جهان کتاب/ شمارهی ۳۷۶:
اشاره
انگیزهی اصلیام برای نگارش این مطلب، رفتار فرهنگی شماری از خوانندگان و خریدارن کتاب در این روزهای اهریمنی کرونایی بود. بر پایهی مشاهدات شخصی و نیز گزارشهای مختلفی که از چندین نقطهی کشور به دستم رسید و نیز گفتوگو با شماری از دوستان ناشر و دست اندرکاران کتاب، توجه به رفتار دو دسته از علاقهمندان به کتاب جلب شد، دستهای که در این اوضاع و احوال بیمحابا، یا با تن دادن به مخاطره، به کتابفروشیها سر میزدند و کتابهای کاغذی تازه انتشار را بررسی میکردند و از میان آنها انتخاب میکردند و میخریدند؛ دستهی دیگری که نهفقط عادت خواندن را ترک نگفتند یا کم نکردند، بلکه بر دامنه و اوقات خواندن خود افزودند، اما از راه سفارش دادن منابع کاغذی، یا خریدن و پیادهکردن منابع الکترونیکی. از فروش نسخههای الکترونیکی کتاب آمار دقیقی در دست ندارم و نتوانستم میزان افزایش فروش این کتابها را محاسبه و مقایسه کنم، اما از طریق دوستانی که در کار سفارش و فروش این کتابها هستند، اجمالاً با خبر شدم که از اسفند ۱۳۹۸ تا اواخر خرداد ۱۳۹۹، که دارم این مطلب را مینویسم، فروش کتابهای الکترونیکی افزایش بسیاری داشته است. به هرحال، این رویداد، هم بسیار با اهمیت است و هم فرصتی است مناسب برای اتحادیهی ناشران، همهی تشکلها و صنفهای مرتبط با کتاب و کتابخوانی، و نیز برای نشرپژوهانی که این دسته از خوانندگان را به دقت شناسایی کنند، زیرا پایدارترین و قابل محاسبهترین قشر اصلی خوانندگان و خریداران کتاب را در جامعهی ما تشکیل می دهند.
اگر بر پایهی متغیر(پارامتر)های اصلی مخاطبپژوهی دربارهی این قشر از علاقهمندان به کتاب مطالعه انجام بگیرد، به یافتههای تازهای دست خواهیم یافت که برای سیاستگذاری و برنامهی ریزی نشر بسیار موثر خواهد بود. دادههایی که در بارهی ویژگیهای این قشر به دست آید، مانند محدودهی سنی، جنسیت، میزان تحصیلات، شغل، درآمد متوسط، میزان بودجهی فرهنگی، محل کار و زندگی، گرایشهای موضوعی، و نظایر آن، شاید بتواند از هستهی اصلی مخاطبان نشر تصویر دقیقتری به دست دهد و به نشر و ناشران کمک کند تا «گمشدهی اصلی نشر کتاب در ایران» را بیابند، که همانا مخاطبان اصلی، فرعی، دایمی، موقت و جزآن کتاب هستند.
