کد مطلب: ۶۰۴۸
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴

فست فودی شدن اطلاعات

ایران ـ دکتر فرهنگ ارشاد:
۱. نمایشگاه کتاب رویدادی برای بازپروری فرهنگی
اردیبهشت، ماهی بهشتی و مبارک است. معمولاً هر ساله در این ماه، هفته و روز معلم و نمایشگاه کتاب برگزار می‌شود. هر دو رویداد برای بازنمایی و بازپروری فرهنگی، کاری مناسب و سودمند هستند. من هم معمولاً مانند دیگران کوشش می‌کنم فرصتی را فراهم آورم و به نمایشگاه کتاب سری بزنم. موقعی که این آمد و شد چشمگیر مردم و به‌ویژه جوانان را می‌بینم حقیقتاً، شادی ژرف و احساس خوبی به من دست می‌دهد. به همین خاطر حداقل چند دقیقه‌ای خودم را از این دغدغه دور نگه می‌دارم که آیا این کتاب‌هایی که خریده شده، خوانده می‌شوند یا اینکه در جایی به‌بند کشیده شده و یا به فراموشی سپرده می‌شوند؟ این را خوب می‌دانیم که راه و روال کتاب‌خوانی تا چه‌اندازه در جامعه ما به‌صورت یک عادت اجتماعی درآمدهاست.

۲. آهنگ کتاب‌خوانی در جامعه ما
معمولاً گفته می‌شود در جامعه ما، در مقایسه با جوامع اروپایی، کتاب‌خوانی رواج گسترده‌ای ندارد؛ و این درست است؛ اما این حقیقتی انکارناپذیر است که جامعه ما در طول تاریخ خود، افراد فرهیخته، دانش‌دوست و برجسته فراوانی را پرورش داده است؛ چنانکه افرادی مانند فردوسی و فارابی‌ها تا فروزانفرها و آریان‌پورها و صدیقی‌ها فقط نمونه‌های معدودی از یک فهرست طولانی و غنی هستند و بدون شک در شرایط کنونی نیز چنین افرادی وجود دارند و شناخته‌شده یا ناشناخته کار خود را انجام می‌دهند.
با این همه آهنگ کتاب‌خوانی در جامعه ما چندان امیدوارکننده نیست و به‌واقع هنوز این کار و بار به‌صورت یک «عادت اجتماعی» در نیامده است، بلکه بیشتر رفتاری مبتنی بر علاقه و انگیزه شخصی و فردی است، کما اینکه در مورد بزرگانی که نمونه‌وار اسم بردم چنین بوده است.

۳. فقدان «جامعه دانشی»
بدیهی است این وضعیت اجتماعی باید دلایل گوناگونی در سطح جمعی و فردی داشته باشد. امروزه واژه قابل توجهی در جامعه‌شناسی علم مطرح است و آن «جامعه دانشی» است که البته با واژه دیگر در جامعه‌شناسی علم که عنوان آن «اجتماع علمی» است، کاملاً مفهوم‌های متفاوتی هستند و در اینجا وارد این بحث نسبتاً دقیق نمی‌شویم ولی بد نیست اشاره شود که در وضعیت کنونی، ما از یک جامعه دانشی برخوردار نیستیم و علم و کتاب‌خوانی هنوز فعالیتی فردی شناخته شده و نسبت به زندگی روزمره در حاشیه قرار دارد.
ممکن است برخی بگویند رواج رسانه‌های مدرن و فن‌شناختی (تکنولوژیک) مانند تلویزیون، ماهواره و شبکه‌های مجازی رایانه‌ای در شکل‌های گوناگون (فیس‌بوک، توئیتر، وایبر و...) عوامل مؤثری هستند که برای عموم مردم و به‌ویژه نوجوانان و جوانان، آنقدر جذاب و فریبا هستند که جایگزین رفتار کم توش و توان کتاب‌خوانی شده و آن را کم‌رنگ‌تر کرده است به‌طوری که درگیری با رایانه و شبکه مجازی در برخی افراد به‌صورت اعتیاد (همچون عادت‌های جسمانی، یعنی رفتاری بیمارگونه فردی و نه عادت اجتماعی) در آمده است.

۴. دیالکتیک کاغذ و اندیشیدن

 با برگزاری نمایشگاه کتاب در اردیبهشت هر سال، شور کتاب‌خوانی و کتاب‌دوستی باز زنده می‌شود و این برای ما معلم‌ها خوشحال‌کننده است؛ اما پرسشی که  شاید با مقدمه چینی فوق در ذهن بسیاری از کنجکاوان پیش‌آیید این است که توسعه بسیار سریع شبکه‌های مجازی تا چه‌اندازه می‌تواند در ضعیف‌تر کردن عادت‌واره کتاب‌خوانی در جامعه ما مؤثر واقع شود و به این رفتار سودمند آسیب وارد کند؟ این پرسشی است که حتی در کشورهای پیشرفته غربی که هم کتاب‌خوانی عادت‌واره قوی‌تری است و هم اینکه هر کدام به گونه‌ای یا تا اندازه‌ای در توسعه اطلاع‌رسانی فناورانه (IT) دخیل بوده‌اند، مطرح است.
 چهار پنج سال پیش که برای شرکت در یک کنفرانس جامعه‌شناسی به لندن رفته بودم به دیدار یکی از استادان قبلی خود رفتم که اکنون بیش از ۸۰ سال دارد ولی چون همچنان فعال است و قلم و قدم می‌زند، با اینترنت و شبکه مجازی هم سروکار دارد (که اجتناب ناپذیر است). ما سالی حداقل یکی دو بار با هم تماس اینترنتی متقابل داریم. در ضمن گپ و گفتی که حضوراً با ایشان داشتم از من پرسید آیا یادداشت‌هایی که برای ایشان می‌فرستم، قبلاً پیش‌نویس دستی تهیه می‌کنم و پس از تایپ و ذخیره‌کردن، آن را به وسیله شبکه مجازی اینترنت به ایشان می‌فرستم یا اینکه در همان زمان که صفحه ایمیل را باز می‌کنم مطلب مورد نظر خود را نوشته و به امواج اینترنت می‌سپارم؟ پاسخ دادم چنانچه مطلب کوتاه باشد و از چند کلمه یا دو سه جمله بیشتر نباشد بدون پیش‌نویس در صفحه پاسخ ایمیل تایپ و ارسال می‌کنم. گفت من هم همین طور، زیرا مطلب کوتاه، لابد تعارف ساده است ولی مطلب بلندتر معمولاً موضوعی دارد که نوشتن‌اش مستلزم دقت و فکر کردن است.
می‌گفت تا زمانی که قلم بین انگشتانم قرار نگیرد و روی کاغذ حرکت نکند، ذهن من به حرکت نمی‌آید و بازتولیدی نخواهد داشت. گویی میان قلم در لای انگشتان، کاغذ و اندیشیدن رابطه‌ای نهفته و دیالکتیکی وجود دارد که از آن حاصلی به صورت نوشته مورد نظر به‌دست می‌آید.

 ۵. پویایی ذهن هنگام مطالعه منابع کاغذی

در سودمندی و مثبت‌بودن دستاوردهای مدرن تکنولوژیک و از جمله اطلاع‌رسانی فناورانه، به‌ویژه همین فن پیشرفته و شگفت‌انگیز اینترنت، هیچ تردیدی نیست. خوب می‌دانیم که اینترنت، کارایی بسیار بالا و سودمندی در زمینه اطلاع‌رسانی دارد.
 امروزه دیگر پیدا کردن نشانی یک بیمارستان، پزشک، مدرسه، مشخصات یک کالای مورد نیاز و بهای آن و محل و شرایط خرید آن و سپس پرداخت‌های روزمره و بلیت گرفتن برای هواپیما و قطار و اتوبوس و غیره، همه در کوتاه مدت انجام می‌گیرد و این در شهرهای بزرگ و نیز در این سوی و آن سوی جهان، جای شکی برای سودمندی شبکه‌های مجازی باقی نمی‌گذارد.
درباره سودمندی ستایش برانگیز شبکه‌های مجازی برای انجام تحقیق و نیز دسترسی به بسیاری پرسش‌ها و منابع علمی، کمتر تردیدی وجود ندارد. ولی پویایی ذهن هنگام مطالعه منابع کاغذی که نماد آن کتاب است و مجله، با خواندن مطلبی در پنجره‌های شبکه‌های مجازی و روی صفحه مانیتور رایانه فرق می‌کند.
ممکن است کسانی که مسحور یا معتاد شبکه‌های مجازی شده‌اند مثلاً بگویند خواندن یک غزل حافظ روی مانیتور یک رایانه و روی صفحه کاغذی یک کتاب چه فرقی دارد؟ مسلماً فرق دارد ولی منظور من این تفاوت‌های صوری و مرتبط با عادت دیرینه ما نیست که این قابل اغماض است.
شما ممکن است درباره مطلبی تاریخی مثلاً مربوط به دوره قاجاریه، نیاز به تفحص و جست‌وجو داشته‌باشید. یک راه این است که به منابعی کاغذی مانند کتاب «تاریخ ایران در دوره قاجار» نوشته علی اصغر شمیم یا کتاب «موانع تاریخی رشد سرمایه‌داری در ایران دوره قاجار» اثر احمد اشرف مراجعه کنید؛ یا اینکه بی‌درنگ به کامپیوتر (مثلاً گوگل پیشرفته فارسی یا سایتی تخصصی‌تر) مراجعه کنید.
تردیدی نیست که در مدتی کوتاه انبوهی از اطلاعات (و از جمله دو کتاب نام برده) را به شما معرفی می‌کند. حال اگر کاربر کامپیوتر کم یا بیش مسحور و معتاد کامپیوتر باشد، ساعت‌ها به این سایت و آن سایت و این منبع و آن منبع سر می‌زند تا از پرسه‌زدن خسته شود. طبیعی است برای اینکه سرانجام به نتیجه‌ای برسد (چنانچه با این پرسه زدن‌ها و خستگی، موضوع اصلی را از دست نداده باشد!) ناگزیر است بین این انبوهه منابع و مطالب، دو سه مورد معدود را برگزیند و مطلب و خواسته خود را در آن منابع جست‌وجو کند که این کاری عاقلانه است.

۶. اینترنت؛ کشکولی عظیم از داده‌های اصیل و غیراصیل

  هنگامی که درباره موضوعی مثلاً به موتور جست‌وجوگر گوگل مراجعه می‌کنیم لابد ده‌ها و بلکه صدها عنوان در چند صفحه فهرست می‌کند که به‌کمک هرکدام پنجره‌ای مختصر یا مفصل را درباره موضوع می‌گشاید. بی‌تردید مراجعه به همه آن‌ها ولو در حد آشنایی مقدماتی هم که باشد، میسر نیست؛ کشکولی عظیم از داده‌های اصیل و غیر اصیل، معتبر و غیرمعتبر را ارائه می‌دهد.
البته کمیت اطلاعاتی که این موتور معرفی می‌کند با اطلاعات مشخص و معدودی که مثلاً کتاب «موانع رشد سرمایه‌داری» اثر احمد اشرف ارائه می‌کند، قابل مقایسه نیست؛ اما اولی منبع عظیمی از داده‌های پراکنده و ناپیوسته ارائه می‌دهد، در صورتی‌که اطلاعات معدود آن کتاب یا هرکتاب مفید دیگر، از یک پیوستگی نظام‌مند و هدفمند برخوردار است که ذهن خواننده را نیز سامان‌مند می‌کند.
اگر کاربر کامپیوتر هدفی معین و منطقی نداشته باشد که در مدتی معقول و با روشی سنجیده دست به گزینش بزند، جز سرگردانی و اگر قضاوتی افراطی نباشد، خودفریبی اعتیادآمیز حاصل معقولی ندارد.
به‌طور خلاصه، کتاب با همه محدودیتی که دارد، اطلاعاتی پیوسته و مرتبط به‌خواننده می‌دهد و آن مخزن کشکولی کامپیوتری، اطلاعاتی فراوان، اما ناپیوسته و از هم گسیخته (مثل ساندویچ‌ها و غذاهای فست فود!) به کاربر جست‌وجوگر خود می‌دهد.

۷. گیجی و سرگردانی به‌جای فرهیختگی و فرزانگی

هفته پیش برای تهیه یادداشتی، به استفاده از یک نکته زیبای فارسی که در قالب یک ضرب‌المثل بر سر زبان‌ها است نیاز پیدا کردم. در افسانه‌ای قدیمی گفت‌وگویی بین انوشیروان و کشاورزی پیر در می‌گیرد که کشاورز داشت یک نهال گردو می‌کاشت و همه شما داستان را می‌دانید. داستان با این سخن پرمغز کشاورز پایان می‌یابد که «دیگران کاشتند ما خوردیم/ ما بکاریم دیگران بخورند». من میل داشتم مأخذ اصلی این داستان را بیابم.
 ده‌ها سال بود که فکر می‌کردم داستان را در گلستان سعدی خوانده‌ام. دو بار به گلستان مراجعه سریعی کردم و آن را نیافتم. ناچار نخست به سایت شعریاب گنجور و سپس به گوگل متوسل شدم. این را یافتم که شاعر خوب ما استاد محمدتقی بهار (مشهور به ملک‌الشعرا) این داستان را به صورت شعر در آورده (به همان صورت شعری که در بالا آمد). ولی بازهم به منشأ اصلی گفته که از ذهن حکیمانه و پرمسئولیت چه کسی صادر شده است، نرسیدم.
بنابراین، روند جست‌وجوی کامپیوتری را ادامه دادم، هرچه ادامه دادم دیدم کم یا بیش نامربوط و گاهی تکرار قبلی‌ها بود و گاهی هم این نکته مهم و تعهدآمیز، به تفسیرهای مسخره که خوراک «جُک‌سازان» سطحی‌اندیش می‌شود، کشیده شده‌بود.
با این همه احتمال داشت که اگر جست‌وجو را ادامه می‌دادم و همه آن پنجره‌ها را باز می‌کردم شاید به نتیجه‌ای می‌رسیدم ولی با این انبوهه اطلاعات پراکنده، چه مدت و چه نیرویی را می‌بایست صرف می‌کردم تا به نتیجه مطلوب برسم؟!
تأکید دارم تکرار کنم که شبکه‌های مجازی محل نگهداری میلیاردها واحد اطلاعاتی (داده‌ها = data) است که «می‌توانند» سودمند باشند و هیچ عقل سالمی این را انکار نمی‌کند. ولی این انبوهه داده‌های «مجازی»، در صورتی و به شرطی می‌تواند به نتیجه «حقیقی» برسد که یک ذهن پرورده، آموزش یافته، معلم‌دیده و کتابخوانده، آن‌ها را دسته‌بندی کرده و بین آن‌ها پیوندی برقرار کند تا حاصلی از آن به دست آورد؛ وگرنه داده‌های فراوان ولی بی‌ارتباط و به‌صورت «چل‌تکه»، ممکن است به جای فرهیختگی و فرزانگی، به گیجی و سرگردانی برسد.

۸. آیا با توسعه شبکه‌های مجازی، پژوهشگران ما ژرف‌بین‌تر شده‌اند؟
توسعه شبکه‌های مجازی را تا چند سال پیش با عنوان «انقلاب انفورماتیک تکنولوژیک» یا «انقلاب فناوری اطلاع‌رسانی» مطرح می‌کردند. این با هیچ تعریفی، انقلاب به حساب نمی‌آید ولی چون بحث از کتاب‌خوانی و هفته کتاب است، باید ادامه آن را به فرصتی دیگر واگذاشت.
گاهی پرسش‌هایی به ذهن کسی چون من می‌آید که: آیا پیش از برخورداری از شبکه‌های مجازی و «به اصطلاح انقلاب اطلاع‌رسانی»، ما محقق زبده نداشتیم؟! با توسعه حیرت‌آور و ساختگی شبکه‌های مجازی، آیا واقعاً پژوهشگران به معنای خاص و کاربران شبکه‌های مجازی به معنای عام، ژرف‌بین‌تر شده‌اند؟ این انبوه اطلاعات که به ذهن یک کاربر کامپیوتر منتقل می‌شود تا چه مدت در دسترس فکری او باقی می‌ماند؟ آیا با مراجعه بعدی او به شبکه، همه آن داده‌های قبلی، «دیلیت» یا محو نمی‌شوند؟ چرا بخش عمده‌ای از جوانان علاقه‌مند به اینترنت و توئیتر و آیفون فایو و سیکس، نه فقط نمی‌توانند یک بیت حافظ را بخوبی بخوانند و لذت ببرند، بلکه اصلاً علاقه‌ای به شناختن سعدی و حافظ ندارند؟ چرا برخی جوانان ما نمی‌توانند یک نامه دو سطری را با دست نوشته و از مدیر دبیرستان تقاضا کنند که برای مثال، نسخه‌ای از نمرات آن‌ها را در اختیارشان قرار دهند؟
شبکه‌های مجازی، تکنولوژی ماهواره‌ای و هرگونه نوآوری فناورانه که امروز وجود دارد و فردا به بازار خواهد آمد «می‌تواند» و فقط می‌تواند مفید باشد، اما این سودمندی بستگی به هدف و توانایی ذهنی ما دارد که بتوانیم از آن انبوه داده‌ها، نتیجه ماندگار و علمی خود را به چنگ آوریم.

۹. نسبت کتاب‌خوانی و ژرف‌اندیشی

فراموش نکنیم که گوگل‌ها و ماکروسافت‌ها اصولاً برای خدمت به توسعه علم و حقیقت پژوهی ساخته نشدند. ماکروسافت که هم اکنون ثروتمندترین بنگاه جهان است، یک نهاد جوهری نظام سرمایه‌داری است که بیش از دغدغه علمی و اطلاع رسانی، نگران جریان بی‌وقفه سودآوری خویش است تا همچنان، خود و صاحبانش (صاحب نمادین‌اش، بیل گیتس) را در قله نگه دارد.
حقیقت مسلم این است که هرچه شبکه‌های مجازی رشد کنند، همچنان اهمیت معلم و ضرورت کتاب‌خوانی جایگاه خودش را خواهد داشت.
به تجربه ثابت شده است که کتاب‌خوانی برای پرورش ذهنی و ژرف‌اندیشی کارایی بسیار بیشتر دارد و شبکه‌های مجازی که انبوه داده‌ها را به ارمغان می‌آورد راهی به ذهن‌پروری و ژرف‌اندیشی نمی‌گشاید.

۱۰. کتابخوان‌ها بهتر از دستاوردهای شبکه‌های مجازی بهره می‌گیرند

کتاب‌خوانی شادی معنادار با خود می‌آورد ولی مسحور و معتاد شبکه‌های مجازی شدن، بنیاد «معناداری» را دیلیت و محو می‌کند. نکند گرفتار این بختک زیانمند شویم که جهان و هرچه در آن است بی‌معناست! این «کتابخوان» است که می‌تواند با ژرف‌اندیشی و ذهن‌هدفمند، از دستاوردهای شبکه‌های مجازی بخوبی استفاده کند.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST