هنرآنلاین: ویراستاری به معنای امروزی شاید تاریخی نیمقرنه در ادبیات ایران داشته باشد. زمانی که با تأسیس مراکز فرهنگی چون مرکز ترجمه و نشر کتاب و فرانکلین که جدی روی ارکان نشر از جمله ویراستاری برنامهریزی کرده بودند، مساله ویرایش کتابها جدی گرفته شد. در اصل این فرهنگ به وجود آمد که کتاب نباید صرفاً نوشته شده و منتشر شود، بلکه لازم است قبل از چاپ، ویرایشهایی روی آن صورت گیرد. اما اکنون دیگر اکثر ناشران حتی ناشران کوچک مساله ویرایش را مورد توجه قرار دادهاند و دیگر کمتر کتابی بدون ویراستاری به چاپ میرسانند. حال باید دید ویراستاری در ایران آیا به معنای ویراستار به عنوان فرد دارای هویت برای متن و نویسنده است یا تنها نمونهخوان و غلطگیر متنهای موجود محسوب میشود؟
ویرایش در کل به دو دسته ویرایش کتابهای تألیفی و ترجمهای طبقهبندی میشود که در ایران نیز تمرکز بیشتر بر روی ویرایش آثار ترجمهای بوده است. به همان اندازه اما از ویراستاری آثار ادبی (داستان و شعر) دور بوده و در آن کمکار بودهایم. اما چرا کمتر نویسندهای به خود جسارت میدهد اثرش را به دست ویراستار بسپارد؟
رفتار ویراستاران با اثر نویسنده
شاید بارها شنیدهاید که رفتار ویراستاران با اثر نویسنده باید انسانی باشد و نویسنده باید گمان کند با شخصیتی حساس و زنده طرف است. اما چقدر این رفتار در ویراستاران نهادینه است و چقدر ویراستاری متنی با سلاخی آن متفاوت است؟ ویراستار انسان قانونمندی به نظر میآید و خود تابع ضوابط و قواعدیست. ویراستار نباید شیوه بیان خود و نگارشش را تحمیل کند. بهتر است تا جایی که اثر اجازه میدهد، واژگان نویسنده جای خودشان بمانند که راهکاری بسیار مؤثر است و باعث ایجاد رابطه دوستانه بین نویسنده و ویراستار میشود. رابطه وقتی اخلاقی شد، خیلی از مشکلاتی که بین نویسنده و ویراستار به وجود میآید از این راه حل خواهند شد.
اما با قبول اینکه همه کتابها و نوشتهها (حتی نوشتههایی که از رسانهها خوانده میشوند) نیاز به ویراستاری دارند، باید دانشکدههای گستردهای برای این کار داشت. این ماندگاری اثر است که اهمیت ویراستاری را برجسته میکند، همانطور که آنقدر که ویراستاری در کتاب مهم است در روزنامه نیست و آثار جدیتر ویراستاران دقیقتری لازم دارند. البته هر کتابی احتیاج به ویراستار دارد. ویراستاری نیز یک چیز نیست. انواع مختلف دارد. اولین نوع ویراستاری؛ ویراستاری محتوایی است که محتوای کتاب بررسی میشود. ویراستاری نوع دوم؛ ویراستاری زبانی است. این ویراستار به معنی و مفهوم کار ندارد، بلکه به زبانی که برای بیان مطالب به کار رفته از نظر عرف زبان فارسی نگاه میکند که آیا درست و مناسب است یا خیر. سومین ویراستاری؛ صوری است. نه به محتوا کار دارد و نه به زبان، بلکه به صورت کلمات کار دارد. یعنی در درجه اول املای کلمات را بررسی میکند سپس نظرش به جدانویسی است. اما گویا ویراستاری از نوع سوم در ایران شیوع بیشتری داشته است. با توجه به اهمیت این رشته، دورههای ویراستاری در دانشگاههای کشورهای دیگر بررسی شده و به نسبت اهمیت در نامهای به وزارت علوم پیشنهاد شد که رشته ویراستاری دانشگاهی شود، ولی این پیشنهاد تاکنون نتیجه نداده است. همین باعث شد دورههای ویراستاری در حد مؤسسات باقی بماند مثل مرکز نشر دانشگاهی، سمت و بعضی ناشران دولتی، اما بقیه ناشران چنین کاری را نکردند.
نویسندگان و ویراستاران
شاید امری که بیش از هر چیز نویسندگان ایرانی را از همراهی با ویراستار دور نگه داشته است، عدم اعتماد به فردی دیگر است که او را غریبه با خود و متنش احساس میکند. امری که در ادبیات غرب جا باز کرده و امری بدیهی شده است. مثلاً آنچه درباره فیتز جرالد با ویراستارش خاطره شده است در ایران امری غریب مینماید. یا نقشی را که این اواخر ویراستار کارور در کشفِ نوشتن کارور داشته، نشان از آن دارد که اگر وی نبود شاید هیچگاه کاروری آنچنان که میشناسیم، شناخته نمیشد. مهمتریناش هم که همه جا هم گفته شده ماکسول پرکینز ویراستار توماس وولف بوده است. او چند هزار صفحه رمان مینویسد و به ناشر میدهد. ناشر هم متن را واگذار میکند به پرکینز که ویراستار پختهایست. اکثر آثار نویسندگان آن دوره نیز از زیر نگاه و ویرایش او بیرون میآمده است. پریکرز درباره نوشتههای وولف میگوید: وقتی انبوه کاغذها را خواندم احساس کردم که گوهری در این مجموعه گم شده و باید به نویسنده کمک کنم که این گوهر را کشف کند. پریکرز در اصل به نویسنده کمک میکند تا گوهر کارش را کشف کند و خود و اثرش را پیدا کند. فلوبر سه دوست خود را ویراستار متنهایش قرار داده و برای آنها مینوشته است. اما چرا این اعتماد میان نویسندگان ایرانی رواج ندارد؟
همه نویسندهگان یکی دو آدم معتمد دارند تا جایگاه ویراستار را برایشان داشته باشد. یعنی رابطهای که نویسنده با افراد مورد قبولش دارد و احتمالاً نظریههایی را که آنها دارند را در کارش اعمال میکند. ویراستار را کسی نمیشناسند. اما نوعی مطیع بودن در نویسندگان غربی نسبت به ویراستارانشان به چشم میخورد. نوعی حرفشنوی. کامران فانی در مصاحبهای که با مهر داشته؛ معتقد است ویراستار در متن مؤلف دست به دخل و تصرف میزند، اما در نهایت همکار مؤلف است.
ویراستاری کدام متن؟
ویراستاران در ایران بیشتر کار نمونهخوانی و غلطگیری را انجام میدهند. شاید این امر از آنجایی ناشی شود که این حرفه و فن را به شکل آکادمیک نخوانده و هر گرایش و رشتهای متخصص خاص خود را ندارد. زیرا متون علمیتر واژگان تخصصیتری دارند و نیاز به علم بیشتری در مورد خوانش و ویراستاری آنها وجود دارد اما شعر و داستان را چگونه میتوان ویرایش کرد؟ شعر و داستان به عنوان امر خلاقه که با لفظ و لغت سر و کار دارند چگونه در ایران ویراستاری میشوند؟ ویراستاری شعر و داستان از هرنوع ویراستاری سختتر است. ویراستار این متون باید به چند نکته توجه کند؛ اول اینکه ساختار رمان محکم، استوار باشد، دوم اینکه پیرنگ داستان وقعهای جذاب و اغناکننده باشد، سوم اینکه شخصیتپردازیها و توصیف و تحلیل شخصیتها درست باشد و اینکه شخصیتها رابطههای درست و در جای خود داشته باشند، چهارم اینکه فضاسازی داستان هماهنگ باشد. سرانجام ویراستار به زبان میپردازد. زبان در آثار تحقیقی در همین حد که مفهوم و گویا باشد کافی است، ولی در داستان و شعر زبان خودش هدف است که بسیار اهمیت دارد. زبان باید با فضای داستان همخوانی داشته باشد. ویراستار به نوعی خواننده اثر است؛ او خواننده خصوصی رمان محسوب میشود. او تشخیص میدهد خواننده در چه شرایطی از خواندن این کتاب بیشتر راضی خواهد بود و به نویسنده کمک میکند تا رابطه بهتری با خوانندگانش برقرار کند.
از آنجا که نویسنده در مورد کتاب خودش هرگز نمیتواند نقش خواننده صرف داشته باشد، چراکه او نقش آفریننده دارد و نسبتش با کتاب نقش تولیدکننده است نه مخاطب، ویراستار باید این نقش را به درستی ایفا کند. ویرایش حرفهای آثار، زمان و هزینهبر است. اما در ایران کمتر ناشری حاضر است این زمان و هزینه را بپذیرد. خلاف ویراستاری متن تألیفی در ویراستاری ترجمه، ویراستار دیگر با محتوای کتاب کار ندارد و هدف چک کردن دقت و صحت ترجمه است که در اینجا کار ویراستار مشخصتر است ولی در مورد تألیف اینطور نیست و ویراستار نظر به محتوای کتاب دارد. ویراستاری به دو دسته صوری که تا حدی با رسمالخط کار دارد و با نثر، و ویراستاری محتوایی که با محتوا کار دارد، تقسیمبندی میشود که در هر دو نوع ویراستاری، زبانی که کتاب را پیراسته میکند وجود دارد.
در احوال لغت
پرکارترین مترجم ایرانی حنید بن اسحاق بود که در زمان مأمون میزیست. او 4 شرط برای کارش قائل بود، میگفت: مترجم باید به زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد. همچنین باید نسبت به موضوع متن ترجمه تسلط داشته باشد و شرط چهارمی که بدان قائل بود این بود که میگفت: من ابتدا نسخه اولیه را غلطگیری، تصحیح و ویرایش و سپس ترجمه میکنم. اما این امر چقدر در متون فارسی نهادینه شده است. در کل شاعری که دنیای شعر را نسبت به خود خیلی شخصی میبیند اعمال تغییر در اثرش را سختتر خواهد پذیرفت. شاعران اثرشان را برگرفته از نوعی الهام و ناخودآگاه و بخشی از خود میدانند و کمتر حاضر میشوند کسی در اثرشان دست ببرد؛ خلاف الیوت که در سرزمین هرز مقابل نظرات پاوند جبههگیری نکرد و پذیرفت. یا سامرست موام که معتقد بود بسیاری از آثار ادبیات جهان به دلیل این دچار طویلگویی شدهاند که ویراستاری نشدهاند. موام در کتاب 10 رمان بزرگ ده رمان بزرگ ادبیات جهان را خلاصه کرد تا بدون اینکه آسیبی به متن برسد جذابتر و خواندنیتر باشند.
حمیدرضا امیدیسرور که خود ویراستار تعدادی از کتابهای داستان و رمان بوده است در گفتوگو با صبا درباره اینکه آیا میشود شعر و داستان را به عنوان متن خلاقه که در آن دالها مهمتر از مدلولها هستند، ویراستاری کرد و آیا ویراستار با تغییر کلمه به عنوان دال آیا از هدف غایی ادبیات دور نخواهد شد، میگوید: این امکان در داستان بسیار محتملتر از شعر است. در حقیقت تا به حال ویراستار شعر ندیدهام. اصولاً شاعران شعرهای خود را بیشتر برای دوستان خود میخوانند تا توسط آنها کارهایشان سنجیده شود و این اعتماد به افراد بیرونی کمتر است. امیدی سرور ادامه میدهد: ویراستاری در بازار داستان بسیار داغتر است چون ناشران نیز به فکر انتشار کتابهای داستان و رمان افتادهاند و نویسندگان نوپا و تازهکار در این راه از آنجایی که اشراف کاملی به زبان ندارند، فاصله آنچه نوشته شده و منتشر میکنند بسیار زیاد میشود. بر این اساس داستاننویسان بیشتر متن خود را در اختیار ویراستاران میگذارند.
این ویراستار اضافه میکند: درست است که کلمات و جایگاهشان در متن بسیار حائز اهمیت است اما آن اشرافی که باید و شاید در نویسندگان وجود ندارد. البته این جایگاه برای ویراستاران نیز وجود نداشته است و همیشه شغلشان و جایگاهشان درجه دوم محسوب شده است. با این وجود هیچگاه نمیتوانند آنطور که باید صراحت قلم و فکر خود و وفاداریشان را به متن و نویسنده ثابت کنند و آن اطمینانی که باید میان نویسنده و ویراستار به وجود نخواهد آمد.