انسانشناسی نشر کتاب
انسانشناسی۱ (در برخی منابع: مردمشناسی) دانشی است که در سدهی ۱۹م پدید آمد. در این شاخه از دانش، به خود انسان، مسائل او، و نیز مباحثی پرداخته میشود نظیر ارزشهای فرهنگی، تغییرهای اجتماعی و آنچه تاثیر محیط و جامعه بر انسان، و نیز تاثیرهای متقابل انسان و محیط پیرامون او و حاکم بر او به شمار میآید. هدفها و دامنهی بررسیهای این دانش در دو سدهی پیش دستخوش تغییرات فراوانی شده و به سبب بهرهای که از دستاوردهای علمی و پژوهشی همهی حوزهها و رشتههای دانش برگرفته، قلمرو بررسیهای آن بسیار گسترده شده است. انسانشناسی هم اکنون چند شاخهی اصلی دارد که یکی از آنها انسانشناسی فرهنگی۲ یا انسانشناسی اجتماعی۳ است. همهی جنبههای مربوط به فرهنگ در این شاخه از دانش بررسی میشود. نشرکتاب را از دیدگاههای مختلف میتوان بررسی کرد که یکی از آن آنها دیدگاه انسانشناختی است. اینکه تاکنون نشر ما از این دیدگاه مطالعه نشده است، از جملهی کاهلیهایی است که در فهرست کاهلیها باید جای داد، اما در عینحال باید امیدوار بود که نسل جوان مجهز به دانش انسانشناسی، جامعهشناسی، مخاطبشناسی، روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی خواندن، و نیز آگاه به دانش، فن، هنر، صنعت، حرفه و مسائل نشر، به مطالعه از این دیدگاه بپردازد که دستاوردهای این زمینه بهطور قطع به نشر رمق از کف دادهی ما کمک خواهد کرد. از یاد نبریم که نشر در میان تولیدات فرهنگی، مهمترین و تاثیرگذارترین شاخهی تولید است و همان گونه که بارها تاکید شده است: « آسیب به نشر، آسیب به همهی ما، به جامعهی ما، به فرهنگ ما، و به سایر شئون جمعی ماست».
عامل انسانی در نشر، تعیین کنندهترین عامل است. نشر بر سه بنیاد، بر سه ستون و پایه، بر سه عامل انسانی و تعیینکننده استوار است:
۱. عامل پدیدآورنده (اعم از مولف، مصنف، محقق، مترجم، مدوِن، گردآورنده و جزآن)؛
۲. عامل تبدیل کنندهی متنِ پدیدآورنده به متن چاپی یا الکترونیکی، یا انتقال به رسانههای دیداری، نوشتاری، بساوایی، که عبارت باشند از: ناشر، پخشگر، کتابفروش و جزآن، و نیز حلقههای میان زنجیرهی نشر از اثر منتشر شده گرفته تا خوانندگان، کتابخانهها، مراکز اطلاعرسانی و سایر نهادهای موثر بر روند ترویج و خواندن کتاب؛
۳. خریدار و خوانندهی کتاب، همانا مخاطب اصلی نشر، که هر تغییری در این عامل بر همهی جنبههای نشر، از جمله بر ساختار نشر، تاثیر میگذارد.
بنابراین، در بررسی نشر از دیدگاه انسانشناسی، عامل انسانی تاثیرگذار در نقطهی مرکزی دایرهی بحث قرار میگیرد. این سه عامل، و این سه بنیاد، هم به مطالعات همزمانی/ همگاه۴ نیاز دارد و هم به مطالعات درزمانی.۵ در مطالعات همزمانی هر سه عامل مرتبط با هم و در یک واحد زمانی، برای مثال زمان حال، یا دورهی کرونایی، بررسی میشوند. برای مطالعهی درزمانی، هر سه عامل را باید مرتبط با هم و از آغاز پیدایش نشر کتاب در ایران، نشر مبتنی بر چاپ، از زمان انتشار نخستین کتابهای چاپی در ایران تا زمان ما بررسی کرد، یعنی حدوداً از دههی سوم و چهارم سدهی ۱۳ق، برابر با دههی دوم و سوم سدهی ۱۹م. برای اینکه این تاریخ در ذهن خوانندگان بماند، می توان گفت حدوداً از اواخر دورهی حکومت فتحعلیشاه قاجار در ایران و اواخر امپراتوری ناپلئون در فرانسه تا زمان حال. این سه عامل چرا و چگونه تکوین یافتند، چه تاثیرهایی از هم گرفتند و بر هم گذاشتند، چه چالشهایی با هم داشتند، چه افت و خیزهایی را سپری کردند؟ و پرسشهای دیگری از این دست که پاسخ آنها برای نشرپژوهی لازم است. بررسی درزمانی اگر تا جای ممکن درست و مطلوب انجام بگیرد، می تواند شناخت دقیقی از بنیادهای نشر و تغییر و تحول آن به دست بدهد
نشر، افزون بر جنبه های دیگر، حرفه هم هست، حرفهای که سروکارش با کالایی فرهنگی است، از سفارش تولید گرفته تا آخرین حلقهی کاربرد آن و رسانیدن بازخورد به مراحل پیش از نخستین حلقهی تولید و سایر حلقهها در زنجیرهی تولید انتشاراتی. فعالیت این حرفه ترکیبی از چند فعالیت اصلی و چندین و چند فعالیت جنبی و فرعی است. فعالیتهای اصلی آن فرهنگی، اقتصادی و تولیدی(صنعتی) است. در نشر نمیتوان فرهنگ و اقتصاد را از هم جدا کرد. حتی در نشر غیرانتفاعی هم درآمیختگی با اقتصاد هست، اما منابع مالی آن برای سرمایهگذاری از محلی غیر از بازار کتاب تامین میشود.
انتشار هر اثری در عین حال تولید محتوایی جدید است، جدا از هرگونه ارزشیابی. تولید محتوا، فعالیتی فرهنگی است. هر اثر منتشر شده، در هر قالبی، اعم از مادهای مانند کاغذ یا مواد کاغذوار، یا بر هر رسانهای، اعم از الکترونیکی و جزآن، کالایی مادی و دارای ارزش اقتصادی است. مجموعهی فعالیتهایی که محتوایی فرهنگی(اثر آفریده شده) را به کالایی مادی و قابل عرضه به بازار و پخش و فروش تبدیل می کند، فعالیتی تولیدی(صنعتی) است. ترکیب این فعالیتها در نشر، در بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه، و نیز به تاثیر از همهی عاملهایی است که جامعه را میچرخاند و برآن تاثیرهای تعیین کننده میگذارد، مانند سیاست، اقتصاد و مانند آن، ترکیبی پیچیده، گاه بسیار پیچیده، که اگر ساختارشکنی شود معلوم خواهد شد که این مجموعه از چه اجزای متنوعی تشکیل میشود که هر جزء با عاملهای بسیار در تعامل و تاثیر و تاثر است. مجموعهی نشر از شاخصترین مجموعههایی است که عاملهای درونی و بیرونی آن به سرعت بر هم تاثیر می گذارند؛ همچنانکه اکنون به چشم خود و آشکارا می بینیم که شیوع یک بیماری چگونه بر این مجموعه تاثیر میگذارد و مناسبات را تغییر میدهد.
درضمن، جامعهای که نشر کتاب با آن سروکار دارد، فقط مجموعهای از نهادها، قراردادها، هنجارها، ارزشها، فعالیتها و نظایر آن نیست، بلکه تلاقیگاه دیدگاهها، انتخابها، سلیقهها و محل برخورد آراء هم هست و نشر و کتاب در آن سهم دارند، سهمی که تاثیر آن در زمانها و مکانهای مختلف به سبب عاملهای گوناگون متفاوت است.
هر حرفهای تاریخ و ماجرایی از آن خود و خاص خود دارد. حرفهها اسطورهها، شخصیتهای نمادین و چهرههای نمایان و تاثیرگذار خود را دارند. اگر برای آغاز نشر کتاب در ایران این روایت پذیرفته شود که پس از شکست قشون قاجار در برابر ارتش مدرن و مجهز مهاجم و ضربهی سهمگین هشداردهندهای که بر سران و مسئولان خوابآلود کشور وارد آمد، آنها به چارهاندیشی وادار شدند، آغازگران نشر را باید درمیان زمامداران سیاسی و مشاوران و همکاران آنها باید جستوجو کرد که جنگ را اداره میکردند. برپایهی این روایت، نشر کتاب یکی از اجزای برنامههای نوسازی و در کنار تدبیرهای اصلی و نخستین برای حفظ کردن امنیت کشور، مجهزکردن آن در برابر تهدیدها، و نیز مدرن کردن کشور بود ـ البته با توجه به برداشت و تعریفی که در آن زمان از مدرن و پدیدههای مدرن داشتند. بر پایهی دادهها و تحلیلهای موجود، تصویر دقیق و متقاعدکنندهای از جزئیات چگونگی آغاز نشر و جایگاه آن در روند مدرن شدن کشور در دست نیست. در کنار و اطراف عباسمیرزای قاجار شخصیتهایی بودند که به او پیشنهاد و مشورت میدادند، از جمله قائممقام فراهانی، و هرکدام از آنها دیدگاهها و برداشتهایی خاص خود را از روند مدرن کردن کشور داشتند. افراد موثر از این دست تا درست شناخته نشوند و دامنهی تاثیرهای آنها مشخص نشود، آغاز روند نشر کتاب از هالهی ابهام بیرون نمیآید. اهمیت این شناخت در این است که به روشن شدن مراحل بعد و چگونگی تحوهی این مراحل کمک میکند.
