نشست هفتگی شهرکتاب در روز سهشنبه ۲۱ مرداد به نقد و بررسی کتاب «معجزهی توجهآگاهی» نوشتهی تیک نات هان با ترجمهی مرتضی کشمیری و پیوند جلالی اختصاص داشت و با حضور دکتر لادن فتی، مرتضی کشمیری و سیاوش نیکپور در مرکز فرهنگی شهرکتاب بهصورت مجازی برگزار شد.
در ابتدای این نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: تیک نات هان عارف و راهب آرام بلندآوازهی ذن بودایی است. او در ۱۹۲۶ در ویتنام متولد شده و از شانزدهسالگی به سلک راهبان بودایی درآمده است. این فعال صلح بیش از صد کتاب منتشر کرده است. او از شیوههای عملی و مسالهی عدمخشونت از گاندی پیروی میکند و در زمان جنگ ویتنام بزرگترین جنبش عدمخشونت قرن را بنیاد گذاشته است. از آثار ترجمهشدهی او به فارسی میتوان به «شادمانی: تمرینات مورد نیاز ذهنآگاهی»، «راهرفتن و مراقبه: راه درازی که به شادی میانجامد»، «هنر برقراری ارتباط»، «کلیدهای ذن»، «عبور از ترس با ذهنآگاهی»، «آشتی: شفای کودک درون»، «هر گام آرامش است»، «آرامش حقیقی: به خشونت درون خود، خانواده، جامعه و دنیا پایان دهید»، «نامهی عاشقانه به زمین» اشاره کرد. این عنوانها بهخوبی مضامین عمده آثار این نویسنده را نشان میدهد.
او در بخشی از سخنان خود گفت: تیک نات هان بسیار شاعرانه و با سکوتی خاص سخنرانی میکند. این شاعرانگی در نوشتههای او نیز دیده میشود. او سخنان خود را با زبانی ساده و همهفهم بیان میکند تا حتی کودکان و نوجوانان بتوانند آنها را درک کنند. به نظر میرسد آموزههای این راهب ذن بودایی میتواند زمینهای برای گفتوگوهای میان ادیان فراهم کند. چراکه او به مسائلی مشترک میان همهی ادیان و همهی انسانها اشاره میکند و در چارچوب اخلاق و برای رهایی از درد و رنج سخن میگوید. تیک نات هان به مسائل روزمره از راه و رسم خوردن و راه رفتن و عشق ورزیدن تا مفاهیم روانشناسی مثل توجهآگاهی و آرامش اشاره میکند. «معجزهی توجهآگاهی» به یکی از مفاهیم کلیدی روانشناسی میپردازد. بهتازگی مرتضی کشمیری و پیوند جلالی ترجمهی این اثر را در نشر کرگدن منتشر کردند. گفتنی است، این مترجمان در سال ۹۵ این اثر را در نشر آسمان خیال چاپ کرده بودند.
دست دیگر شعبدهباز
مرتضی کشمیری اظهار داشت: تیک نات هان بهسبب فعالیتهای بشردوستانه و صلحطلبانهی خود کاندیدای جایزهی صلح نوبل شده است. این کتاب نامهای خطاب به کسانی است که به بازسازی روستاهای ویرانشده، آموزش کودکان، تأسیس مراکز پزشکی و سازماندهی تعاونیهای کشاورزی در ویتنامِ آن زمان کمک میکردند. این نامه برای انگیزه دادن به آدمها و ارائهی تکنیکها و روشهایی نوشته شده است تا این افراد بتوانند آگاهانه برای کاهش درد و رنج خودشان و دیگران قدمهایی مؤثر بردارند. پس، این مفهوم، تکنیکها و روشها برای گوشهگیری از دنیا، بیاعتنایی به درد و رنج دیگران و شرایط اجتماعی و اوضاع جهان نیست.
او افزود: یکی از دلایل جالب بودن «معجزهی توجهآگاهی» برای من به اهمیت خواندن کتابهای کلاسیک هر حوزه و آگاهی از منبع الهام نویسندگان کتابهای دانشگاهی برمیگردد. ما همیشه از فیلتر دانشگاهی با این مفاهیم باستانی مواجه شدیم، اما خوب است در کنار آثار دانشگاهی روز، به شکل ابتدایی این آرا و مفاهیم توجه کنیم. افزون بر این، نویسنده در بخش عمدهی این کتاب رویکردی عملگرا دارد. او وقتی بحث قدری نظری میشود، بلافاصله سخن را کوتاه میکند، به ارائهی تکنیک و روش برمیگردد و درگیر مفاهیم نمیشود. درحالیکه ما امروز درگیر و فریفتهی کلماتیم و از عملگرایی دور افتادیم.
او بیان داشت: تعاریف متفاوتی دربارهی توجهآگاهی ارائه شده است. تعریف متداول اینکه توجهآگاهی یعنی آگاه بودن از تجربه همراه با پذیرش یا داشتن رویکردی غیرقضاوتی به تجربه و داشتن توجهی گشوده، انعطافپذیر و انفرادی. بدین معنا که بدانیم در لحظه چه چیزی را تجربه میکنیم. شاید گمان کنیم به تجربههایمان آگاهیم، اما با کمی کنجکاوی میفهمیم که خیلی از اوقات روز سپری میشود، بدون اینکه متوجه تجربهمان در حال باشیم و بدانیم در بدن، احساسات، افکار یا جهان پیرامونمان چه میگذرد. همچنین، قضاوت دربارهی آگاهی تجربهمان را مخدوش میکند. البته تیک نات هان نمیگوید که به رویکرد قضاوتی ذهن خودمان قضاوتی اضافه کنیم. بلکه مراد این است که ما باید بدانیم قضاوت ما از هر تجربهای بخشی از تجربهی ما است و گشودگی میتواند این قضاوت را هم در خود بگیرد.
کشمیری در ادامه افزود: تعریف دیگر میگوید، آگاه بودن و زیستن یک تجربه بدون اینکه تجربهی دیگری را بر آن ارجح بدانیم. توضیح اینکه در زندگی روزمره ما مدام تجربهای دیگر را طلب میکنیم. مثلاً اگر با دوستی چایی مینوشیم، میخواهیم سریعتر وارد گفتوگو بشویم، اگر وارد گفتوگو شدیم میخواهیم زودتر حرف را تمام کنیم و بهجای دیگری برویم. انگار از هر تجربهای به شادی و خوشبختی احتمالی در تجربهی دیگر میپریم. در نهایت، یک قدم برمیداریم و به آخر خط رسیدهایم و در آن لحظه میفهمیم همان تجربههایی که به آنها اهمیتی ندادیم، زندگی بودند. پس، تیک نات هان میگوید، وقتی چایی مینوشی، این چایی نوشیدن مهمترین کار تو است.
او تصریح کرد: در این تعریفها از نوعی آگاهی همراه با پذیرش و رویکردی بدونقضاوت به تجربه صحبت کردیم. مفهوم آگاهی با توجه کردن پیوسته است و حتی گاهی برخی این دو را یکی میدانند. ولی توجه مانند نور چراغقوه است. آگاهی با انداختن نور چراغ روی چیزی اتفاق میافتد. هر چه توجه من بیشتر، گشوده و انعطافپذیرتر باشد، آگاهی من بیشتر خواهد شد. در این حالت میتوانم توجهم را جابهجا بکنم یا بهجای دیگری ببرم و از سوژهی موردنظرم آگاه شوم. تمام تمرینهای این کتاب تمرین توجه است. اینکه چطور میتوان توجه کرد، توجه را بهجای مناسبی معطوف کرد، آن را بهاندازهی کافی نگه داشت و عمیق شد یا بهجای دیگر جابهجا یا در زمان لازم برای تمرکز بیشتر آن را محدود کرد.
این مترجم توضیح داد: ما معمولاً توجهی گشوده، ارادی و انعطافپذیر نداریم. مدام توجهمان به امر دیگری جلب میشود یا توجهمان روی احساسی خاص قفل میشود و برای لحظاتی نمیتوانیم آن را جابهجا کنیم یا به آن تجربهی هیجانی گشوده باشیم. در کتاب دربارهی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد این مساله خیلی جالب بیان شده است. در اینجا، زندگی مانند شعبدهبازی توصیف شده است. اطوار و حرکات یک دست شعبدهباز توجه ما را به سمت خودش میبرد. درحالیکه دست دیگر خرگوش را از کلاه بیرون میآورد. این همان اتفاقی است که در زندگی میافتد. توجه ما به افکار گذشته یا آینده است، درحالیکه زندگی اینجا و اکنون جریان دارد. وقتی حواس ما به اطوار دست شعبدهباز است یا در جای مناسبی قرار نگرفته است، پیامد رفتارهایمان را نمیبینیم و از زندگی درس نمیگیریم. رفتارهایمان از زندگی تأثیر نمیگیرد و براساس مجموعهای از قواعد و افکار و بایدونبایدهایمان رفتاری ثابت داریم. زندگی برای ما روزمره است، چراکه زندگی جایی است که ما آنجا نیستیم. ما براساس تصوراتمان عمل میکنیم و به اقتضای موقعیت واکنش مناسب انجام نمیدهیم و در واقع، در زندگی خودمان مؤثر نیستیم.
