پژوهشهای میانرشتهای امروز بخش زیادی از فعالیتهای پژوهشگران را تشکیل میدهد. در حالی که رشتههای در ظاهر ناهمگون امروز به نوعی در یکدیگر تنیدهاند و فضاهای تازهای برای پژوهش فراهم آوردهاند، چگونه میتوان از فضایی که حاصل آمیختگی ادبیات و فلسفه است غافل ماند؟ نمیتوان انکار کرد بسیاری از نظریههای ادبی تحت تأثیر نگرشهای فلسفی پدید آمده و بالیدهاند و در دیگر سو، بسیاری آثار فلسفی در بستر ادبیات پدید آمده و شکوفا شدهاند. این آمیختگی تا حدی است که برخی ادبیات و فلسفه را دو چهرهٔ یک پدیده بهشمار میآورند و پژوهش درباب این دو را در یک مسیر تعریف میکنند.
دو فصلنامهٔ ادبیات و فلسفه پژوهشهایی را که در مرز ادبیات و فلسفه سامان مییابد منعکس میكند. بیتردید این پژوهشها گاه بیشتر روی در جانب ادبیات خواهند داشت و گاه فلسفه؛ بخشی از پژوهشها نیز دقیقاً در مرزها قرار میگیرند و سهم یکسانی از هر دو رشته دارند.
نخستين شماره از فصلنامه علمي ادبيات و فلسفه منتشر شده و پيش روی مخاطبان است. در بخشهايی از سرمقاله اين شماره آمده: "بسیارند آثاری که نمیتوان آنها را در یکی از دو عرصه ادبيات يا فلسفه محدود کرد. از افلاطون تا کرکگور و از مولانا تا ابنعربی همواره بودند فیلسوفان و ادیبانی که در مرزهای ادبیات و فلسفه گام برداشتهاند و بهسختی میتوان دریافت که چهرۀ ادبی آنان برجستهتر است یا چهرۀ فلسفیشان.
میتوان با نگاه به دوگانۀ ماده ـ صورتِ ارسطویی، دوگانۀ اندیشه ـ بیان را به عنوان مبنایی برای وضوح بخشیدن به مرزهای فلسفه و ادبیات ترسیم کرد."