بنیادهای سهگانهی نشر از آغاز تا کنون دستخوش چندین و چند تحوّل شدهاند. پدیدآورندگان آغازین بیشتر به سفارش دولت کتاب مینوشتند و ترجمه میکردند. از اواسط دورهی حکومت ناصرالدینشاه (۱۲۶۴ ـ ۱۳۱۳ق) به بعد بود که دگراندیشان آرام آرام به صحنه آمدند. جنبش مشروطهخواهی که وسعت گرفت، صحنه به دست دگراندیشان افتاد، پدیدآورندگان دیگری با دیدگاههای دیگر، و خوانندگان دیگری با توقعات تازهای در صحنه ظاهر شدند، و حلقهی واسط آنها که ناشران، چاپگران و پخشگران بودند، تغییر کردند. همین تغییر و مشابه این تغییر، با تفاوتهایی، در چند دورهی تاریخی بعد دیده
شد، از جمله: پس از سقوط سلسلهی قاجار، پس از شهریور ۱۳۲۰ و برچیدهشدن بساط استبداد و مشی پلیسی، در دورهی جنبش ملی شدن صنعت نفت، در آغاز دههی ۱۳۴۰ش، در دورهی تحرکات منجر به انقلاب ۱۳۵۷ش.
بررسی اجمالی سنخشناسی(تیپولوژی) پدیدآورندگان و ناشران نشان میدهد که چگونه تغییر یافتن اوضاع و احوال، سنخ آنها را تغییر میدهد. این سنخشناسی به مطالعات گستردهای نیاز دارد و بررسی سنخها در دورهی تغییرهای عمدهتر به ما نشان خواهد داد که چرا سنخهای خاصی از متن به حاشیه رانده شدهاند و سنخهای تازهای از پشت صحنه به جلوی صحنه آمدهاند، و به اصطلاح پارادیم(سرمشق)ها در نشر چرا و چگونه تغییر کردهاند. گفتمانهای فکری، سیاسیـاجتماعی، فرهنگی که تغییر میکنند، هر سه بنیاد انسانی نشر کتاب هم دستخوش تغییر میشوند. در دههی ۱۳۲۰ش گفتمانهای ملیگرا، اسلامگرا، چپگرا، کسرویگرا بر بنیادهای سهگانهی نشر، و حتی بر ساختار نشر کتاب تاثیر گذاشت. پدیدآورندگان، مترجمان، ناشران، کتابفروشان و خوانندگانی پدیدار شدند که در دههی پیش از آن نبودند. جایگاه عرضه و فروش کتاب هم در شماری از شهرهای بزرگ تغییر کرد. این جایگاه در تهران چندبار تغییر کرده است.
