با آنکه عبدالقادر گیلانی شخصیت موثری در تصوف و فرقههای عرفانی بوده و پیروان فراوانی درطول قرنها درایران ، ترکیه ، عراق و دیگر کشورها داشتهاست اما تاکنون آثار چندانی درباره زندگی و اندیشهها و جایگاه او در تصوف و عرفان اسلامی به زبان فارسی نگاشته نشدهاست.به تازگی کتابی در این باره از دلاور گورر محقق دانشگاه سلجوق قونیه به همت داود وفایی به فارسی ترجمه و توسط انتشارات مولی منتشر شدهاست.با این که عبدالقادر در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم میزیست در آثار شاعران و عارفان قرون بعدی هم کمتر از او یاد شدهاست. در آثار شمس و مولانا و دیگر شاعران کمتر ذکری از او شدهاست.
سعدی شیرازی در باب دوم گلستان حکایتی درباره زهد و تقوای عبدالقادر دارد و میگوید: «عبدالقادر گیلانی را رحمةالله علیه، در حرم کعبه دیدند روی بر حصبا نهاده، همیگفت: ای خداوند! ببخشای، وگرنه هر آینه مستوجب عقوبتم. در روز قیامتم نابینا برانگیز تا در روی نیکان شرمسار نشوم»
روی برخاک عجز، می گویم
هرسحرگه که بادمی آید:
ای که هرگزفرامشت نکنم
هیچت ازبنده یادمی آید؟
عبدالقادر گیلانی عارف سدهی پنجم است که پیروان بسیاری در شبه قاره و مخصوصاً کشور هندوستان و دیگر مناطق همچون ترکیه ، شمال آفریقا و.. دارد. از جمله آثار او الغنیه الطالبی، رسائل، فتوح الغیب و سرالاسرار میباشد. قادریه با این که یکی از نخستین طریقه های منظم صوفیانه در اسلام است ولی در مجموع با فقر شدید کارهای تحقیقی رو به رو است و عقاید و باورهای آنان به مراتب بیشتر از آن که غیر اسلامی باشد اسلامی است و حتی خود مدعی هستند بهترین گروه مسلمانان و مومنان واقعی آنان هستند و با این وجود ناشناخته باقی ماندهاند . سلسلۀ قادریه در شبه قاره، یکی از سلسلههای پرطرفدار است. با این وجود آثار و احوال شیخ شناخته شده نیست و بیشتر به زبان عربی است و تنها از رسوم عارفانۀ این سلسله پیروی میشود. لازم است جلوهای روشنتر از بنیانگذار طریقت قادریه، آثار و احوالش به پیروان او و محققین ارایه شود.
رساله سرالاسرار شیخ عبدالقادر گیلانی رسالهای ارزنده برای شناخت اصول تصوف و طریق ذکر برای وصول به معرفت و شناخت حق است.
عبدالقادر بن ابی صالح گیلانی شافعی حنبلی، شیخ بغداد بود. او نوهی دختری ابوعبدالله صومعی گیلانی است که از بزرگان مشایخ گیلان و مشهور به کرامات بوده است. او در ۴۷۱ ﻫ .ق. در گیلان زاده شد و در هجده سالگی آهنگ بغداد کرد و تا پایان عمر در آنجا بود.
شیخ علوم شریعت، طریقت، لغت و ادب را به نیکی فراگرفت و در روزگار خویش امام حنبلیان و شیخ آنان شد و در شوال ۵۲۱ ﻫ .ق. در مدرسهی ابوسعد مخرمی بر کرسی وعظ نشست و آوازهی شهرتش بالا گرفت چندان که مجلس وعظ خود را به خارج بغداد برد و گفتهاند هفتاد هزار تن در آن شرکت میکردند.
شیخ ۹۱ سال بزیست، از خود مصنفات بسیاری برجا گذاشت و شاگردان زیادی تربیت کرد و سرانجام در سال ۵۶۱ ﻫ .ق. دار فانی را وداع گفت و به جوار حق شتافت.گویند سخنانش چندان موثر بود که سبب گرویدن بسیاری از یهودیان و مسیحیان به اسلام شد.
باید آثار و افکار عبدالقادر گیلانی را نقادانه نگریست و تئوریهایی که در زمینههای مختلف داشته است دوباره مورد ارزیابی قرارداد.یکی ازتئوریهای او تئوری ولایت است که علیرضا ذکاوتی قراگزلو در کتاب جدیدش باعنوان «درروشنای دانش» در صفحه ۲۲۵ میگوید تئوری ولایت ازحکیم ترمذی شروع شده و بعد عبدالقادر گیلانی و ابنعربی آن را بسط دادهاند.مسئلهای مثل ولایت صوفیانه که یک نفر انسان کامل باشد و به سخن عبدالقادر گیلانی پایش را به گردن اولیای خدا بگذارد، پذیرفتنش دشوار است.پیغمبران هم چنین دعویهایی نداشتند و چنین کاری هم نکردند. انحطاط صوفیه ناشی از جدایی تدریجی از جامعه بود. چرا ابوسعید با عبدالقادر گیلانی تفاوت دارد؟ چون ابوسعید در نیشابور و بین مردم زندگی میکرد. کارهایی هم که میکند، انسانی است؛ اما امثال عبدالقادر در گوشهی خانقاه مینشینند و مال وقف میخورند. اولیای خدا را هم گردن شکسته میخواند!. دیدگاههای ذکاوتی قابل بحث و تامل است.آیا عبدالقادر میان مردم نبوده است؟ از مطالعه این کتاب و دیگر آثاری که به عبدالقادر پرداختهاند چنین نکتهای استنباط نمیشود. بحث درباب عبدالقادر فراوان است و امید دارم که با انتشار این تکنگاری درباره زندگی و آثارو دیدگاههای او بیشتر کاویده و روشن شود. در این نشست به برخی ازدیدگاههای او پرداخته میشود ولی جای کنکاش و بحث بیشتری دارد.