در دههی گذشته، گفتوگوهای ادبی و هنری ایران و ایتالیا افزایش چشمگیری داشته و برنامههای متعددی در حوزهی ادبیات و تئاتر در دو کشور اجرا شده است. به تازگی ترجمهی ایتالیایی دو نمایشنامهی «قلعهی انسانات» و «شب دشنههای بلند» به قلم علی شمس و ترجمهی پریسا نظری و با مقدمهای از ابراهیم گلستان به همت انتشارات Fuorilinea در ایتالیا منتشر شده است.
نشست رونمایی این کتاب در روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت با حضور آرش عباسی (نویسندهی نمایشنامهی «نویسنده مرده است»)، پریسا نظری (مترجم) و علی شمس در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست علی شمس، با اشاره به پیشنیهی حضور ایرانیان در عرصهی نمایش ایتالیا، دربارهی مضمون قلعهی انسانات گفت: قلعهی انسانات به رابطهی ظالم و مظلوم باز میگردد. اصولا عنوانی که کسی یا چیزی را تعریف میکند وابسته به موقعیتی است که آن شخص یا شیء در آن قرار دارد. حضور بسیار پررنگ داعش در خاورمیانه و تعریفی که از ما به عنوان خاورمیانهای در دنیا ارائه میشود باعث شد که دربارهی خشونت کار کنم و دربارهی حقیقت خشونت صحبت کنم که صرفا نمیتواند به یک نقطهی سرزمینی وابسته باشد. به همین مناسبت بسامد خشونت در تاریخ خاورمیانه از حملهی مغول تا امروز را در این باره لحاظ کردم.
وی در خصوص تفاوتهای تئاتر ایران و ایتالیا گفت: عمده تفاوت سختافزاری بین تئاتر ایران و اروپا، تماشاگر است. تماشاگران ایتالیایی عموما پیر و تماشاگران ایران عموما نوجوانان هستند. در آنجا موضوعیت ندارد که بازیگر سرشناس حتما تئاتر بازی کند اما در اینجا مساله متفاوت است. در رم حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ تئاتر اجرا میشود که عموما کمدی هستند. تئاترهای روشنفکرانه هم اجرا میشوند که تئاترهای مهمی هستند، ولی عموما مشتری تئاتر، مشتری اپراست. چون اپراهای بسیاری خوبی اجرا میشود. ایتالیا کشور اپراست و این خلاء در ایران حس میشود. تماشاگر پولدار ایرانی عموما مقصد مصرفش را در تئاترهای لوکسی که با بلیتهای گران روی صحنه میرود، پیدا میکند. در شمال ایتالیا وضعیت فرق میکند و تئاتر روشنفکری صبغهی بهتری دارد ولی عموما ذائقهی کلی که تئاتر اروپا به دست میدهد، تئاتری نیست که مخاطب جوان و حتا میانسال را به سمت خود بکشاند. بیشتر اوقات فراغت بازنشستهها را پر میکند. خیلی جریانساز و اتفاقساز نیست. برخلاف چیزی که ما در ایران انتظار داریم. در ایران با احتساب تئاترهای آزاد، شبی ۱۸۰ تئاتر اجرا میشود. بدنهی سرگرمیساز جامعه را تامین میکند و این رقم قابل توجهی است و من فکر نمیکنم حتا در پکن به لحاظ کثرت و کمیت جمعیت، چنین حجمی از تئاتر را داشته باشیم. در ایران سالنهای خصوصی ساخته میشوند. اتفاقی که سالها قبل در غرب افتاده است. اما به لحاظ کمیت خیلی اتفاق خوبی دارد میافتد. به موازاتش تعریف جدیدی از مخاطب و صحنه به دست داده میشود که اینجا میتواند در آسیبشناسی محل پرسش و اشکال باشد.