اصلیترین پایگاه نشر کتاب در میان طبقهی متوسط باسواد شهری است. خوانندگانی از طبقات دیگر اجتماعی هم هستند، اما سرنوشت نشر را اینها تعیین نمیکنند. آن طبقه، که خود از چندین قشر و لایه تشکیل می شود، مانند پدیدآورندگان، پژوهشگران، روشنفکران، دگراندیشان، فعالان سیاسیـاجتماعی،فرهنگی، استادان، دانشگاهیان، آموزشگران، دانشجویان، دانشآموزان متوسطه، زنان، دختران، جوانان، کارمندان و کسبهی کتابخوان و جزآن، نیازها و واکنشهایش با توجه به اوضاع و احوال ثابت نمیماند و همواره در حال تغییر است. این تغیییر را ناشران عمومی بهتر حس میکنند. نشر تخصّصی معمولاً بازار شناختهشدهتر و با ثباتتری دارد و نوسانها کمتر ممکن است معادلات آن را به هم بریزد. از زبان ناشران و پدیدآورندگان بسیاری بارها و بارها این جمله در بارهی خریداران و خوانندگان کتاب شنیده شده است: «انگار آب شدند و رفتند زیر زمین». بله، درست است آب می شوند و می روند زیر زمین. قشر خاصی که کتابهای آزمون ورودی به دانشگاه را میخرد و میخواند، تا روز آزمون مخاطب است. پس از آزمون ناپدید می شود تا آستانهی آزمون بعد. خریداران و خوانندگان آئیننامهی رانندگی هم پس از گذراندن آزمون رانندگی ناپدید میشوند؛ حتی می توان نسخههایی از آئیننامه را در اطراف محل آزمون دید که از سر خشم پرتاب کرده یا از سر شادی برای استفادهی دیگران گذاشتهاند. یکی از نویسندگانی که مخاطبان او روشنفکران نخبهگرا بودند، در جریان تحولی سیاسی همهی خوانندگانش را از دست داد. با حیرت میپرسید: « خوانندگانم چه شدند، کجا رفتند؟». بله، رفتند که رفتند، زیرا ضرورت و نیاز خواندن و کاربرد اثر تغییر کرده بود. همهی آثاری که کاربرد زمانمند دارند، با چنین سرنوشتی روبهرو می شموند، همینطور پدیدآورندگانشان. این گونه آثار «فوارهوار»اند.
شناسایی قشرهای مختلف طبقهی متوسط با سواد شهری و یافتن نیازهای مطالعاتی آنها و تغییر یافتن نیازهایشان بسیار دشوار است و به همین سبب است که نشر عمومی ما، که همانند سایر نشرهای عمومی در سایر نقاط جهان، مهمترین و اصلیترین شاخهی نشر است، با دشواری بیثباتی بازار خود روبهروست. تا زمانی که همان طبقه و قشرهای متعدد و لایه لایهی آن از راه پژوهش و سنجش کمّی و کیفی، درست شناخته نشوند، نوسان بازار به سان تهدیدی بزرگ متوجه ناشران عمومی، و مخل ثبات سیاستگذاری و برنامهریزی انتشاراتی آنهاست.
از دیدگاه هرمنوتیکی نشر کتاب بازتابدهندهی بسیاری از جنبههای جامعه است. مردم برپایهی نیازها و توقعاتی سراغ نشر میآیند و شناختن درست آن نیازها و توقعات به شناخت جامعه کمک میکند. جامعه از راه شناختن نشر میتواند دستکم جنبههایی از خود را بشناسد.
