کد مطلب: ۲۴۳۸۰
تاریخ انتشار: یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹

اختر چرخ ادب

تحقیق و پژوهش: مهدی صبور صادقزاده

تقویم تاریخ: پروین اعتصامی این بانوی فرهیخته‌ی ایرانی که نام اصلی او «رخشنده» است در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. از پروین به عنوان یکی از مشهورترین شاعران زن ایران یاد می‌شود. پروین زمانی که کودک بود همراه خانواده‌اش به تهران آمدند. یوسف اعتصامی پدر پروین معروف به اعتصام‌الملک از نویسندگان و دانشمندان نامدار ایرانی بود که اولین چاپخانه را در تبریز بنا کرد و مدتی هم نماینده‌ی مجلس بود. مادرش اختر اعتصامی زنی خانه‌دار بود. پدر و مادر پروین در زندگی او نقش موثری داشتند چرا که آن‌ها با پرورش احساسات لطیف و شاعرانه‌ی دخترشان و تعریف و تمجید او بهترین مشوق برای رشد وی دراین ادبیات و شعر و شاعری بودند.

پروین زمانی که یازده سال بیشتر نداشت به دیوان اشعار شعرای بزرگی مثل  فردوسی، ناصرخسرو، نظامی، مولوی، منوچهری، انوری، فرخی آشنایی داشت. او دوره مدرسه آمریکایی را در خرداد ماه سال ۱۳۰۳ شمسی به پایان رسانید و در همان مدرسه به تدریس و تعلیم نوآموزان هم وطن خویش پرداخت.

پروین در کودکی با خانواده خود به تهران آمد و در این شهر زیر نظر پدر اندیشمندش مقدمات علوم و زبان عربی و فارسی و ادبیات این دو زبان را فرا گرفت و سرانجام عمرکوتاه خود را در همین شهر به پایان رسانید.

خرداد ۱۳۰۳ در جشن فارغ‌التحصیلی که در مدرسه برپا شد یک سخنرانی درباره‌ی وضع نامناسب و سیاه اجتماعی، بی‌سوادی و بی‌خبری زنان ایران کرد. این سخنرانی به‌عنوان اعلامیه‌ای درزمینه‌ی حقوق زنان، در تاریخ معاصر ایران اهمیت زیادی پیدا کرد.

دوستان و اطرافیان، پروین اظهار کرده اند که وی بانویی مهربان و خوش‌رفتار بود که کم‌حرف می‌زد و بیشتر فکر می‌کرد؛ همچنین گفته اند که وی در معاشرات خود پاک عقیده، ساده، متین و موقر بود و این موضوع سبب گردید  که مورد احترام و تکریم  همگان قرار بگیرد.

پروین در ۱۹ تیرماه ۱۳۱۳ با پسرعموی خود که افسر پلیس و رئیس شهربانی کرمانشاه بود ازدواج کرد. و با او به شهر کرمانشاه رفت. لیکن پس از دو ماه ونیم زندگی به دلیل اختلافات فرهنگی به خانه پدرش برگشت و در تاریخ ۱۱ مردادماه ۱۳۱۴ رسماً ازهمسرش طلاق گرفت. پروین مجموعه اشعار خود را که بیش از صد و پنجاه قصیده، قطعه، غزل و مثنوی را شامل می‌شد، منتشر کرد

مردم استقبالی شایان توجه از اشعار او نمودند به طوری  که کتاب دیوان او درمدتی کوتاه کمیاب گردید.

ای مرغک خرد، ز آشیانه

پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه

در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی‌شود زمانه

رام از چه شدی، رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه

بر مردم چشم، دیدن آموز

شو روز بفکر آب و دانه

هنگام شب، آرمیدن آموز

پروین اعتصامی از دید غلامحسین یوسفی

درتاریخ ادب فارسی پروین اعتصامی در میان زنان سخنور شاعری یگانه است و پایگاه وی در شعر از بسیاری مردان شاعر نیز والاترست. اشعاری که در چهارده تا شانزده سالگی از او منتشر شده، و برخی از آنها از بهترین آثار اوست و دیوان گرانقدر وی، با توجه به عمر کوتاه سی و چندساله اش (اسفندماه ۱۲۸۵ تا فروردین ۱۳۲۰)، جندان اعجاب انگیزست که برخی از معاصران را در انتساب این اشعار بدو دچار تردید کرده است و در این زمینه نابجا قلم فرسایی کرده اند؛ همانند انکارها و تهمتهایی که درآغاز شاعری نسبت به محمدتقی ملک الشعرای بهار، پدید آمد. زیرا ذهنهای عادی همه را با معیارهای خود می‌سنجد و آنچه را در قالبهای متعارف و معمولی نگنجد نمی‌تواند بپذیرد، از آن جمله است نبوغ زنی جوان و هنرمند نظیر پروین.

