آیدین فرنگی: «روی پلههای کنسرواتوار» نام مجموعهی ۱۲ داستان منتخب از آثار نویسندهی معاصر آمریکایی، «دونالد بارتلمی»، است که با برگردان «شیوا مقانلو» به تازگی منتشر شده. مقانلو که پیشتر نیز دو کتاب دیگر از آثار داستانی بارتلمی، با نامهای «زندگی شهری» و «زن تسخیرشده» را به کتابخوانهای ایرانی عرضه کرده بود، بیشتر آثار حاضر در کتاب روی پلههای کنسرواتوار را از کتاب «شصت داستان» بارتلمی برگزیده است. مقانلو و «امیرعلی نجومیان»، منتقد و استاد دانشگاه در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی، میهمانان نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهر کتاب بودند تا به معرفی و بررسی کتاب یادشده و دنیای داستانی بارتلمی بپردازند.
«بارتلمی در سال ۱۹۳۱ به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۹ براثر سرطان حنجره درگذشت. پدر و مادری تحصیلکرده داشت و پدرش آرشیتکتی معروف بود که در جرگهی معماران مدرن و آوانگارد آمریکا قرار میگرفت. بخش مهمی از زندگی بارتلمی صرف کار خبرنگاری و نویسندگی برای مجلههایی مثل «هیوستون پست»، «فیکش» و... شد. او در سالهای جنگ کره، در ادامهی فعالیتهای خبرنگاریاش به کره اعزام میشود، اما سال ۱۹۵۳ به محض رسیدن به کره، جنگ خاتمه مییابد. موضوع جنگ یکی از تمهای داستانی بارتلمی است. وی در دانشگاه هیوستون برای تحصیل در رشتهی فلسفه ثبت نام کرده، اما سرانجام بدون اخذ مدرک، دانشگاه را رها میکند. ترک تحصیل بارتلمی، پایان رابطهی او با دانشگاه نیست؛ چراکه بعدها، پس از رسیدن به شهرت در عرصهی نویسندگی، به عنوان استاد درس «نگارش ادبی» با چندین دانشگاه به همکاری میپردازد.» امیرعلی نجومیان، که پیش از معرفی کتاب «روی پلههای کنسرواتوار» قصد داشت اطلاعاتی فشرده دربارهی این نویسندهی آمریکایی ارائه کند، بعد از بیان جملات بالا گفت: «گفته میشود منشاء علاقهی بارتلمی به داستان، ریشه در نوجوانی او و مجموعهای از اشعار شاعران مدرن فرانسه دارد که پدرش آن را به وی هدیه کرده بود. البته بارتلمی در مسیر فعالیتهای ادبی با پدر دچار کشمکش میشود؛ چراکه پدر علاقهای به سبک پستمدرن نوشتاری او نداشته و همیشه کارهایش را به تمسخر میگرفته است. شاید تم پسر معترض و پدر مستبد در داستانهای بارتلمی، ریشه در این وضعیت داشته باشد. در هر حال بارتلمی از اوایل دههی ۶۰ سالهای ۱۹۰۰ شروع به داستاننویسی کرد و اولین مجموعهی داستانش را با نام «دکتر کالیگاری برگرد» در سال ۱۹۶۴ چاپ کرد. البته بسیاری از داستانهای کتاب یادشده قبلا در مجلهی نیویورکر منتشر شده بود.»
هرچند بارتلمی مجموعههای داستانی بسیاری دارد، در سالهای آخر عمر، کل داستانهای خود را در دو کتاب، با نامهای «شصت داستان» و «چهل داستان» گرد آورد. البته بعد از مرگ او، مجموعهی جدیدی شامل ۴۵ داستان دیگرش نیز در سال ۲۰۰۷ انتشار یافت. پس با این حساب میشود گفت در مجموع ۱۴۵ داستان در کارنامهی داستاننویسی وی به چشم میخورد. بارتلمی تجربهی رماننویسی هم دارد، اما بنابه گفتهی نجومیان، او در رمانهایش بهرغم طرح دو رمان در سطح تحلیلها و مقالات، در قیاس با داستانهایش موفقیت چندانی به دست نیاورده است.