در ادامه آرش عباسی، در خصوص فضای فرهنگی حاکم بر ایتالیا بر اساس محل زندگی گفت: خوشبختانه این شانس را داشتم که در یکی از فرهنگیترین شهرهای ایتالیا، بولونیا، درس بخوانم و زندگی کنم. شاید این شهر باعث شده کمی تعاریفم از ایتالیا و شهرهای دیگر این کشور متفاوت باشد. این شهر پر از خوراک فرهنگی است. برنامههای فرهنگی بسیار زیادی در این شهر برگزار میشود. مجموعه اتفاقات بزرگ زندگی من در آن شهر و به خاطر شرایطی که مهیا بود، رخ داد. موفق شدم که در ورکشاپ تورناتوره شرکت کنم یا کنسرتهای موسیقی عجیب و غریبی را دیدم. اما دربارهی تئاتر باید بگویم که اختلاف فاحشی بین تئاتر اروپا و ایران وجود دارد. این اختلاف فقط مختص ایران و ایتالیا نیست. تئاتر ایران به نظر من جزیرهی متفاوتی است که با تمام کرهی خاکی فرق میکند. نمونهاش را در جهان نمیتوان یافت. هیچ جای دیگری هم در دنیا به تئاتر به این شکل نگاه نمیکنند. تئاتر در ایران یک وسیلهی تجارت و ابزار اقتصادی است. دولت حمایتهایاش را از تئاتر برداشته و خودش را کامل حذف کرده است. در حالی که در ایتالیا چنین نیست. در ایتالیا دولت فکر نمیکند که باید از شخص حمایت کند و فکر میکند که باید از کمپانی تئاتری حمایت کند. چون حمایت از شخص برای او هنر محسوب نمیشود و سودی ندارد. اما وقتی از کمپانی حمایت میکند از جامعهای کوچک حمایت میکند. این چیزی است که در ایران اتفاق نمیافتد. اگر حمایتی هم وجود داشته، حمایتهای شخصی است. این مساله جواب نداده و تئاتر را به سمت تئاتری برده که مجبور است خودش، پولش را درآورد و از چهرههای سینمایی برای فروش استفاده کند. در شرایط معمولی در ایران تئاتر کار نمیشود. این شرایط باعث شده وقتی ما دربارهی اجرای سی یا چهل شب یک نمایش با یک ایتالیایی حرف میزنیم، باور نکند. در ایتالیا نهایتا سه یا چهار شب یک تئاتر روی صحنه است. این به این معنی نیست که عمر یک تئاتر سه یا چهار شب است، بلکه در تئاترها و شبهای مختلف اجراهای بیشتری دارد. اما اینجا تئاتر یک ماه اجرا میشود و پس از آن عمرش تمام میشود. حتا تئاتر به نمایش خانگی میآید و امکان خرید برای مخاطبان فراهم میشود. تئاتر در ایتالیا یک کار حرفهای است. بر خلاف ایران که مرز بین آماتوری و حرفهای مشخص نیست و به شدت لغزان است. قشر وسیعی از کسانی که در ایتالیا تئاتر کار میکنند، دانشجو هستند. دانشجویان در ایتالیا خیلی حق تئاتر کار کردن ندارند. اگر به تئاتری در ایتالیا برای کار مراجعه کنید، اولین چیزی که به آن توجه میکند سن و تجربهی زندگی شماست. در ایران این مساله محو شده است. ما چهرههایی در تئاتر ایران داریم که در جوانی تمام راههای ممکن را رفتهاند و بعد به بنبست میخورند. اصولا سیستم مدیریتی ما در ایران سیستمی است که میخواهد پدیده و نخبه معرفی کند. در ایتالیا چنین چیزی وجود ندارد و مراحل باید طی شود.