مردی دانشمند چون محمد قزوینی، پس از مطالعه‌ی چاپ اول دیوان پروین به سال ۱۳۱۴ شمسی، در نامه ای خطاب به یوسف اعتصام الملک، پدر پروین، بحق در باره‌ی شعر وی نوشته است: "چیزی که مخصوصاً بیشتر مایه‌ی تعجب و استغراب است، نه چندان جنبه‌ی معنوی این اشعارست، یعنی ابتکار مضامین بدیع و ابداع معانی غریب و اظهار رأی در مسائل فلسفی و اخلاقی و اجتماعی و نحو ذالک، که این امور برای کسی که بالفطره دارای هوشی فوق معتاد و ذهنی وقّاد و طبعی خداداد باشد، چندان بعید نیست بلکه موضوع تعجب جنبه‌ی لفظی و فنی اشعار خانم پروین اعتصامی است که عبارت باشد از نهایت حُسن انتخاب الفاظ و کلمات و جمل و تعبیرات و اصطلاحات .... که این فقرات چنان که همه کس می‌داند موهبتی و فطری نیست بلکه فقط و فقط اکتسابی است لاغیر؛ و نتیجه‌ی سالها تحصیل و درس و بحث و اِعمال و ممارست و معاشرت با فضلا و علما و ادبا و ارباب فن است. باری شکی نیست که درخصوص جنبه‌ی صنعتی و فنّی شعر، یعنی جنبه فصاحت لفظی آن، این خَسناء عصر و رابعه‌ی دهر مدیون و عنایت شماست.

شعر پروین از لحاظ تفکر و معنی بسیار پخته و متین است، گویی اندیشه گری توانا حاصل تأمل و تفکرات خود را درباره‌ی انسان و جنبه‌ی های گوناگون زندگی ونکات اخلاقی و اجتماعی به قلم آورده است. بی گمان او در این باب از سرچشمه‌ی افکار پیشینیان نیز بهره مند شده است؛ اما نه آن که سخنش رنگ تقلید و تکرار پذیرفته باشد، بلکه در اندیشه و طرز بیان از اصالت برخوردار است. عواطف بشر دوستی و حمایت از مردم محروم و یتیمان و سالخوردگان و ستمدیدگان، که در شعر پروین بصورت واکنشِ روحی لطیف و مادرانه بروز کرده، از درون جان او جوشیده و سرشار از صمیمیت و صداقت است و رنگ ویژه‌ی طبع و ذوق وی را دارد. برخی معاصران، خاصّه‌ی آشنایان با ادبیات مغرب زمین و شعر امروز، وقتی انعکاس کششهای جسمانی و تبع‌های عشق و رنگ زنانه‌ی آن را در شعر پروین نمی‌یابند در نظرشان نا منتظر می‌نماید، گویی هر زن شاعر ناگزیر باید درون مایه‌ی شعرش از اینگونه باشد و حال آنکه بسیار مردان سخنور نیز بوده اند و هستند که در این زمینه ها سخن نگفته اند. بعلاوه به مقتضیات پرورش پروین و عفاف و حفاظ آن و منش و خصلت سراینده، که خاص خود اوست، نیز باید توجه داشت.

از نظری دیگر اینچنین تأمل در احوال انسان و گل و گیاه و اشیاء و هر چیز که در محیط اطراف روز مره وجود دارد و به دریافتهایی پرمغز و لطیف نایل آمدن تخیلات و تفکرات خویش را به زبان شعر با شیوه‌ای هنرمندانه و پرتأثیر بیان کردن، از ویژگیهای شعر پروین است و در شعر فارسی نظیرندارد. از این حیث در حقیقت او همانند لافونتن در شعر فارسی است.

بیشتر فایلها و تمثیلهای پروین حالت مناظره دارد. این شیوه برای طرح معانی در ادب فارسی دارای سابقه ای دیرین است: در برخی آثار و یا بصورت سئوال و جواب که از نمونه‌های مفصّل آن الهی نامه‌ی عطار است و "جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی"در گلستان به نثر.

