کد مطلب: ۹۰۲۹
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵

دیگرآزاران مذهبی

دکتر احمدعزّتی پَروَر

تاریخ عام‌ترین دانش بشری است که همه‌ی دانش‌های نظری وعلوم وتکنیک ها را در خود جای داده است. بدیهی است هردانشی سیری دارد و از جایی آغاز شده و تا به امروز رسیده است. پژوهش در روند این دگرگونی‌ها برعهده‌ی تاریخ است. تاریخ فلسفه، تاریخ ریاضی، تاریخ علم (شیمی، فیزیک، زیست شناسی و...) تاریخ دین، تاریخ ادبیات، تاریخ ورزش، تاریخ هنر، تاریخ آشپزی و...همگی درسایه‌ی تاریخ زنده مانده‌اند.
به نظربسیاری از اندیشمندان، تاریخ سیری ازپیش مشخص شده دارد. ازجایی آغازشده است و در جایی متوقف خواهدشد. فلسفه‌ی تاریخ هگل، مارکس و اِنگلس وتمام دین‌ها براین نظریه بنا شده است.
ازنگاه برخی نظریه‌پردازان، همچون: توین بی، کارلایل و کارل مارکس وتمام کسانی که ازانقلاب فرانسه تأثیرپذیرفته‌اند، تاریخ برای خود قواعد و قوانین معین وقطعی دارد. آنان تاریخ را مستقل ازانسان ها موجودی زنده و مجزا از افرادبشری، متکی به نفس می‌دانند که همچون خدایی قهار و قادر می‌آفریند و ویران می‌سازد. به قول خیام:
چندین سر و پای نازنین ازسرِ دست می‌سازد و باز برزمین می‌زندش
تمدن‌های بیست گانه‌ی توین بی، صعود و نزول مُدام، نقش قهرمانان درتاریخ، نظریه‌ی طبقاتی مارکس و مراحل پنجگانه‌ی تاریخی او، اعتقاد به پیشرفت حتمی آدمی و. جلوه‌هایی از این اندیشه‌اند. این انگاره، برخاسته ازهمان فلسفه‌ی تاریخی است که سیرتاریخ را از پیش تعیین شده می‌داند.
نظریه‌ی دیگر در تفسیر و توجیه تاریخ، برآن است که تاریخ و حوادث آن، همان عملکردِ انسان است و از سوی آدمی پدید می‌آید و اراده یا امیال بشری، مسؤولِ نتایج و رخدادهای تاریخی است. تاریخ جنبه‌ی «اعتباری» و ذهنی دارد و وقایع رویداده عینی و قابل مشاهده و بررسی‌اند. ازاین جهت، روایت تاریخی انواع گوناگونی دارد:
مورخان امروزی که بینشی علمی دارند، معمولاً شکل بیانِ مستقیم و بی پیرایه و مستند ومُتقن را ترجیح می‌دهند که به گونه‌ای علم نامیده می‌شود و نوشته‌ای مستند و متقن و قابل ارجاع، نمونه‌های علمی به شمار می‌آیند. برخلافِ این گروه، مورخان سنتی در ایران (مانند ابوالفضل بیهقی، جوینی و...) تاریخ را شاخه‌ای از ادبیات می‌دانستند و دربیان و روایت تاریخ به آراستن و بهره گیری از روش‌های ادبی و هنری گرایش داشتند. البته گاه به استناد و اتقان و صحت و دقت بیان بی توجه بودند.
نوع سوم تاریخ نویسی روشی تلفیقی برمی‌گزیند و در روایت تاریخ، ضمن وفاداری به صحت و دقت و اتقان و استناد و منابع عینی و غیر قابل خدشه، ازهنرهای کلامی و زیباآفرینی های هنری برای جلب خواننده و لذت بخشی در خوانشِ متنی تاریخی نیز بهره می‌گیرد. کتاب «پرچم‌های سیاه» از این گونه روایتگری استفاده کرده است.
جابی واریک، نویسنده‌ی کتاب، با مراجعه به مدارک و مستندات موجود در آرشیوهای اطلاعاتی آمریکا و گزینش انبوهی از داده‌های تاریخی، متنی مستند ولی با روایتی داستانی به وجود آورده است که گرچه از جهت تاریخی برای مورخ دیگر قابل استناد نیست اما خواندن آن برای عُموم مردم لذت بخش و آگاهی دهنده است. او شرح ماجرای داعش (دولت اسلامی شام و عراق) را با حادثه‌ی محاکمه و صدور حُکمِ یکی از عاملان بمب گذاری در پایتخت اردن (امُان) آغاز می‌کند و سیر وقایع را با معرفی تاریخچه‌ای از پیدایش «داعش» و عوامل دخیل در ایجاد این گروه تروریستی دنبال می‌کند و خواننده را باخود همراه می‌سازد. روایتگر، روزنامه نگاری مُجرّب و پخته و مرتبط با منابع اطلاعاتی غرب و خاورمیانه، و روایتگیر، خواننده‌ی معمولی در غرب و شرق است. آنچه بر ارزش کتاب «پرچم‌های سیاه» افزوده است، بی‌طرفی و انصاف نویسنده در نقل داده‌های تاریخی و داوری درباره‌ی گروه‌ها و قبایل دخیل در ماجرای داعش و نقش و لطماتی است که بر دیگران با عقاید متفاوت مذهبی، وارد می‌سازد.
طبق یافته‌های تاریخی نویسنده، داعش گروهی خشن و دیگر آزار مذهبی است که سابقه‌ای کهن دارد و ازسوی عربستان سعودی ایجاد شده است. نویسنده با بهره گیری از منابع تاریخی در باره‌ی منشأ و اصل حرکتِ داعش نوشته است:
«هفتاد سال پیش، ارتش اسلامی[عربستان) همین مسیر را طی کرده و با اسب‌ها و شترها به سوی شمال رانده بودند تا کشوری را که به نام «اردنِ الله» شناخته می‌شد؛ پاکسازی کنند. این دُزدهای بَدَوی-که خود را «اِخوان» یا برادران می‌خواندند- از سوی نخستین پادشاه عربستان سعودی «ابن سعود» مُسلّح و تربیت شده بودند تا به او در شکست رقیبان سیاسی‌اش یاری برسانند. اما «اِخوان» در آن سوی جزایر عرب، خواسته‌های دیگری داشتند؛ تندروهای خونریزی که همه‌ی اختراعات و اَعمال غرب را عملی شیطانی می‌شمردند و خود را گماشته‌های خداوند برای پاکسازی منطقه می‌دیدند. این کار یا با کُشتن همه‌ی متّحدان بیگانگان و یا تغییر عقیده‌ی آنان امکان می‌یافت که ناشی از اسلامِ تنگ نظرانه‌ی آنان بود.
اوایل سال ۱۹۲۰ م. آن‌ها از سرزمین‌های ناهموار داخلی به سوی کشورهای تازه تأسیس شده‌ای چون اردن و عراق تاختند و قصدشان گرفتن قدرت آنان و ایجاد دولتِ متّحد اسلامی یا «خلافت» در تمام خاورمیانه بود. راه افتادند و هر روستایی را که در برابرشان ایستاد، در هم کوبیدند. گلوی هر مرد باقی مانده را بُریدند تا مطمئن شوند که چیزی از تجدّدخواهی غربی باقی نمانده است. با وجود کوشش‌های نافرجام پادشاه عربستان برای کنترل آنان، ارتش اِخوان در حدود هزار و پانصد نفر، به دَه کیلومتری داخل «اَمّان» پایتخت اردن پیشروی کردند تا سرانجام متوقّف شدند. هواپیماهای جنگی بریتانیا ردّشان را گرفتند و با تانک و ماشین‌های جنگی پراکنده‌شان کردند به طوری که جز صد نفر، بقیّه جان باختند.
گروه کوچکی از یاغیان، به کنترل بخش‌هایی از عربستان ادامه دادند و دست کم تا سال ۱۹۵۰ به تهدید و گاه کشتار دیگرانی که حوالی روستاها حرکت می‌کردند، پرداختند. سرانجام ناپدید شدند؛ اما هنوز هم خشم و نفرتی که «اِخوان» ایجاد کرده بودند، کاملاً مَحو نشده بود.
عدم تَساهُل تغییرناپذیر و استقبال از شورشِ تُندروانه و تلقّی اسلام به عنوان «آتش پاک کننده» در اواخر قرن بیستم همه جا موافقانی یافت؛ از روستاهای تک افتاده‌ی داخل عربستان گرفته تا شهرهای ثروتمندِ نفت خیز، از تپه‌های ناهموار افغانستان شرقی تا زندان‌های بَد سابقه‌ی اردن! این سِرایت، دست کم برای مدّتی، در میان دیوارهای سِتَبر زندان ادامه یافت.»(ترجمه پرچم‌های سیاه، احمدعزتی پرور، انتشارات ملورین، صص ۵۱-۵۲ چاپ اول ۱۳۹۵)
کسانی چون زرقاوی (شخصیت اردنی و از پایه گذاران داعش) ادامه دهنده‌ی همان رفتار سعودی‌هاست و مدارک و دلایلی در دست است که امروز نیز همان سعودی‌ها در تحکیم حرکت داعش و تشویق به تعصب و آدمکشی به نام دین، نقشی مهم دارند.
مقصود اصلی نویسنده از نگارشِ مستند داستانی خود، هشدار به جهانیان و نشان دادن چهره‌ی خشن و غیر انسانی داعش بوده است.
درباره نویسنده:
«جابی واریک»(متولد ۱۹۶۰) اهلِ کارولینای شمالی است. درباره‌ی موضوعاتی چون: سیاست خاورمیانه و امنیت ملّی تخصّص دارد. واریک، روزنامه نگار کهنه کار واشنگتن پست آمریکا است که با استفاده از اطّلاعات جمع آوری شده از طریق ارتباط تنگاتنگ با سازمان سیا و ارتش آمریکا، کتاب خود «پرچم‌های سیاه» رادر سه فصل نگاشتهو مُنصفانه گوشه‌هایی از جُنبشِ ضدِ انسانی داعش را آشکار نموده‌است. او دوبار جایزه ادبی «پولیتزِر» را دریافت نمود که یک بارِ آن برای «پرچم‌های سیاه» بود.
توضیح:
فصل سوم کتاب به دودلیل ترجمه نشد: یکی به جهت پرداختن به امور سوریه و تحلیل وقایع و نقش آن کشور درحوادث سیاسی خاورمیانه و حمایت ازتروریسم، که خارج از اصل موضوع بود. دیگر به خاطر مُغایرتی که با روندِ داستانی کتاب داشت و آن را از حالت داستانی خارج می‌کرد. پایان منطقی کتاب همان جاست که زرقاوی (رئیس داعش) کُشته می‌شود و داستان به پایان می‌رسد. فصل سوم، نوعی پیوست و تحقیق است که با مجموعه کتاب و داستان آن هماهنگی ندارد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST