ایران: کما بیش، ۴۷ سالی میگذرد که من دست ارادت به حضرت کامران فانی دادهام و
در شمار ارادتمندان ایشان درآمدهام.
حضرت ایشان سجایایی دارند که هر کسی را با ایشان سرو کار
مییابد مجذوب، بلکه شیفته خود میکند. تا امروز ندیدهام که کسی این همه دانش در زمینههای
گوناگون بهدست آورده باشد.
این همت را در کمتر کسی میتوان یافت. ایشان این همه را
از هوش سرشار و خواندن بسیار بهدست آوردهاند. همه آنهایی که با کتاب سر و کار
دارند میدانند که دل ایشان گنجینهای از دانشهای گوناگون است، هم علوم دینی میداند،
هم علوم ریاضی، هم سینما میشناسد و هم موسیقی، هم تاریخ میداند و هم ادبیات. هم
کتب پزشکی میخواند و هم از نقاشی سر در میآورد. در کتاب شناسی کمترین کسی را میتوان
با ایشان سنجید. او همهگونه روشهای کتابداری رایج در جهان را بخوبی میشناسد. در
جناب فانی فضل و فضیلت به هم درآمیخته است.
چیزی که در ایشان نمیتوان پیدا کرد بخل علمی است. همانی
که قدما به آن ضَنَت میگفتند. اگر از جناب فانی چیزی بپرسند ایشان از دادن پاسخ
درست هیچ دریغ و درنگ نمیکنند. بودند و هستند بزرگانی که اگر نکتهای میگویند سر
چشمه آن را با دیگران در میان نمیگذارند. و میگویند که اگر کسی طالب علم است
باید خودش زحمت بکشد و چیزی را که میجوید بیابد. نه اینکه دیگری برای او بگوید.
جناب فانی انسانی متمدن و کاملاً امروزی است. فروتنی
ایشان بیمانند است هیچ کبر و نخوتی در ایشان پیدا نمیشود. گمان نمیکنم که هرگز
روحیه خودپسندی در ایشان رخنه کرده باشد. با همه گونه مردم نشست و برخاست میکند و
با آنها با زبان خودشان سخن میگوید. به هر سخنی با شکیبایی ستودنی گوش میکند
اما اگر بخواهد نظر خود را بگوید بیهیچ پروایی چیزی را میگوید که آن را درست میداند
و با خونسردی سخنی که نادرست باشد را نمیپذیرد و هیچ اعتنایی به پایگاه اجتماعی-
اداری گوینده نمیکند این را به چشم دیدهام؛ متانت و نجابت حضرت فانی مثال زدنی
است. اما کلام او بیروح نیست طنزهای شیرین و شنیدنی دارد و مجلس را با سخنان
شیرین اما پر مغز و پر معنای خود روح و رونق میدهد.