در قطعه‌ی مورد نظری که در این فصل آنچه دو قطره خون با یکدیگر می‌گویند، با نوشته‌ی بریزبان و "قطرات سه گانه" متفاوت است و حاوی نکان اجتماعی است، بخصوص در حمایت مردم زحمتکش و مظلوم جامعه و انتقاد از فقدان عدالت که شعر پروین از این حیث ممتازست. قطعه‌ی نکته آموز مزبور از این قرار است:

شنیده‌اید میان دو قطره خون چه گذشت

گه مناظره، یک روز بر سر گذری

یکی بگفت به آن دیگری، تو خون که‌ای

من اوفتاده‌ام اینجا، ز دست تاجوری

بگفت، من بچکیدم ز پای خارکنی

ز رنج خار، که رفتش بپا چو نیشتری

جواب داد ز یک چشمه‌ایم هر دو، چه غم

چکیده‌ایم اگر هر یک از تن دگری

هزار قطره‌ی خون در پیاله یکرنگند

تفاوت رگ و شریان نمیکند اثری

ز ما دو قطره‌ی کوچک چه کار خواهد خاست

بیا شویم یکی قطره‌ی بزرگتری

براه سعی و عمل، با هم اتفاق کنیم

که ایمنند چنین رهروان ز هر خطری

در اوفتیم ز رودی میان دریایی

گذر کنیم ز سرچشمه‌ای بجوی و جری

بخنده گفت، میان من و تو فرق بسی است

توئی ز دست شهی، من ز پای کارگری

برای همرهی و اتحاد با چو منی

خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری

تو از فراغ دل و عشرت آمدی بوجود

من از خمیدن پشتی و زحمت کمری

ترا به مطبخ شه، پخته شد همیشه طعام

مرا به آتش آهی و آب چشم تری

تو از فروغ می ناب، سرخ رنگ شدی

من از نکوهش خاری و سوزش جگری

مرا به ملک حقیقت، هزار کس بخرد

چرا که در دل کان دلی، شدم گهری

قضا و حادثه، نقش من از میان نبرد

کدام قطره‌ی خون را، بود چنین هنری

درین علامت خونین، نهان دو صد دریاست

ز ساحل همه، پیداست کشتی ظفری

ز قید بندگی، این بستگان شوند آزاد

اگر بشوق رهائی، زنند بال و پری

یتیم و پیره‌زن، اینقدر خون دل نخورند

اگر بخانه‌ی غارتگری فتد شرری

بحکم نا حق هر سفله، خلق را نکشند

اگر ز قتل پدر، پرسشی کند پسری

درخت جور و ستم، هیچ برگ و بار نداشت

اگر که دست مجازات، می‌زدش تبری

سپهر پیر، نمیدوخت جامه‌ی بیداد

اگر نبود ز صبر و سکوتش آستری

اگر که بدمنشی را کشند بر سر دار

بجای او ننشیند بزور ازو بتری

در نخستین بیت از دو طرف مناظره سخن می‌رود: دو قطره خون؛ موضوعی است بیسابقه و جای برخورد این دو قطره بر سرگذری است که هر دو برخاک افتاده اند و یکسان می‌نمایند و گرنه پیش ازان هریک جایگاه و منشأیی متفاوت داشته است. آغاز سخن با قطره‌ی نخستین است که، شاید با تحقیر، هویت قطره‌ی دیگر را جویا می‌شود و نیز با نوعی تفاخرمی‌گوید: "من اوفتاده ام این جا ز دست تاجوری" قطره‌ی دوم در چند کلمه هم خود را معرفی می‌کند، هم سرگذشت رنجبارش را باز می‌گوید. اگر قطره‌ی اول از دست تاجوری است وی از پای خارکنی فرو چکیده، آن هم از رنجِ خار که چون نیشتری پای او را آزرده است. و ادامه ...

پروین که سراینده‌ی شعر یتیمان و پیرزنان از پا افتاده و بیوه زنان رنجدیده و دیگرمحرومان است، اینک دو گروه متفاوت را در جامعه در برابر هم می‌بیند: زیر دستانِ متنعّم و برخوردار و فرودستان درمانده و گرفتار. این تفاوت و تباین در مقایسه بین حالت متضاد دو قطره خون تجسم می‌یابد: یکی "از فراغ دل و عشرت" بوجود آمده است و دیگری "از خمیدن پشت و زحمت کمر" یکی "از مطبخ شاه" طعام یافته است و دیگری "به آتشِ آه و آبِ چشمِ تر" اولی "از فروغ میِ ناب سرخرنگ" و دومی "از نکوهش خار و سوزش جگر" (ب ۱۱-۱۳). با آن که سراسر قطعه بر وزنِ مفاعلن فعلاً تن مفاعلن فعلن، در بحر مُجتَث، است در ابیات اخیر، بواسطه‌ی مقایسه‌ی مزبور و بر اثر تلقین مناسب هجاهای بلند و کوتاه و ترکیب حروف، مصراعهای اول آهنگی فخیم دارد و آهنگ مصراعهای دوم فروافتاده است. بعلاوه احساس می‌شود قطره‌ی دوم که مورد علاقه‌ی شاعر نیز هست مجال بیشتری برای ابراز شخصیت یافته است. مارگارت مدلونگ از این سخنان نظرگاه اجتماعی پروین را استنباط می‌کند که بین طبقه‌ی بهره جوی و کامیاب و طبقه‌ی محروم هم آهنگی و همگامی صورت پذیر نیست. مگر آنکه پروین در قطعه‌ای دیگر از زبان فرزند برزگر گفته است: «صاعقه‌ی ما، ستم اغنیاست» و پدر نیز تأکید کرده است که:

مردمی و عدل و مساوات نیست       زان ستم و جور و تعّدی رواست

اینک موقع آن است که قطره‌ی خون خارکن از توانائی‌های امثال خود سخن گوید: از ارزش خویش در «مُلک حقیقت» (نه دنیای ظاهر) یاد می‌کند زیرا گوهر کانِ دل است (ب ۱۴). قضا و حادثه خون شاه را از میان تواند برد نه خون خارکن را که به هزاران امثال خود پیوسته است، " کدام قطره‌ی خون را بوَد چنین هنری؟" اوج مفاخره امید به پیروزی در آینده تصویر زیبای بیت ۱۶ را پدید آورده: دریاهایی که از ساحل همه کشتی‌های ظفر پیداست، همان نکته‌ی پرمغزی که در قطعه‌ی "نامه‌ی بزرگمهر به نوشیروان" نیز مندرج است:

بترس زآه ستمدیدگان که در دل شب

نشسته‌اند که نفرین به پادشاه کنند

از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

به یک اشاره دو صد کوه را چو کاه کنند

به تعبیر پدر سخن شناس شاعر: «شعر پروین شعر اوقات و احوال و اشخاص نیست. شعر تربیت و تهذیب و تعمیم اخلاق کریمه است، ترانه‌ی روح فزای مهر و عاطفت و فضیلت است، نغمه‌ی جذّاب سعی وعمل و همت و اقدام است، سرود بیداری و پرهیزکاری و رستگاری است.» «چشمه‌ی روشن، دیداری با شاعران، دکتر غلامحسین یوسفی، خلاصه‌ی صفحات ۴۱۳ تا ۴۲۴»

مقدمه‌ی ملک الشعرای بهار در دیوان شعر پروین اعتصامی

در لغت نامه دهخدا آمده است که پروین از طفولیت (درحدود هفت سالگی) به شعرگفتن آغاز کرد. قریجه‌ی سرشار و استعداد خارق العاده‌ی وی همواره مورد استعجاب فضلا و دانشمندانی که با پدر او خلطه داشتند می‌بود. (رجوع شود به دیوان پروین، چ ۱۳۲۳ خورشیدی ص ۳۷۱)

پروین یک قسمت از اشعار خود را که مطبوع طبع وقّاد وی نبود، چند سال پیش از مرگ خود بسوخت و بعضی اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود، در مجلد دوم مجله‌ی بهار که به قلم پدر والاگهر او، مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می‌یافت چاپ می‌شد (شعبان ۱۳۳۹ جمادی الاول ۱۳۴۱ ه.ق). آقای ملک الشعرای بهار را درچاپ اول دیوان پروین دیباچه ای است که قسمتی از آنرا ذیلاً نقل می‌کنیم: این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه‌ی لفظی و معنوی، آمیخته با سبکی مُستقل؛ و آن دو شیوه‌ی شعرای خراسان است؛ خاصه استاد ناصر خسرو و دیگر شیوه‌ی شعرای عراق و فارس، بویژه شیخ مصلح الدین سعدی؛ و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جویی است، ترکیب یافته و شیوه‌ی بدیع بوجود آورده است. قصائد این دیوان، بویی و لمحه ای از قصائد ناصرخسرو دارد و در ضمن آنها ابیاتی که زبان شیرین سعدی و حافظ را به یاد می‌آورد، بسیاراست، و بالجمله در پند و اندرز و نشان دادن مکارم اخلاق وتعریف حقیقت دنیا از نظر فیلسوف عارف و تسلیت خاطر بازماندگان و ستمدیدگان و مفاد "قُل متاع الدنیا قلیل" و "نجی المخفون" دل خونین مردم دانا را سراسر تسلیتی است؛ در همان حال، راه سعادت و شارع حیات و ضرورت دانش و کوشش را نیز بطرزی دلپسند بیان می‌کند و می‌گوید در دریای شوریده‌ی زندگی با کشتی علم و عزم راهنورد باید بود و در فضای امید و آرزو با پرو بال هنر پرواز باید کرد:

علم سرمایه‌ هستی است نه گنج و زر و مال

روح باید که از این راه توانگر گردد

می‌توان گفت در «قصاید» طرز گفتارش طوریست و در «قطعات» طوری دیگر. زیرا چنانکه خواهیم گفت بیشتر قطعات به‌طرز «سئوال و جواب» یا «مناظره» بسته شده و گویا این شیوه از قدیم الایام خاص ادبیات شمال و غرب ایران بوده و در آثار پهلوی قبل از اسلام هم "مناظرات" دیده شده و در میان شعرای اسلامی نیز بیشتر "مناظرات" به شاعران آذربایجان و عراق اختصاص داشته است ... در اینجا باز استقلال فکر خانم پروین روشن می‌شود، زیرا اگر تنها پایبند تتبع شده بود چون مناظرات به ندرت از اساتید باقی مانده و بیشتر اسلوب شعرای خراسان مد نظر بوده و کتب چاپ شده هم از همان جنس بیشتر در دسترس می‌باشد؛ می‌بایستی این قسمت یعنی قطعات مناظرع از این دیوان حذف می‌شد و از اصل به خیال گوینده نمی‌رسید. لیکن پیداست که شاعره‌ی ما میراث قدیم نیاکان عراقی خود را در گنجینه‌ی روح ذخیره داشته و با وجود تأثیر مطالعه‌ی قصاید شاعران خراسان یا کلیات شیخ شیراز باز نخبه و جلّ گفتارش در زمینه‌ی عادات و رسوم زادبوم اصلی است ... بالجمله، آنچه معلوم است خانم پروین از روی فطرت و غریزه‌ی خویش، بار دیگر این شیوه‌ی پشندیده را در قطعات جاوید خود احیاء کرده است. باری، از قرائت قصائد پروین لذتی بردم و دیگربار نغمات دلفریب دیرینه با گوشم آشنا شد. در خلال این نغمه‌های موزون و شورانگیز که پرده و نیم پرده‌ی قدیم را فرایاد می‌آورد. آهنگهای تازه نیز به گوش رسید که دل شکسته و خاطر افسرده را پس از آن بیانات حکیمانه و تسلیت های عارفانه به سوی سعی و عمل، امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال و هنر، همت و اقدام، نیکبختی و فضیلت، رهنمایی می‌کند:

دیوانگی است قصه‌ی تقدیر و بخت نیست

از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست

در آسمان علم، عمل برترین پر است

در کشور وجود هنر بهترین غناست

می‌جوی گر عزم تو زاندیشه برتر است

می‌پوی گرچه راه تو در کام اژدهاست

خواننده در این قصائد خود را یکباردر عوالمی رنگارنگ که بصورت یک عالم مستقل در آمده باشد می‌بیند. طرز بیان ناصرخسرو را در تمثیلات سنائی و استغنای حافظ را در فصاحت و صراحت سعدی می‌نگرد.

حکیمی عارف و عارفی حکیم و ناصحی پاک سرشت جای بجای در خودنمائی و جلوه گری است، و عجب آنکه اینهمه ساز وبرگ و آراستگی و ترکیبات مختلف را چنان در یک کالبد جای داده و قبلاً در ضمیر مرکب شاخته است که گویی این اشعار همه در یک ساعت گفته شده است. احساسات متضاد و احوال و حوادثی که شاعر را برانگیخته، هیچوقت طرز و سبک خاص او را از اختیارش بیرون نیاورده است:

با خبر باش که بی مصلحت و قصدی

آدمی را نبرد دیو به مهمانی

اژدهای طمع و گرگ طبیعت را

گر بترسی، نتوانی که بترسانی

گر توانی، به دلی توش و توانی ده

که مبادا رسد آنروز که نتوانی

خون دل چند خوری در دل سنگ، ای لعل

مشتریهاست برای گهر کانی

خواننده همین که خواست از خواندن قصاید خسته شود، به قسمت "قطعات" که روح این دیوان است می‌رسد. اینجا دیگر خستگی نیست لطف بیان و دقت معانی و ذوق ابتکار در اینجا اتفاق و امتزاجی به سزا دارد. گوینده‌ی ماهر، خود را دراین قسمت زیادتر نشان می‌دهد، یا بقول مخفی زیادترپنهان می‌کند:

در سخن مخفی شدم چون رنگ و بو در برگ گل

هرکه خواهد دید گو اندر سخن بیند مرا

از پنج شش غزل (که چون غزل سازی ملایم طبع پروین نبوده، قصائد کوتاهش باید خواند) چون بگذرید، می‌رسیم به مثنویهای کوتاه و مختلف الوزن و قطعه‌های زیبای دلپذیر و طرزهای کهنه و نو، که پروین زیادتر استقلال و شخصیت خود را در آنها بکار برده؛ عالم خیال و حقیقت و عواطف رقیقه را در هر قطعه، ماهرانه بهم آمیخته و ریخته کاری کرده است. خانم پروین در «قطعات» خود مهر مادری و لطافت روح خویش را از زبان طیور، از زبان مادران فقیر، از زبان بیچارگان بیان می‌کند. گاه مادری دلسوز و غمگسار و گاه در اسرار زندگی با ملای روم و عطار و جامی ‌سر همقدمی ‌دارد:

مرغک اندر بیضه چون گردد پدید

گوید اینجا بس فراخ است و سپید

عاقبت کان حصن سخت از هم شکست

عالمی بیند همه بالا و پست

گه پرد آزاد در کهسارها

گه چمد سر مست در گلزارها

 

ولی بیشتر خود پروین است که اینجا به خانه داری پرداخته است و افکار لطیف و پرشور اوست که به صدهزار جلوه بیرون آمده و سزاوار است که با صدهزار دیده آنرا تماشا کنند. هنر آنجاست که از ابن همه چیز سخن می گوید: چشم و مژگان، دام و دانه، مور و مار، سوزن و پیرهن، دیگ و تاوه، خاک و باد، مرغ و ماهی، صیاد و مرغ، شبنم، ابر و باران، کرباس و الماس، کوه و کاه، بالاخره جماد و نبات و انسان و حیوان و معانی مانند امید و نا امیدی و لطائف و بدایع دیگر .... و عاقبت، خواننده را در عالم "الف لیله" و "کلیله ودمنه" و عوالم طفولیت و جوانی و پیری و هزاران احوال درونی و برونی سیر می‌دهد و تسلیت می‌بخشد. ماکیان، کبوتر، گنجشک، گربه‌ی دزد روباهی که در کمین ماکیان است. جوجه‌های مرغ، کودک فقیر، عجوز مسکین ناتوان، گل پژمرده، مرکب از قسمتی از خیالات گوینده بوده و ما را در زیر غرفه ای می‌نشاند و با این اسباب و ابزارها به صد رنگ آمیزی و افسونگری اندوهگین می‌کند و متفکر می‌دارد و به ندرت می‌خنداند. دائماً در فکر است، بیشتر نگران وظائف مادری است. وقتی که از این اندیشه ها خسته می‌شود، به یاد لطف خدا می‌افتد و قطعه‌ی "لطف حق" را مردانه می‌سراید و خواننده را با حقایق و افکاری بالاتر آشنا می‌سازد و در همان حال نیز از وظیفه‌ی مادری دست بر نمی‌دارد و باز هم مادری است نگران:

مادر موسی، چو موسی را به نیل

در فکند، از گفته‌ی رب جلیل

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

گر فراموشت کند لطف خدای

چون رهی زین کشتی بی ناخدای

گر نیارد ایزد پاکت بیاد

آب خاکت را دهد ناگه بباد

نفس را مطابق تعبیر عرفا میشناسد. اهریمن را که روح آریائی با آن وجود دوزخی کینه ٔ دیرینه دارد، همه جا در کمین جان پاک آدمی میداند. مهر و عاطفت و اشفاق و علم و فضائل اخلاق را طریقه ٔ رستگاری دانسته و تشکیل خانواده‌ی مهربان و کودکان نورس و سعادت آرام و بی سر و صدا را نتیجه ٔ حیات می‌پندارد. این دیوان از افکار و خیالات و تعبیرات دیگران خالی نیست. ممکن است تتبع خانم پروین با حافظه‌ی قوی و ادراک پاک او بر مأخذ و مصدر فلان تعبیر یا تشبیه آگاه نباشد: لکن هر چه هست، نتیجه ازخود اوست. فی المثل، اگر اختلاف و گفتگوی دل و دیده را در رباعی سعدی دیده است.