دشواریهای ترجمهی بارتلمی
«اگر بخواهم دربارهی دشواریهای ترجمهی داستانهای بارتلمی حرف بزنم، ابتدا بایستی درخصوص دشواریها و ویژگیهای نوشتههای او در زبان انگلیسی توضیح بدهم.» شیوا مقانلو جملهی بالا را گفت و برای بیان بهتر منظور خود، نقل قولی از بارتلمی آورد: «چرا زبان مرا گمراه میکند، سنوسالم را به هیچ میگیرد، مدالهایم را نشانهایم را، سالخوردگیام را و تمام چیزهایی را که میتواند تفوق من به حساب بیاید؟ چرا زبان ضد من است؟ منی که با او خوب بودهام و به این اندک تفوقش ۶۰ سال احترام گذاشتم.»
مترجم داستانهای کوتاه بارتلمی سپس با تاکید بر اینکه «بحث زبان برای بارتلمی در تمام آثارش، یک عامل اصلی و چالشبرانگیز محسوب میشود»، یادآور شد: «در کارهای وی اتفاق خاصی رخ نمیدهد. یعنی ما آنچنان با واقعهی خاصی روبهرو نیستیم. حالت هرجومرج و بیاتفاقی در نوشتههای او محسوس است. در واقع یک سری افراد نشستهاند و با هم حرف میزنند، اما اینها لزوما «بهجا» نیستند؛ گونهای «بدجایی» فانتزیگونه در آثار وی دیده میشود که اصل گفتمان شکلدهندهی این آثار را تحتالشعاع قرار میدهد. بهخصوص در کارهای متاخر بارتلمی دیالوگها هرچه بیشتر از روند سنتیشان خارج میشوند و ما دقیقا نمیفهمیم چه کسی، کجا و چرا صحبت کرده است. نتیجه این کار تخریب و ساختارشکنی عادتی است که ما از آن به نام شیوهی بالزاکی داستان یاد میکنیم. در حقیقت ارجاع داستان بارتلمی به خود داستان نویسنده است؛ یعنی داستان خودش را به صورت شکل هنری آزادی معرفی میکند که از گفتمانهای قبلی خود نیز فارغ شده. داستانهای او حالت خودانعکاسی دارند؛ چیزی که شاید در آثار کالوینو و هانتکه هم قابل رویت باشد.»
«نورمن هالند» در تفسیر کارهای بارتلمی مینویسد: «در کارهای این تیپ نویسندهها، انگار ما سوژهی هنریمان را عوض کردهایم و به جای اینکه چیزی پشت بوم نقاشی باشد و بخواهیم آن را روی بوم بکشیم، خود بوم و فضای بین بیننده و بوم به سوژه بدل میشود. چیزی آن طرف نیست. هر چه هست خود این بوم است و رابطهی فرد با آن.» مقانلو با نقل دیدگاه مذکور تصریح کرد: «در آثار مدرن و حتی پیشامدرن، جملات اهمیت استعلایی و حتی خیلی والایی داشتهاند؛ در واقع یک جور قاطعانه واقعی بودند و گونهای قطعیت واقعی داشتند. جملهها بایستی انسجام مضمونی میداشتند، یعنی طوری پشت سر هم بیان میشدند که بتوانند یک مضمون خیلی خاص و مشخصی را توضیح داده و تبیین کنند. از همهی اینها مهمتر، وجود وحدت بوده. یعنی وحدتهای کلاسیک و ارسطویی در آثار پیشامدرن و مدرن تاحدی رعایت میشده و این باعث میشده خواننده از جایگاه داستان، از جایگاه خودش و از رابطهی متن و مخاطب درکی معین داشته باشد. ولی در کارهای بارتلمی تاکید روی رابطهی نویسنده با خواننده قرار دارد و روی بازیهای زبانی متون و بازیهای واژگانی.»
مترجم «روی پلههای کنسرواتوار» با اشاره به روند کاری خود در ترجمهی آثار بارتلمی گفت: «برخی از داستانهایی را که میپسندیدم موقع ترجمه کنار گذاشتم؛ چون قابلیت ترجمه به زبان فارسی و سایر زبانها را نداشت. مثلا داستانی هست که کل آن به جای اینکه بر اساس مضمون پیش برود، بر اساس یک بازی زبانی بوده؛ یعنی نویسنده، فعلی انگلیسی را در اول داستان آورده و چهار صفحهی داستان را بر اساس همان یک فعل پیش برده است یا داستان دیگری دارد که از پاراگرافهای بلند تشکیل شده و تمام کلمات داخل یکی از این پاراگرافها با حرف «اس» شروع میشود.»