عباسی در ادامه به کتاب علی شمس پرداخت و دربارهی این اثر تصریح کرد: جهان نمایشنامهنویسی علی شمس به مطالعات گذشتهاش بازمیگردد. من هر موقع نمایشنامهای از او خواندم، فکر نکردم که نمایشنامهای صرف میخوانم. حس کردم متنی میخوانم که بین تمام حوزهها شناور است، از فلسفه، سیاست، ادبیات در آن هست. جمع اینها باعث میشود که من صرفا از نمایشنامههای او لذت دراماتیک نبرم. تاریخ را مطالعه کرده و خوب میشناسد. ادبیات قدیم ایران را خوب میشناسد. این ادبیاتی که کسب کرده در تمام کارهایاش وجود دارد. هرچند ممکن است که گاهی کارش را سخت کند و او را ببرد به سمت اینکه کار شاخصتری بنویسد اما اینها نکات مثبت درامنویسی علی شمس است. خوشبختی کمی نیست که نمایشنامهی او به ایتالیایی منتشر شده است و این کار از کارهای درجه یک اوست چه در متن و چه در اجرا. در اجرا هم به نظرم سعی کرده زواید را حذف کند و اجرای اندیشهمندی را به نمایش بگذارد. علی شمس وقتی نمایشنامهی خودش را اجرا میکند، منتقد متن خودش است و جهان دیگری را برای متنی که خود نوشته تعریف میکند. تعهد به متن برای کارگردان کار بسیار پوچ و بیهودهای است که در کارهای شمس دیده نمیشود. نمایشنامههای او معرف خوبی برای تئاتر ماست. ترجمهی نمایشنامه کار بسیار بسیار دشوار و حتا نشدنی است. هر زبان خصوصیاتی دارد که ترجمهناپذیر است. این از مشکلات طاقتفرسایی است که مترجمان نمایشنامه با آن روبهرو هستند. یکی از دلایلی که نمایش ما در دنیا مطرح نشده، مسالهی زبان ماست که مانع بزرگی برای ترجمه است و نمایشنامههای ما به ندرت ترجمه میشوند.
پریسا نظری، مترجم قلعهی انسانات، در ابتدای سخنان خود، فرازی از دستنوشتهی ابراهیم گلستان بر قلعهی انسانات را خواند و دربارهی کار علی شمس گفت: آشنایی تصادفی با علی شمس اتفاق مهمی در زندگی من بود و باعث شد که من چند کار تئاتر را ترجمه کنم. علی شمس مباحث فلسفی، تاریخی، ادبیات کهن فارسی در آثارش به کار میبرد و همین مساله باعث شد که من در زمینههایی که آگاهی نداشتم، پژوهش کنم و سعی کنم وارد ذهن نویسنده بشوم و بفهمم که منظورش چیست و با این نثر میخواهد به کجا برسد. اولین تجربهی بازیگری من هم با دو بازیگر ایتالیایی در قلعهی انسانات بود که آن بازیگران هم در ابتدا مثل من دچار شوک شدند و برایشان این متن عجیب بود. این بازیگران هیچ تصوری از بستر فرهنگی ما نداشتند و توجیه آن بازیگران هم برای من تجربهی خوبی بود. خوتای نامک و قلعهی انسانات را در رم روی صحنه بردیم که با استقبال خوبی روبهرو شد. در قلعهی انسانات خشونت و طنز با هم درمیآمیزند اما خشونتی بسیار عمیق که توصیفشان به ایتالیایی دشوار بود. اما تجربهی فوقالعادهای بود.
وی دربارهی مواجههی بازیگران ایتالیایی با تئاتر ایران در جشنوارهی تئاتر فجر گفت: تئاتر تجربی در ایتالیا انجام میشود اما نه به اندازهی ایران. تجربهی تئاتری در ایران خیلی دنیای خاصی است که شاید در ایتالیا وجود ندارد. وقتی بازیگران ایتالیایی، دنیای تئاتر ایران و شور و شوق تماشاگران برای دیدن تئاتر و صفهای طولانی را در جشنواره میدیدند، برایشان بسیار جالب و هیجانانگیز بود. حتا با اینکه زبان برخی کارها را نمیفهمیدند اما از آنها لذت میبردند. در ایتالیا اما تماشاگران سختتر به تئاتر میآیند.
در پایان نشست آرش عباسی، پیشنهاد کرد که برای تداوم داد و ستدهای فرهنگی میان ایران و ایتالیا باید رایزنی فرهنگی ایتالیا در ایران و رایزنی فرهنگی ایران در ایتالیا نگاه خود را به مسالهی فرهنگ و تئاتر تغییر دهند و علی شمس در این باره گفت: به خاطر محدودیتها و سلیقههایی که وجود دارد عملا کار چندانی در حوزهی نمایش انجام نمیشود و بیشتر تلاشها فردی است. نهادهای خصوصی مثل شهر کتاب باید مترجمان ایتالیاییدان را تشویق کنند که آثار شاخص و باکیفیت فارسی را در حوزههای مختلف را به ایتالیایی ترجمه کنند و به لحاظ کمی هم طیف آثار فارسی را در کشوری مثل ایتالیا گسترش بدهند.