از دیدگاه کارکردگرایی، کارکرد نشر کتاب را باید بررسی کرد. شناختن درست این کارکرد میتواند نشان دهد که مخاطبان نشر به چه سبب و با چه دلیلی محصولاتی از نشر را میپذیرند و محصولات دیگری را پس میزنند. آیا نشر کتاب با آنچه تولید و عرضه کرده به نیازهای مخاطبان خود پاسخ گفته است؟ اگر آری، تا چه میزان؟ اگرنه، چرا؟ آیا برآورد دقیقی از «کتابهای سنگشده»(اصطلاحاً کتابهایی که در انبارهای ناشران میماند، نه فروش دارد و نه تقاضا) داریم و نسبت آنها را با کتابهای به اصطلاح«برو»(کتابهایی که فروش روان دارد) داریم. سرجمع هزینههای اینها را حساب کردهایم، با هم سنجیدهایم، از موضوع و محتوای آنها اطلاع دقیقی داریم؟
از دیدگاه رفتارگرایی، نشرکتاب به سهم خود بر رفتارهای اعضای جامعه، بهویژه قشرهای کتابخوان، تاثیر میگذارد. نشر از جملهی آن دسته از فعالیتهای فرهنگی است که قدرت نفوذ عمقی دارد. کتاب ممکن است بارها و بارها خوانده شود و خواننده را به تفکر و تامل عمیق وادارد، کارکردی که از رسانههای دیگر ساخته نیست. از این روست که نشرمیتواند به فرهنگ عمومی شکل بدهد و فرهنگ عمومی میتواند بر الگوهای رفتاری اعضای جامعه تاثیر بگذارد.
بررسی از این دیدگاهها در حوزهی مطالعات انسانشناسی است که در کنار مطالعات از جنبههای دیگر(اقتصادی، سیاسیـاجتماعی، فرهنگی، فنّی و جزآن) میتواند به نشر کتاب یاری موثر برساند. در انسانشناسی نشر کتاب از روند تحلیلی میتوان استفاده کرد. در این روند، فرهنگ به صورت سامانهای در نظر گرفته میشود که اجزای تشکیل دهندهی آن با هم ارتباط انداموار دارند و اجزا در عین حال بر یکدیگر تاثیر میگذارند و از هم تاثیر میپذیرند. نشر ما نیازمند دیدگاههایی است که کلیّت نشر و مجموع تاثیرها و تاثیرهای متقابل مربوط به آن را در دل خود جای دهد و نگاههای تکخطی و تکعاملی را دورکند، نگاههایی که حاصل آن کوتهبینی، تنگنظری و گاه حتی حجاب ظلمانی است و سالیان سال، هم بسیاری از ناشران را گرفتار کرده است و هم دیگران را.
پرسشهای مجهول پاسخطلب
نشر کتاب با پرسشهای بسیار دیگری روبهروست که نیازمند بررسیها و پاسخهای نشرپژوهان است. به شماری از آنها اشاره میکنم. این پرسشهای پاسخ نگرفته، از نظر دورمانده، یا شاید بیاهمیت و کم اهمیت قلمداد شده، از فهرست کاهلیها بیرون نیامده است.
ـ نشر کتاب مخاطبان خود را چگونه شناسایی و طبقهبندی میکند؟روشها و ملاکهای این کار چیست؟ شناختن درست ویژگیهای مخاطبان از موثرترین عاملهای تعیینکنندهی چارچوبهای فعالیت نشر است. چرا تا کنون اتحادیههای صنفی حوزهی نشر نخواستهاند یا نتوانستهاند هزینهی پژوهشی را در این زمینه بپردازند؟ درحالی که ممکن است پاسخ به این پرسش کلید کارگشایی به دست آنها بدهد.
ـ بررسی تاریخ نشر نشان می دهد که شماری از چاپگران و کتابفروشان ناشر شدند، اما بقیهی آنها نشدند، چرا؟ ویژگیهای آن دسته که به نشر روی آوردند چه بود؟ چه تعداد از آنان به کار نشر ادامه دادند و خاندانهای ناشر را به وجود آوردند. تاریخ نشر جهان خاندانهایی را نشان میدهد که چند قرن سابقهی فعالیت دارند و سنت جاافتادهای در میان آنها، گذشته از اینکه عامل تداوم و انتقال است، از سنت شناخت و استفادهی مناسب از تجربهها هم نشان دارد.
ـ جوانمرگی در نشر از پدیدههای رایج نشر کتاب در جهان سوم است. بیثباتیهای سیاسیـاجتماعی و اقتصادی، فضای ناامن حاکم بر نشر، سانسور، مداخلههای بیجا و خودسرانه، نبود یا کمبود قوانین و مقررات صریح و روشن و نافذ، ضعف جامعههای مدنی، شکاف میان ملت و دولت، و نظایر آن را علتهای اصلی جوانمرگی نشر میدانند. با این حال، نوع جوانمرگیها در جامعههای مختلف عیناً همانند نیست. از اینرو، شناخت این پدیده میتواند کمک کند و از بسیاری ضرر و زیانها پرهیز شود. بنا به برآوردها، فعالیت بیش از ۹۰ درصد ناشران بزرگ و فعال در ایران، پس از انقلاب تعطیل یا متوقف یا بسیار کندشده است. علتهای این حادثه بیان میشود، اما نه از راه بررسیهای پژوهشی. هم اکنون شماری ناشر جوان، باانگیزه، مبتکر، خوش ذوق به عرصهی نشر آمدهاند. چگونه میتوان اینها را حفظ کرد، راه را بر گسترش فعالیتهایشان گشود، بر شمار مخاطبانشان افزود و نشر را آرمانگراتر، بلندپروازتر، دورپروازتر، امیدوارتر، جوانتر و شادابتر کرد.
نشر در هر جای جهان که رشد کرده و توسعه یافته است، عنصری از آرمان، آیندهنگری و نظر به آینده را در آن میتوان یافت. ناشران با تجربه و موفق به ناشران تازهکار و جوان توصیه کردهاند همیشه یک گام از خوانندگان جلوتر باشند، نه بیشتر. نشر سرشت آیندهزی دارد و اگر ناشر گامی جلوتر برندارد، خوانندگان او را جا میگذارند. اگر ناشر بیش از یک گام بردارد، احتمال دارد رابطهاش با صف خوانندگان قطع شود. ناشرانی که فقط منتظر واکنشهای بازار کتاب میمانند تا به آن پاسخ دهند، دنبالهرو رویدادها میشوند و ممکن است رویدادها آنها را به دنبال خود نکشاند. نشر در همین ماجرای کرونا نشان داد که نداشتن آیندهنگری و انعطاف در تولید محصول نشر، به جابهجاییهایی میانجامد که نتیجهاش از دست رفتن بعضی بازارها و گشوده شدن برخی بازارهای دیگر کتاب است. پس چه باید کرد که آیندهنگری به بخشی از سیاست انتشاراتی همهی ناشران تبدیل شود؟ آیا اتحادیهی ناشران و تشکلهای نشر میتوانند دانش فنی نشر و فرهنگ ناشری را با تحولات جهان و ایران همپا کنند؟ اگر نمیتوانند، چه تدبیر دیگری باید اندیشید و چه سازوکارهای دیگری را باید به کار گرفت؟
ـ تاریخ نشر ایران نشان میدهد که در عصر قاجار و در عصر پهلوی اول و دوم، مردمی از خوانسار در عرصهی کتابفروشی و نشر فعال شدند و جایگاه ممتازی در این عرصهها به دست آوردند. چرا؟ خوانسار چه ویژگیهایی داشته که برای مثال گلپایگان، شهر همجوار آن، نداشته است؟ خوانساریهایی که به تهران مهاجرت کردند و در تیمچهی حاجبالدوله و بعداً بازار بینالحرمین به کتابفروشی و نشر پرداختند، در کار خود امانت نشان دادند، به موفقیت شغلی دست یافتند، همولایتیهای خود را جذب کردند، به آنها تجربه منتقل کردند، به شیوهی استادیـ شاگردی به آنها دانش فنی زمان و مهارت لازم را آموختند و در مجموع در روند نشر کتاب در ایران موثر قرار گرفتند، تقریباً مانند دریانیها و نقشی که این کاسبان بازارشناس و نیازشناس و پاسخگو به نیازهای روزمرهی مردم در سوپرمارکتها دارند؛ البته نه به این وسعت و کارآمدی. بررسی انسانشناختی کارکردهای اینها و مقایسهی فعالیتها میتواند به شناختن گونههای مختلف کارکردهای بومی کمک کند. کارکردهای نتیجهبخش بومی در نشر بررسی و شناسایی نشدهاست، در حالی که این کارکردها، به ویژه در دورههای بحرانی و پرافت و خیز، آسیبپذیری کمتری دارند.
ـ آیا نشر حرفهای باز است یا بسته؟ ناشران به تازهواردها راه می دهند یا نه. آیا انتقال دانش فنی در حرفه وجود دارد؟ اگر دارد، این انتقال آسان است یا سخت؟ چگونه می توان دانش فنی نشر را با تجربههای عملی و آزموده شده در آمیخت؟آنها را از راز و رمز بیرون آورد، در اختیار جامعه قرار داد و استعدادها و علاقههایی را به سمت آن جلب کرد؟ آیا اتحادیهی ناشران این توان را دارد که جاذبههای ناشر شدن را واقعبینانه و در میان جوانان ترویج کند؟ هراس افکنیها، رماندن و تاراندنها و بیان جنبههای منفی را جامعه خوب میشناسد. مطالب منتشر شده، گفتوگوها، مصاحبهها و سایر مطالب مکتوب اثبات این مدعاست، اما واقعیت روی دیگری هم دارد و آن حاصل کار نشر موفق و ناشران موفق است، تجربهی ناشرانی که بحرانها رامدیریت کردهاند، پشت سر گذاشتهاند و جان و نیروی تازهای گرفتهاند. برآوردها و آیندهنگریهای بسیاری که این روزها به عمل آمدهاست خبر میدهد که حرفههای بسیاری در جریان کرونا و پساکرونا اَلَک خواهند شد و نشر کتاب هم از آنها مستثنی نیست. ناشرانی که نشرالکترونیکی را تفنن تلقی میکردند، به چشم خود و در این روزها دیدند که تفنن نیست. ناشرانی که به نشر درخواستی (پی اُ دی)،۶ خودناشری،۷ نشررومیزی۸ پوزخند میزدند و طرح مطلب در این باره را با تمسخر پاسخ میدادند، حالا ناگزیرند دستمال بردارند و لبخند را از لبان خود پاک کنند. ای کاش میتوانستند چین ابرویشان را هم را در این ماجرا هم پاک کنند. نشر ایران اگر این شاخههای نشر و سایر همهی شاخههای نشر همراه را جدّی نگیرد، مجبور خواهد شد غرامتهای بیشتر و سنگینتری بپردازد. ناگزیرم آن جمله را تکرار کنم: «آسیب به نشر، آسیب به همهی ما، به جامعهی ما، به فرهنگ ما، و به سایر شئون جمعی ماست». سرنوشت نشر فقط به دست ناشران و اتحادیهها و تشکلهای صنفی آنها نیست. هر عضوی از جامعه که با کتاب سروکار دارد، در این سرنوشت سهیم است. کسانی که کار فرهنگی میکنند، از هر صنف، طبقه، رسته، رشته، و جدا از نوع محتوای آن، در این سرنوشت گرفتارترند. اگر تشکلهای صنفی نشر پیام زمانه را درنیابند، درست و بهموقع درنیابند و به آن بهطور مناسب و بهموقع پاسخ ندهند، همان مسیری را سپری خواهند کرد که حرفهها و مشاغل منقرض سپری کردند. اکنون زمان بازنگری و بازاندیشی و یافتن ظرفیتها، امکانات، استعدادها، توانمندی ها، شناختن ضرورتها، نیازها و استفادهی مناسب از راه و روشهای دست یافتن به شناخت درست است.
امیدوارم انسانشناسان، جامعهشناسان و سایر متخصصان مرتبط با نشر به کمک ناشران و تشکلهای آنان بیایند تا از این مرحله به گونهای گذر کنیم که نشر کتاب در کشورما با بنیه و روح دیگری به بقای خود ادامه دهد.
1. Anthropology
2. Cultural anthropology
3. Social anthropology
4. Synchronic
5. Diachronic
6. POD (Print On Demand)
7. Self publishing
8. Desktop publishing