کشمیری ضمن بیان اینکه، با تمرین توجهآگاهی میتوان آدمی شد که هر حرکت و رفتاری را آهسته، متعادل و بدون اکراه انجام میدهد، اظهار داشت: ما معمولاً در زندگی عجله داریم، یا رفتارهای تکانشی داریم یا منفعلیم و به خودمان برچسب اهمالکاری و تنبلی میزنیم، با اکراه با دوستان و خانوادههایمان ارتباط داریم، با اکراه کارهای روزانهمان را انجام میدهیم و انگار زندگیمان نوعی رفع تکلیف است. ولی این تمرینها «ذهن مبتدی» را در ما تقویت میکند تا بتوانیم هر تجربهای را بهمانند تجربهی نخستین بینیم. اولین رویارویی با هر چیزی برای ما شگفتانگیز و معنادار است و علاقهمان را جلب میکند. ولی وقتی این تجربهها تکرار میشود، فکر میکنیم که این را بلدم یا میدانم و همین زندگیمان را کسالتبار و حرکاتمان را با اکراه همراه میکند. تمرینهای توجهآگاهی با برگرداندن ما به همان تجربههای نخستین باعث سرزندگی ما میشوند.
او در پایان گفت: بهطورکلی، با تمرینهای توجهآگاهی سرزندهتر میشویم، دیدمان شفاف و گستردهتر میشود، درونمان شفقت و مهربانی رشد میکند و در نهایت، میفهمیم انسان به دیگر انسانها، موجودات و جهان پیوسته است و نمیتواند برای دور ماندن از آسیبها درون پوستهی سخت صدف بماند. چراکه این دیگر زندگی نیست. این دید وسیع، عشق و پیوستگی ما را به سمت خدمت به دیگران میبرد. خدمت کردنی که برای کنترل کردن دیگری یا تغییر دادن دیگری نیست. در نهایت، این راه ما را بر سر این دوراهی قرار میدهد که آیا میخواهیم فردی بیقضاوت، پذیرا، آگاه، دارای عشق عمیق و دید وسیع باشیم یا فردی قضاوتگر، بیصبر، همهچیزدان، منکر واقعیت، بدگمان و شیفتهی کنترل؟
آشتی با رنج اصیل
لادن فتی اظهار داشت: توجهآگاهی قرابتی دیرینه با فرهنگ این مرزوبوم دارد. جان کلام این است که «زندگی آبتنی کردن در حوضچهی اکنون است». در اشعار عرفا و ادبیات کهن ما مصادیقی برای این مفهوم وجود دارد و گذشته از این، این مفهوم برای انسان غریب نیست. فرزند من پیش از آنکه به مدرسه برود، به نفسکشیدن و چگونگی آسمان توجه داشت. یکبار وقتی انگور یاقوتی را دانهدانه میخورد، به او گفتم که چندتا چندتا بخورد، در جواب گفت که من نمیخواهم سیر بشوم، میخواهم انگور بخورم. این بچه نه تعلیم توجهآگاهی دیده بود نه در مکتبی تمرین کرده بود. اما مثل همهی ما به مدرسه رفت و بهمرور زمان یاد گرفت که درس بخواند تا نمرهی خوب بگیرد تا دیپلم بگیرد تا رتبهی خوب کنکور بگیرد تا مهندس بشود و سر کار برود و بهجای آنکه لحظات را زندگی کند، بدود تا به هدفهایی برسد که جامعه برای او تعیین کرده است. این رسم تمدن است. توجهآگاهی نمیگوید ما این مسیر را نرویم، بلکه میگوید این یگانه مسیر بالندگی و رشد انسان نیست. در زمانیکه در مسیر مهندس شدنی، لحظهبهلحظهات را زندگی کن، نه اینکه فقط از این لحظهها بگذری. این لحظهها را زندگی کن تا بودن در آن لحظه و شدن در توالی زنجیرهی لحظهها را تجربه کنی.
او ضمن اشاره به اینکه «معجزهی توجهآگاهی» مفاهیم بسیار نابی را در این حوزه مطرح میکند، بیان داشت: انجمن روانشناسی آمریکا، APA، یکی از معتبرترین محافل علمی دنیا در علم روانشناسی است که همهی دانشمندان دنیا بر روی یافتههای آن تعمق و تفکر میکنند. این انجمن هر ده سال یکبار، از هفتاد نفر از رواندرمانگران برجستهی دنیا میخواهد پیشبینی خود را دربارهی روند رواندرمانی در بیست سال آینده بیان کنند. به این کار دِلفی میگوییم. در چند دلفی گذشته، همواره درمانهای رفتاری، رفتاری-شناختی، شناختی در رأس این روندها گزارش میشد و در آخرین دلفی، توجهآگاهی در ردیف اول روند پیشبینی شد. من، در اینجا توجهآگاهی را با سرواژهی «حاذق» برای حضور آگاهانهی ذهن قضاوتگریز بیان میکنم.
او گفت: در بسیاری از کشورها توجهآگاهی بخشی از نظام آموزش و نظام تربیت کارکنان شده است. مثلاً شرکت آیندهپژوه و آیندهسازی چون گوگل برای توجهآگاهی کارکنان خودش هزینه میکند. بنابراین، توجهآگاهی در محافل دانشگاهی جایگاه خوبی دارد. پژوهشهای نورولوژیک نشان داده است که با هشت هفته تمرین منظم توجهآگاهی تغییرات جالبتوجهی در ساختار مغز، سوختوساز مغز و نوروپلاستی آن اتفاق میافتد.
فتی دربارهی اُلفت فرهنگ و زندگی روزمرهی ایرانی با توجهآگاهی گفت: کشور ما به لحاظ تاریخی همواره در تاختوتاز ماجراها بوده است. وقتی وسط شرق و غرب و در دل خاورمیانه باشی، بخشی از کشورت خشک و بخش دیگر آن کوهستانهای صعبالعبور باشد، سیل و باران و حملهی تیمور و اسکندر و مغولان را از سرگذرانده باشی، خواهینخواهی یاد میگیری که زندگی با رنج توأم است و رنج نه گریزپذیر و نه گزیرپذیر است. اگر گزیری هست، در توجهآگاهی است. بنابراین، ما خواهینخواهی، به شکل موروثی از پیشینیانمان تجربه کردن درد را یاد گرفتیم و باید بلد باشیم با آن چهطور رودررو شویم و کنار بیاییم.
او افزود: یکی از مفاهیم قشنگ در این کتاب، افزون بر حاذق بودن، این است که چگونه رنج را قبول کنیم، در کنار خودمان بپذیریم و نسبت و رابطهی خودمان را با آن عوض کنیم. انگار ما دو جور رنج میبریم: یکی رنجی اصیل و واقعی و دیگری رنجی که با نوع نگاهمان به دنیا بر خودمان تحمیل میکنیم. تمرینهای این کتاب به ما یاد میدهد که نگاه خود را عوض کنیم، با رنج اصیل آشتی کنیم و عادتهایمان را تغییر بدهیم.
فتی به برخی نکات جالب کتاب اشاره کرد و در پایان گفت: محتوای این کتاب در مقایسه با کتابهای دانشگاهی دانستنی از جنس انجام دادن است. چراکه سلسله نامههای انسانی به انسان دیگر است. اگر بخواهید حاذق باشید، همراهی یک نفر برای تعلیم بسیار کمککننده و متفاوت است. اما اگر در شرایطی میخواهید بهتنهایی توجهآگاهی را تجربه کنید، «معجزهی توجهآگاهی» پیشنهاد بسیار خوبی است.
توجهآگاهی چه نیست
سیاوش نیکپور، ویراستار کتاب، اظهار داشت: در فیلم تخیلی «کلیک» با بازی آدام سندلر و کریستوفر واکن، سندلر اتفاقی دستگاه کنترلی به دست میآورد. حالا میتواند به میل خود بخشی از زندگیاش را متوقف کند، صدای آن را قطع کند یا آن را جلو و عقب بزند. او با خوشحالی بخشهای ناخوشایند زندگی را جلو میزند و صداهای ناخوشایند را قطع میکند تا اینکه ناگهان چشم باز میکند و میبیند پیر شده است، بدون اینکه زندگی کرده باشد. این ماجرا بهخوبی مفهوم توجهآگاهی را در خود دارد. چراکه توجهآگاهی میگوید لحظههای زندگی را، فارغ از خوشایندی و ناخوشایندی آنها، تجربه کنیم.
او گفت: در اینجا میکوشم در جایگاه فردی غیرمتخصص که تجربهی کوچکی از توجهآگاهی دارد، به نقدهای مقدر بر آن پاسخی بدهم. در تعریف ایجابی، توجهآگاهی آگاه بودن از تجربهی حال است، همراه با پذیرش. در اینکه این مفهوم شامل «بدونقضاوت» بودن هست یا نیست، اختلافنظرهایی وجود دارد. در کل، توجه، لحظهی حال، پذیرش و به باور برخی قضاوت مفاهیم کلیدی این تعریفاند. افزون بر این، رونالد سیگل در کتاب خود به تعریف سلبی توجهآگاهی پرداخته است که برای پاسخگویی به برخی نقدها کمک میکند. سیگل میگوید، توجهآگاهی خالی بودن ذهن، بیاحساس شدن، تارِک دنیا شدن، جستوجوی سعادت، فرار از درد یا مذهبی جدید نیست.
نیکپور توضیح داد: توجهآگاهی چیزی شبیه برخی شکلهای مراقبه نیست. در این تمرینها ما نمیخواهیم ذهنمان را خالی کنیم، بلکه افکار در جریان در ذهن خود را مشاهده میکنیم. اینطور نیست که با مشاهدهی این احساسات آرامآرام اثر آنها از بین برود. برعکس، وقتی بر هیجاناتمان تمرکز میکنیم، ظاهراً قدرت آنها بیشتر میشود. چنانکه تمرکز بر اندوه آن را دوچندان میکند. توجهآگاهی بیش از آنکه بخواهد محتوایی باشد، فضایی برای اتفاقها فراهم میکند. پس، نه به تارِک دنیا شدن ارتباطی دارد نه میتواند مذهبی نو باشد. ما توجهآگاهی را برای رسیدن به سعادت یا خوشبختی دنبال نمیکنیم. شاید با اغراق بتوان گفت، توجهآگاهی را بدون هیچ هدفی انجام میدهیم. توجهآگاهی میکنیم تا توجهآگاهی کرده باشیم. چنانکه تیک نات هان در بخشی از کتاب خود میگوید، ظرف میشوییم تا ظرف شسته باشیم، نه برای رسیدن به چیزی دیگر. یعنی، هدف این کار خارج از خود آن نیست. توجهآگاهی در نقش یک مخدر استفاده نمیشود. برعکس، وقتی به جسم خود توجه میکنیم، ناگهان دردهایی را در آن مییابیم که در زندگی ناآگاهانه و بیتوجهمان از آنها غافل بودیم.
او در ادامه گفت: به گمان من برخی نقدها بر توجهآگاهی، براساس مجموعهای از سوءتفاهمها و پیشانگاشتهای باطل مطرح شده است. وقتی از آگاه بودن از تجربهمان در لحظهی حال به همراه پذیرش سخن میگوییم، همین «پذیرش» و «بدونقضاوت» سوءتفاهم برانگیزند.
او ضمن اشاره به اینکه توجهآگاهی امور را بدیهی نمیپندارد، در نقد برخی پیشفرضها دربارهی آن گفت: یکی از این پیشفرضها این است که ما همیشه باید عمل کنیم. درحالیکه توجهآگاهی به ما توصیه میکند، گاهی فقط بنشینیم و به تنفس خودمان توجه کنیم. آدمی را در نظر آورید که زیادی خورده و باز میپرسد، چه چیزی بخورم تا حالم بهتر شود. درحالیکه گاهی نباید چیزی خورد. همچنین، اینکه تمرکز توجهآگاهی بر حال ممکن است گذشته و آینده را کمرنگ کند، به مذاق ما که بخش اعظم زندگیمان را در گذشته و آینده میگذرانیم، خوش نمیآید. پیشفرض دیگر این است که عمر ما خیلی کوتاه است و باید در یک لحظه چندکار را همزمان انجام دهیم. شاید عمر مفیدمان را زمانی بدانیم که همزمان با آب خوردن به حرف کسی گوش کنیم یا همزمان با نوشتن موسیقی گوش کنیم. انگار چندکاره بودن یکی از محسنات آدمی به حساب میآید. این در حالی است که یکی از تعاریف توجهآگاهی تککاره بودن است.
نیکپور در پایان گفت: به نظرم، برای همین چندکاره بودن است که ما شنوندگان خوبی نیستیم. چراکه وقتی به حرف کسی گوش میدهیم، همزمان گذشتهی او را مرور میکنیم و جواب او را آماده میکنیم. ولی اگر بخواهیم آگاهانه به حرفهای او گوش کنیم، گذشته از اینکه کلمه به کلمهی حرفهای او را مینوشیم، حتی ممکن است احساس پشت آن واژهها را هم درک کنیم.