فرهیختگان: امروزه یکی از فعالیتهای دانشمندان شناخت
خطاهای ذهنی است. از نمونه خطاهای ذهنی تنبل بودن روانی است. مثلاً وقتی از ما میپرسند
دوست داری هفته آینده چه فیلمی را تماشا کنیم، ما هم سریع یک فیلم هنری و خاص را
معرفی میکنیم. اما اگر بپرسند برای امشب چه دوست داری ببینی، به راحتی دمدستیترین
فیلمها را معرفی میکنیم مثل فیلمهای هالیوودی. یکی دیگر از خطاهای ذهن حریص
بودن آن است. فقط کافی است با دیدن نوشته «به هر نفر ۶ عدد بیشتر داده نمیشود»
بالای قفسههای کنسرو نسبت به این موضوع اطمینان کنیم؛ خیلی سریع کنسروها را
خریداری کنیم. ما کمتر به فکر آینده و سودهای کلان آن هستیم و بیشتر به خوشیها
و لذتهای آنی میاندیشیم. ما وقتی به زبان مادری خود فکر میکنیم تصمیمات اشتباه
بیشتری میگیریم نسبت به زمانی که مجبوریم با زبان دیگری بیندیشیم. چون وقتی
مجبوریم با زبانی دیگر فکر کنیم تلاش بیشتری میکنیم و از ذهن و روان خود بیشتر
کار میکشیم.
دیوید بروکس، استاد دانشگاه ییل آمریکا و نویسنده مشهوری
در حوزههای سیاست، فرهنگ و علوم اجتماعی است. او ذیل مقالهای در «نیویورک تایمز»
با اشاره به چنین اشتباهاتی مینویسد که میتوان در بستری بزرگتر کاری کرد که
چنین خطاهایی توسط مردم کمتر صورت گیرد. بروکس توضیح میدهد که با شناختن
مجموعهای از خطاهای ذهنی بسیاری از محققان به این فکر افتادند که شاید بشود با
اقداماتی وسیعتر کاری کرد تا افراد جامعه کمتر دچار خطا و اشتباه شوند. دو
پژوهشگر با نامهای ریچارد تالر و کاس سانستین طی سال ۲۰۰۹ کتابی را با عنوان
«Nudge» (سقلمه) با محوریت این موضوع که چگونه دولت و
سازمانها میتوانند مردم را وادار به جلوگیری از اشتباهات رایج کنند، منتشر
کردند. همین اقدام و انتشار آثاری دیگر درباره این موضوع باعث شد دولت اوباما
دستور ایجاد یک تیم تحقیقاتی برای کشف برنامههای کاربردی را که میتواند از این
حیث به مردم کمک کنند، بدهد. او با استخدام روانشناسان رفتاری این کار را کلید زد.
پدرخواندهها باید فعالتر شوند
بنابر مقاله بروکس ما در عصر «پدر سالاری آزادیخواهانه» هستیم؛
یعنی عصری که دیگر دولت نمیتواند با دستور و امر و نهی ما را مجبور به کاری کند.
از این رو او معتقد است اگر دولت تشخیص دهد انجام کاری در درازمدت به نفع ما است
اما مردم به خاطر خطاهای ذهنی یا تنبلی روانی از اقدام به آن خودداری میکنند،
باید دخالت کند. در این راستا دولت میتواند اوضاع را به نرمی به گونهای تغییر
دهد که شهروندان خودبهخود درگیر آن شوند. مثلاً در رابطه با پیوند اعضا میتواند
در طراحی فرمها به گونهای عمل کند که شما به شکل خودکار با آن مواجه شوید و راحتتر
در همان لحظه بتوانید تصمیمتان را عملی کنید. مثلاً بیمارستانها میتوانند در هر
فرمی که برای مراجعه به شما میدهند این سؤال را از شما بپرسند. با این روش تنبلی
رفتن و ثبت نام کردن از زندگیتان حذف میشود. در مورد بیمه هم دولت میتواند
اقداماتی را صورت دهد تا شما توجیهی برای تنبلی نداشته باشید و با ثبتنام در بیمه
در مواقع اضطرار دچار شک به دلیل هزینههای درمان و حوادث نشوید.
در مورد بیمههای ساختمانهای فرسوده هم اگر مالکان به
خاطر خطاهای ذهنی و تنبلی روانی از اقدام به ایمن یا بیمه کردن امتناع میکنند
دولت میتواند در فرمها و فعالیتهای مالیاتی به نحوی عمل کند که مالکان را مجبور
به این امر کند. مثلاً بخشی از اجبارهای پر کردن فرمها و رعایت قوانین مالیاتی را
هم به پرداختهای بیمه و نوسازی اختصاص دهد.
این نوع کارها باعث میشود افراد بیشتری اقدام به انجام
چنین کارهای مفیدی کنند. مثلاً برای مصرف بهینه انرژی میتوان از شرکتهای تولیدی
خواست چراغی را برای اتمام عمر قطعات پرمصرف تعبیه کنند؛ چون ما اینقدر تنبل هستیم
که اگر به خودمان باشد قطعات را عوض نمیکنیم و در نتیجه این کار بهینهسازی مصرف
انرژی از بین میرود.
عدم دخالت دولت کاری از پیش نمیبرد
دولت میتواند تمام اقدامات ذکر شده را صورت دهد اما سؤال
اساسی بنابر شرح بروکس این است که «آیا ما واقعاً میخواهیم دولت چنین کارهایی
کند؟» وقتی بانکها، شرکتها، بیمهها و سازمانهای عریض و طویل بسیاری از خطاهای
شناختی ما سودهای کلان میبرند آیا ما نباید انتظار داشته باشیم که دولت اقدامی در
این رابطه انجام دهد؟
بنابر تحقیقات بروکس و با پرسیدن این سؤال از افراد
بسیار این نتیجه حاصل آمد که اکثراً با این کار موافق نبودهاند. نکته مهم این است
که خود سیاستگذاران هم از چنین خطاهای شناختیای در امان نیستند. اما آیا اجبار
جواب میدهد؟ موافقان مداخله معتقدند در هر حال دولتها مداخله خود را دارند؛ پس
چه بهتر که این مداخله متکی بر دانش و شناخت ما از اشتباهاتمان باشد. وقتی ما از
دولت انتظار داریم مانع از گاوبندی در سهام و سقوط بازار شود آیا نباید این حق را
هم بدهیم تا مانع از به بازی گرفته شدن افراد توسط بانکها و سازمانها با سوءاستفاده
از خطاهای شناختی شود؟
به نظر بروکس بسیار سخت است که بگوییم مثلاً حق من سلب
شده چون در فرم درخواست گواهینامه باید یک تیک اضافه بزنم که از اعضایم استفاده
نشود. یا آسان نیست بگوییم دولت در کار من دخالت کرده چون رستوران و پخشکنندههای
مواد غذایی ناسالم را از جلوی چشمم دور کرده و میوههای سالم را بیشتر در دسترسم
قرار داده است. همه ما محیط اجتماعی را برای زندگی انتخاب کردهایم؛ چون تجربه به
ما نشان داده است که محیط اجتماعی به ما کمک میکند بیشتر اوقات کار درست را انجام
دهیم؛ آن هم به واسطه همین فشارهای پیدا و ناپیدای جمعی.