مترجم «زندگی شهری» در ادامهی سخنانش به دیدگاه «لنس اولسن»، از دانشگاه کنتاکی دربارهی آثار بارتلمی اشاره کرد. اولسن گفته است: «من بین داستانهای بارتلمی و کمدیهای سینمایی چارلی چاپلین، باستر کیتون و لورل هاردی شباهتهایی را پیدا کردهام؛ با این تفاوت که کارها و موارد موقعیتی در سینمای کمدی، به مواردی گفتمانی در آثار بارتلمی تبدیل شده است. در واقع یک مقیاس سینمایی، به مقیاسی زبانی بدل شده و این نوعی خویشاوندی را پدید میآورد. اگر آشفتگی و بینظمی را قلب کمدی بدانیم، بارتلمی این آشفتگی را از زیر سلطهی حادثه و رخداد درآورده و به زیر سلطهی زبان، گفتمان و دیالوگ برده است. در حقیقت او به خوانندهاش زبانی را عرضه میکند که به شدت در حال تحرک است. وی میخواهد از چیزی کمک نگیرد و در عین حال نیز معنی را پیش ببرد. او معنای روشن و استوار را کنار گذاشته و خودش را به عنوان یک عامل معرفی میکند.»
مقانلو در ادامه درخصوص زبان بارتلمی خاطرنشان کرد: «زبان بارتلمی کلماتی را به کار میگیرد که گویی مدام به هم اصابت میکنند و ما فقط به نوعی انعکاس آن اصابتها را میشنویم. کنار هم نشستن این واژهها، فضا و زبان جدیدی را ایجاد کرده که میشود آن را بیقانونی زبانی نامید؛ چراکه اصول ثابت و منسجم آوایی و واژگانی را بههم زده است. او خلاف ساختارگراها که همیشه از یک جهان گفتمانی صحبت میکنند و از گنجینهی لغاتی بهره میبرند که به فضاهایی خاص ارجاع دارد، درگیری متفاوتی را برگزیده است. یعنی بیشتر درگیر بدشکلی و ناسازگاری زبان است. وی یک سری از لغات را از گنجینهی واژگان میآورد و فوری در کنار این مجموعه، قطعه یا تکهی دیگری را میآورد که باعث میشود اصل مطلب گم شود. به عبارت دیگر آن تکهی اصلی در محاق قرار میگیرد و همین حالت باعث شده خیلی از منتقدین، کارهای بارتلمی را قطعهقطعهنویسی نام بدهند.»
مترجم «زن تسخیرشده» با نقل قولی دیگر از دیدگاههای اولسن و سپس تشریح مشکلاتش در ترجمهی داستانی به نام «آریا»، سخنان خود را به صورت زیر خاتمه داد: «اولسن میگوید بارتلمی و کسانی مثل کافکا، بورخس و کورتاسار اساسا معتقد به این نیستند که داستان باید یک ساختار متحد و منسجم داشته باشد. اینها میگویند نه زندگی خواننده چفتوبست درست و مشخصی دارد و نه او میتواند خودش را جزئی از جامعهای بداند که کاملا نظاممند و ساختارمند است. در حقیقت این نویسندگان، هم از مرکزگرایی و هم از دلالتهای آشکار علی و معلولی میگریزند. در داستانهای بارتلمی نیز رابطهی علی و معلولی آشکاری را نمیتوان پیدا کرد؛ مگر علیتی که خودش بنا میگذارد و ما مجبور به پذیرش آن میشویم.»
بارتلمی و استهزاء زبان
امیرعلی نجومیان، منتقد و مترجم، با اشاره به اینکه بارتلمی یکی از نمونههای معروف ادبیات پستمدرن محسوب میشود، گفت: «وقتی صحبت از ادبیات پستمدرن پیش بیاید، بارتلمی نامی است که سریع به ذهن متبادر خواهد شد. بحث زبان یکی از ویژگیهای منحصر به فرد آثار اوست. زبان او زبان شگفتانگیزی است. انگار یکی از اولین فرضیههای نویسندگان پستمدرن این است که زبان نه قابلیت تقلید یا محاکات دنیای بیرون را دارد، نه قابلیت بیان دنیای درون را. یعنی آنها معتقدند زبان نمیتواند هیچیک از ایندو را به سرانجام برساند. در همینجاست که ویژگی «شکست» یا «نقصان» بارتلمی آشکار میشود. بارتلمی و سایر نویسندگان پستمدرن در پی این نکته هستند که بگویند زبان و هنر، امری است ناقص و ناتمام. ممکن است به نظر عجیب بیاید که یک هنرمند یا نویسنده به استهزاء زبانی بپردازد که از آن استفاده میکند، اما این دقیقا همان اتفاقی است که در آثار پستمدرنها روی میدهد. بخش مهمی از آثار پستمدرنها مربوط به نقصانها و شکستهای آفرینشگری است؛ چراکه آفرینش هنری امری نیست که به تخیل و بازنمایی تمام و کمال جهان خلاصه شود. به باور اینها اثر هنری و ساخت آن فرآیندی است بیپایان که هرگز به آخر نخواهد رسید. بارتلمی به بوم میپردازد، نه به چیزی که روی آن کشیده میشود. او نیز مثل سایر نویسندگان پستمدرن به زبان، به امر ساختن زبان و به اینکه زبان چگونه ساخته میشود، چگونه درگیر نقصان و تناقض میشود و چگونه زبان ادبی به صورت مرتب به نقض گفتههایش اقدام میکند پرداخته است.»
«زبان بارتلمی در مقایسه با زبان دیگر پستمدرنیستها زبانی است که بازهم فاصلهی بیشتری از سانتیمانتالیسم پیدا کرده و میشود گفت او با زبانی خشک به موضوعات نگاه میکند.» استاد رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به نکته فوق افزود: «بارتلمی به هیچ وجه از آرایههای ادبی در آثارش استفاده نمیکند و این امر از یک جهت، خواندن آثارش را عاری از لذت میکند. البته شاید خود نویسنده نیز هدفی جز همین نداشته باشد. یعنی به نظر میرسد او دوست ندارد خواننده لذتی استعلایی را که از مطالعهی آثار رمانتیک میبرد، از نوشتههای او نیز برده باشد. ویژگی زبانی یادشده حتی وقتی هم که نویسنده در پی تشریح موقعیتی بسیار عاطفی یا رنجبار است اتفاق میافتد. استفاده از زبانی خنثی در چنین وضعیتی نامی جز کنایه ندارد. این کنایه به عنوان یک ویژگی زبانی، در نهایت به نوعی طنز در آثار بارتلمی میانجامد. طنز نتیجهی ناسازگاری است و هر جا ناسازگاری باشد، طنز اتفاق میافتد. وضعیت انسانها در داستانهای بارتلمی هم نشان از ناسازگاری دارد. البته او این ناسازگاری را در حیطههای دیگر هنری نیز وارد میکند؛ به عنوان مثال در میان یک دیالوگ یا جمله، کلمه یا عبارتی را مینشاند که به هیچ وجه با بخشهای پس و پیشش همخوانی ندارد.»
نجومیان با تاکید بر اینکه «بارتلمی هم مثل سایر پستمدرنیستها به دنبال این است که به ما نشان دهد، اثر هنری، وضعیتی منسجم و دارای وضعیتی شمایلی نیست»، به ویژگی کلاسیک هنر مبنی بر «آفرینش چیزی کامل» اشاره کرد و گفت: «نویسندگان پستمدرن با به چالش کشیدن نگاه مذکور معتقدند اثر هنری کامل نیست و هرگز نیز کامل نخواهد شد. آنها به صورت مرتب ویژگی تصنعی بودن هنر را به رخ مخاطب میکشند.»
وی در ادامهی گفتار خود به دو ویژگی دیگر بارتلمی پرداخت و آنها به شرح زیر تبیین کرد: «دربارهی بارتلمی میتوان بحث فرداستان یا متافیکشن را هم پیش کشید. فراداستان یکی از ویژگیهای مهم آثار اوست؛ گرچه این خصیصه در سایر نویسندگان پستمدرن هم دیده میشود. در فراداستان ما با داستانی روبهرو هستیم که دربارهی فرآیند ساخت همان داستان بحث میکند. یعنی متن به جای پرداختن به موضوعی بیرونی، وارد درگیری با مواردی میشود که داستان موقع نوشته شدن با آنها مواجه شده. ویژگی دیگر نوشتههای بارتلمی خاصیت «فانتاستیک» بودن آنهاست. در این ژانر، نویسنده جهانی کاملا خیالی را میسازد، اما در عین حال آدمهای این جهان خیالی نمیدانند که در عرصهی خیال هستند یا در میدان واقعیت. یعنی ما همواره یک شک و تردیدی را در این قبیل نوشتهها میبینیم.»
نجومیان در ادامه به خواندن داستان «بالون» از مجموعه روی پلههای کنسرواتوار پرداخت و دربارهی آن به صورت تحلیلی سخن گفت.
کتاب روی پلههای کنسرواتوار را نشر افق در ۱۳۲ صفحه و با قیمت سههزار تومان روانهی بازار کتاب کرده است.