تقصیر ز دل بود و گناه از دیده

آه از دل و صد هزار آه از دیده

و همین معنی را باز از زبان باباطاهر عریان شنیده:

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

نخواسته است از سر این مضمون درگذرد و قطعه‌ی «دیده و دل» را ساخته، اما تمامتر و لطیف تر و با نتیجه ای که خواننده قانع و راضی شده فراموش میکند که این معنی را پیش ازاین باختصار شنیده است:

ترا تا آسمان، صاحب نظر کرد

مرا مفتون و مست و بی خبر کرد

شما را قصه دیگرگون نوشتند

حساب کار ما، با خون نوشتند

هر آن گوهر که مژگان تو می‌سفت

نهان با من، هزاران قصه می‌گفت

مرا شمشیر زد گیتی، ترا مشت

ترا رنجور کرد، اما مرا کشت

اگر سنگی ز کوی دلبر آمد

ترا بر پای و ما را بر سر آمد

ترا یک سوز و ما را سوختن‌هاست

ترا یک نکته و ما را سخن‌هاست

... در ایران که کان سخن و فرهنگ است اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده‌اند که مایه‌ی حیرت اند جای تعجب نیست؛ اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای این قریحه و استعداد باشد و با این توانائی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر محسوب و جای بسی تعجب و شایسته ٔ هزاران تمجید و تحسین است. خانم پروین به تمام شرایط شاعری عمل کرده است اگر احیاناً بقول نظامی عروضی، دوازده هزار بیت شعر از اساتید حفظ نداشته باشد باز بقدری که وی را بتوان با کلمات و اصطلاحات و امثال متقدمین تا درجه‌ای که ضرورت دارد آشنا خواند، آشناست. هرگاه تنها غزل «سفر اشک» از این شاعره ٔ شیرین زبان باقیمانده بود، کافی بود که وی را در بارگاه شعر و ادبیات حقیقی جایگاه عالی و ارجمند بخشد؛ تا چه رسد به "لطف حق"، "کعبه ٔ دل"، "گوهر اشک"، "روح آزاد"، "دیده و دل"، "دریای نور"، "گوهر و سنگ"، "حدیث مهر"، "ذرّه"، "جولای خدا"، "نغمه‌ی صبح" و سایر قطعات که هر یک برهان آشکار بلاغت و سخندانی اوست.

شاید خواننده‌ی شوریده سری از ما بپرسد: پس این دیوان درباره ٔ عشق که تنها چاشنی شعر است چه می‌گوید؟ آری نباید این معنی را از یاد برد، زیرا هرچند شاعره ٔ مستوره را عزت نفس و دورباش عصمت و عفاف رخصت نداده است که یک قدم در این راه بردارد؛ اما باز چون نیک بنگری صحیفه ای از عشق تهی نمانده است، لکن نه آن عشقی که در مکتب لیلی و مجنون درس میدادند عشقی که جور یار، زردی رخسار، جفای رقیب، سوز و گداز فراق و هزاران افسانه ٔدیگر جزو لاینفک آن میبود، عشقی که اتفاقاً امروز مفهوم حقیقی خود را از کف داده و جز الفاظی چند بر زبان مقلدان مکتب قدیم از آن برجای نیست. چنین عشق و طریقه ٔ مبتذل، در این دیوان نمیتوانست بوجود آید، زیرا با حقیقت گوئی مخالف و با شخصیت گوینده نیز مُغایر بود. از این معنی که بگذریم، میرسیم به عشق واقعی: آن عشقی که شعرای بزرگ بدان سر نیاز فرود آورده اند، عشقی که به حقایق و معنویات و معقولات وابسته است، به عشقی که بنیان آفرینش انسان بر آن نهاده شده. چنین عشقی، همان قِسم که گفتیم، اساس این دیوان است. هنر بزرگ شاعره ٔ ما در همین جاست که توانسته است این معنی بزرگ را همه جا در گفتار خود به شکلی جاذب و اسلوبی لطیف بپروراند و حقیقت عشق را مانند میوه‌ی پاک و منزّهی که از الیاف خشن و شاخ و برگ بیهوده و مسموم جدا ساخته باشند، با صفای اثیر و رخشندگی نور و چاشنی روح بر سر بازار سخن رواج دهد.

دیوان اعتصامی

دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل ۶۵۰۰ بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است. همگان دیوان او را مطالعه کرده و وی را تقدیر می‌کنند، بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است. شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است.

اشعار پروین که با سبک شاعران بلند آوازه ایران از لحاظ محتوا و مفهوم و نیز ظواهر گفتار و رعایت وزن و قافیه و اسلوب گویش شعر کهن فارسی سروده شده خواننده را به یاد شاعران گرانقدری چون رودکی، فردوسی، ناصرخسرو، مولوی، سنایی، سعدی، نظامی، ابن یمین می‌اندازد.  همان گونه که قبلاً ذکر گردید پروین هیچگاه از وظیفه‌ی مادری غافل نمی‌شود و دغدغه فرزند دست بردار او نیست و این احساس را از نگاه مرغی که به فرزند خود پند و اندرز می‌دهد و آن جوجه نصیحت مادر خود را وقعی نمی‌نهد، بیان می‌کند:

گفت با جوجه مرغکی هشیار
که ز پهلوی من مَرو به کنار

گربه را بین که دُم عَلم کرده
گوش ها تیز و پشت خم کرده

چشم خود تا به هم زنی بردت
تا کُله چرخ داده‌ای خوردت

جوجه گفتا که مادرم ترسوست
به خیالش که گربه هم لولوست

گربه حیوان خوش خط و خالیست
فکر آزار جوجه هرگز نیست

سه قدم دورتر شد از مادر
آمدش آنچه گفته بود به سر

گربه ناگاه از کمین برجَست
گلوی جوجه را به دندان خَست

برگرفتش به چنگ و رفت چو باد
مرغ بیچاره از پی اش افتاد

گربه از پیش و مرغ از دنبال
ناله ها کرد، زد بسی پر و بال

لیک چون گربه جوجه را بربود
ناله مادرش ندارد سود

گر تَضرُع  کند وگر فریاد
جوجه را گربه پس نخواهد داد

و در روحیات و خلقیات پروین در سروده اشک یتیم درمی‌یابم که وی دائماً دراندیشه‌ی ایتام و مستمندان و طبقه‌ی مستضعف جامعه بوده است:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این اشک دیده‌ی من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است

آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطره‌ی سرشک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود

کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

مزار پروین اعتصامی

پروین اعتصامی در زمان حیات خود شعری را برای ثبت بر روی سنگ قبر خود سرائید. این شاعره‌ی بنام و توانای ایران زمین به ناگه در ۳۵ سالگی هنگامی که هنوز خیلی جوان بود به دلیل بیماری حصبه از چشم از جهان فرو بست. آرامگاه او درکنارمزار پدرش درشهرقم و در صحن مطهرحضرت معصومه (س) قرار دارد. دستخط نوشته‌ی خود پروین که در ابتدای آن نوشته است این قطعه را برای مزار خود سروده ام در ذیل به رؤیت می‌رسد.

 

اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آنهمه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و زهر جا برسی

آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد

چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‌گاه

خاطری را سبب تسکین است

جایزه ادبی پروین اعتصامی

جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه‌ای است که هر دو سال یک بار به آثاری که در زمینه ادبیات داستانی به زبان فارسی در ایران فعالیت می‌کنند توسط خانه کتاب ایران اعطا می‌شود. در واقع این جایزه با هدف بزرگداشت مقام و شخصیت بانوی شاعره ایرانی پروین اعتصامی و «رشد و اعتلای خلاقیت‌ها و آفرینش‌های ادبی بانوان، ترویج و تقویت زبان فارسی در خارج از کشور، ایجاد پیوند بین ادبیات ملل به ویژه در حوزه جهان اسلام، معرفی چهره‌های شاخص زنان ادیب و پژوهنده و تقدیر از زنان در عرصه زبان و ادب فارسی همه ساله در سالروز تولد پروین اعتصامی برگزار می‌شود».

 

منابع:

دیوان پروین اعتصامی، با مقدمه ملک الشعرای بهار، مطعبه مجلس شورای ملی، چاپ اول، تعداد ۱۰۰۰ نسخه ۱۳۲۳ خورشیدی

چشمه‌ی روشن، دیداری با شاعران، دکتر غلامحسین یوسفی، تهران: علمی، ۱۳۷۳ خورشیدی

محمد تقی ملک الشعرای بهار، مقدمه ای بر دیوان پروین اعتصامی، چاپ اول، سال ۱۳۱۴ خورشیدی

تحلیلی بر دیوان پروین اعتصامی، در لغت نامه دهخدا

روزنامه زبان زنان به مدیریت بانو صدیقه دولت آبادی، تاریخ انتشار روزنامه ۲۴ ذیحجه ۱۳۲۷ خورشیدی

مقاله تحقیق در مورد پروین اعتصامی، سید سعید حسینی، بهار سال ۱۳۸۷ خورشیدی

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST