درگذشت او منتشر شد. یکی از این گزارش‌های بسیار دقیق بخش‌هایی مهم از مطول است. ممکن است گفته شود دیگرانی چون محمد‌خلیل رجایی (در «معالم البلاغه») هم در این حوزه کار کردند. اما حرکت دیگر همایی در این کتاب، که من بر روی آن تأکید و توجه دارم، نگاه تازه‌ و تمرکز او بر امروز است. تا آنجا که من می‌فهمم، نگاه همایی این است که آن متون مواد ارزشمند و ارزنده‌ای برای طرحی تازه و متناسب با امروزند، به‌ویژه در حوزه‌ی مرکزی بلاغت؛ یعنی بیان.

البته در حوزه‌ی بیان تحولاتی صورت گرفته است که در مقاله‌ی «بلاغت» در «دایره‌المعارف بزرگ اسلامی» به آن پرداخته‌ام. اما، او احتمالاً در توجه به ضرورت بازاندیشی در علم معانی و بیان بر همه‌ی این محققان مقدم باشد. همایی توضیح می‌دهد که آن علم معانی که از طریق مطول و مختصر گزارش شده است، تحت تأثیر بلاغت عربی است و زبان فارسی خصایص دیگری دارد. در نتیجه، لازمه‌ی زبان فارسی این است که بلاغتی تازه و علم معانی‌ای متناسب با امروز طرح کنیم. همایی در این یادداشت با توجهی ویژه به این معنا، انبوهی از شواهد گردآورده شده است. یکی از تفاوت‌های مهم گزارش خوب مطول با دیگر گزارش‌ها این است که گزارش‌های دیگر فقط شواهدی از شعر ارائه داده اند، در حالی‌که همایی شواهد بسیاری از زمینه‌های مختلف گردآورده است. اگر قرار باشد علم معانی تازه‌ای متناسب با زبان فارسی و امروز فراهم بشود، به این شواهد گسترده نیاز است. ای کاش جلال‌الدین همایی می‌ماند و این طرح را تکمیل می‌کرد. اما، این کار هم اکنون سرچشمه‌ی بسیار ارزشمندی برای این کار جدید است. گام‌هایی هم در این حوزه برداشته شده است و همچنان باید گام‌های تازه‌ای برداشته شود.

نکته‌ی دیگر این است که نگاه بلاغی بسیار محدود است. معمولاً به لغت می‌نگریم و مشکل‌گشایی لغوی می‌کنیم. درحالی‌که شعر یعنی گزارش بلاغی معانی. به تعبیر امروزی، در اینجا چگونه گفتن مساله است. چگونه گفتن هم با اعمال بلاغت شکل می‌گیرد. شعر معنایی است که در بیان آن بلاغتی اعمال شده است. حتی آنجا که صنایع حضور ندارند، مثل شعری که بدان اشاره کردم، خود آن بیان نوعی اعمال بلاغت است. استاد همایی به این نکته توجه داشت و از این منظر به شعر می‌نگریست. برای نمونه، سی سال بحث بر سر این بود که در «حافظ مرید جام می است ای صبا برو/ وز بنده بندگی برسان شیخ جام را» این شیخ جام است یا شیخ خام؟ سرانجام این نگاه مبتکرانه‌ی بلاغی استاد همایی بود که این مساله را حل کرد. همایی در رساله‌ی کوتاه «مقام حافظ» به‌راحتی با در نظر آوردن بیت اول استدلال می‌کند که حافظ مرید جام است و مرید همواره مرادی را اقتضا می‌کند. پس، در مصرع دوم شیخ جامی بوده است و حافظ در اینجا تشبیهی متناسب با سخن اول ساخته است. در این تحلیل، شیخ جام ویژگی‌هایی دارد که در شیخ خام نیست. افزون بر این، تمام لطایف شیخ خام را هم در خود دارد. از یاد نبریم که همایی افزون بر جامعیت و دیگر محسناتی که داشت، شاعری برجسته هم بود. به قول قدسی «شیخ غزل‌سرایان معاصر بود». به‌هرحال، همایی در حوزه‌ی غزل‌سرایی سنتی لطایفی قابل‌تأمل داشت. او از منظر شاعری هم در شعر تأمل داشت و این در کنار آن تأملات بلاغی، نوعی نگاه فعالانه و مبتکرانه به بلاغت را در او به بار می‌آورد. در پایان، سروده‌ی سهراب سپهری، «بزرگ بود و از اهالی امروز بود/ و با تمام افق‌های باز نسبت داشت»، را در وصف همایی به کار می‌گیرم و می‌گویم، جلال‌الدین همایی بزرگ بود و از اهالی امروز بود. دانش‌های کهن از جمله بلاغت را آموخته بود و متناسب با امروز به مساله نگاه می‌کرد.

 

کلید واژه ها: جلال‌الدین همایی -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST