ایران: پیش از اسلام که مردم «مکه» به پرستش خدایان ساختگی
مشغول بودند، رسول گرامی اسلام (ص) از آنها دوری میجست و همه ساله به کوه حرا میرفت
و آنجا به عبادت خدای یگانه و راز و نیاز با او و به تفکر در عالم هستی میپرداخت؛
«محمد
(ص) به خلوت متمایل بود و به ریاضت و عبادت رغبت داشت و غالباً برای عبادت به غار
حرا میرفت و در آنجا دور از غوغای زندگی در عجایب کائنات، راز خلقت، رستاخیز و
روز حساب و بهشت و جهنم اندیشه میکرد.» (تاریخ سیاسی اسلام، دکتر حسن ابراهیم
حسن، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص ۷۲)
۴۰ بهار از عمر شریفش میگذشت (به سال ۶۱۰ میلادی) و طبق عادت همیشگی در ماه
رجب (و به عقیده برخی مورخان در ماه رمضان) مشغول عبادت خدای یکتا و تفکر در عالم
وجود بود که صدایی شنید:
«...اقراء...» بخوان! او که نه استادی دیده و نه مدرسهای
رفته بود، از شنیدن صدا شگفتزده شد و گفت: «ما انا بقاری» من نمیتوانم بخوانم!
بار دیگر فرشته وحی، جبرئیل بر او وارد شده و گفت: «اقرا
بسم ربک الذی خلق» (قرآن کریم، سوره علق) بخوان به نام پروردگارت که جهان را
آفرید. همان کسی که انسان را از خون بستهای ایجاد کرد. بخوان که پروردگارت از همه
بزرگتر است همان کسی که به وسیله قلم آموخت و به انسان آنچه را که نمیدانست، یاد
داد.
دنیا در روزگار بعثت رسول اکرم (ص)
در آن زمان که جهل و نادانی پردهای بر قلب و فکر انسانها
کشیده بود و آنان را دور از حقایق و واقعیات زندگی و جهان هستی نگاه داشته بود، در
آن زمان که تمام ملتها بویژه اعراب در جزیرةالعرب از بسیاری از مزایای حقوقی، علمی،
اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به دور بودند، در آن زمان که «زنان» را چون
بردگان خود میپنداشتند و برای این رکن بزرگ آفرینش هیچ گونه حقوقی قائل نبودند و
حتی در بعضی از قبایل عرب، از ترس فقر و تهیدستی یا از ترس اینکه وقتی به جنگ میروند،
مبادا دخترانشان اسیر واقع شوند، آنان را زنده به گور میکردند. از میان آن مردم
وحشی و به دور از دانش و فرهنگ، خورشید فروزان اسلام با وجود رهبری «امین» و
«صادق» چون حضرت محمد بن عبدالله (ص) از میان ابرهای تیره سر برون آورد و با پرتو
آیات نورانی قرآن، دنیای تاریک و ظلمانی را فروغ و نور بخشید، آن نوری که هرگز سرد
و خاموش نخواهد شد و آن خورشیدی که هرگز غروب نخواهد کرد. آن خورشیدی که در مدت بسیار
کوتاهی از «دهلی» تا «غرناطه» را تحت تشعشعات طلایی رنگ خود قرار داد. آن خورشید
فروزانی که به اعماق قلب و جان مردم جاهل راه یافته بود و دلهای تاریک آنان را به
نور توحید، دانش و فرهنگ روشن کرد. (ارزش زن در اسلام، مصطفی قنبرپور، ص ۱۷)
پیامبر امی
در چنین زمانی مردی «امی» و درس نخوانده ۴۰ سال در میان مردمی نادان زندگی کرد و
هیچ گاه ادعایی ننمود و حتی با شعر که بزرگترین هنر عرب و تنها مظهر اطلاع و ترقی
افراد ممتاز بود، سر و کاری نداشت. در طول حیاتش نه شعری گفته و نه شعری خوانده
است، چنین کسی یکدفعه از کوه حرا بازگشته و در میان قوم نادان که کسی ابداً توجهی
به سواد و رغبتی به خواندن و نوشتن ندارد، از قرائت، علم، تعلیم و قلم سخن میگوید.
اگر در نظر بگیریم که قرنها پس از نهضت اسلامی هنگامی
که مردم به رفتن مدارس در «اندلس» (اسپانیای فعلی) توجهی پیدا کرده بودند، اشراف
«فرانسه» تحصیل را برای فرزندانشان ننگ میشمردند و آنان را از کسب دانش منع مینمودند،
میتوانیم وضع دنیا را نیز (اضافه بر عربستان) زمان نزول این آیات حدس بزنیم.
مراجعه به مقدمه فهرست قرآن «ژول لابوم» کسادی بازار علم را در سراسر گیتی بخوبی
روشن میکند. در چنین عصری محمد (ص) مأمور خواندن میشود. (تفسیر نوین، محمدتقی
شریعتی، ص ۲۵۰)
کرامت انسان بر پایه تقوا
رسول گرامی اسلام (ص) با شعار «لا اله الا الله» مردم را
به سوی توحید خالص فراخواندند و آنان را به فراگرفتن دانش توصیه فرمودند: «طلب
العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» فرا گرفتن علم برای هر مرد و زن مسلمان واجب و
فریضه است.
تبعیضهای نژادی و اختلافات طبقاتی را که منشأ بروز جنگها
و نزاعهای قومی بود، برانداختند و فضیلت، شرافت و کرامت انسانها را فقط در سایه «تقوا» قرار دادند.
فرهنگ، تمدن، انسانیت و غرور را جانشین تعصبات خشک و پوشالی نمودند و مکارم اخلاق
را به اتمام رساندند.
و برای دختران ارزش عالی قائل شدند و فرمودند که نه تنها
ولادت یک دختر در خانه مایه ننگ و سرشکستگی نیست، بلکه مایه برکت و نعمت برای آن
خانه است و نیز رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس دخترش را خوشحال کند مانند آن است که
بردهای از نسل اسماعیل را آزاد کرده است.» همچنین آن حضرت فرمودند: «میان اولاد
خود در دادن هدیه به مساوات عمل کنید و اگر خواستی کسی را بیشتر هدیه دهی، به
دختران بیشتر بده» (مفاتیح الحیات، آیتالله جوادی آملی، ص ۲۴۹)
در مورد علم و دانش در آن زمان که خبری از دانش، آن هم
در جزیرة العرب نبود، رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس عالِمی را گرامی بدارد، مرا
گرامی داشته است و هر کس مرا گرامی بدارد، خدا را گرامی داشته است و هر کس خدا را گرامی
بدارد، پایان کارهایش بهشت است.» (مفاتیح الحیات، آیتالله جوادی آملی، ص ۵۶۴)
رسول خدا (ص) با استقامت در مقابل آزار و اذیت مخالفان و
کسانی که با آمدن اسلام و دعوت پیامبر (ص) به سوی توحید، علم و دانش، منافعشان در
خطر قرار گرفته بود، ایستادند و اینک میبینیم که ۱۴ قرن که از بعثت آن رسول خاتم (ص) میگذرد و متجاوز از یک میلیارد و پانصدهزار نفر مسلمان در
سراسر جهان، پس از کلمه «لا اله الا الله» نام مقدس آن حضرت را با سلام و صلوات بر
زبان جاری میکنند.
اسلام از نظر دیگران
«برنارد شاو»، نویسنده و فیلسوف انگلیسی میگوید: «من
همواره برای آن حضرت (ص) بلندترین جایگاه را قائل هستم، زیرا زندگی حیرتآور این
مرد، تأثیر عجیبی در من داشته است، لذا معتقدم دین او یگانه دینی است که با تمام ادوار
زندگی بشری سازگار است و استعداد و قابلیت آن را دارد که هر نسلی را به خود جلب
نماید؛ اما من پیشبینی میکنم که اروپا در آینده، دین حضرت محمد (ص) را قبول
خواهند نمود. آثار آن هم از هم اکنون نمایان است؛ زیرا اروپائیان به آن اقبال کردهاند
و در قرون وسطی روحانیون دین مسیح یا به جهت تعصب یا به واسطه نادانی که هر دو
بسیار زشت است، اسلام را به رنگهای بدی درآورده و به بدترین شکل معرفی نمودهاند
که در واقع روحانیون آن روز دشمن پیامبر اسلام (ص) و دینش بودند و آن حضرت را دشمن
مسیح قلمداد میکردند. سپس در مقام برآمدم تا اینکه تاریخ زندگی و شخصیت او را مورد
مطالعه قرار دهم، از جهت اینکه مرد بزرگ و نابغهای است و آنچه بر من محقق شد این
است که از دشمنی با عیسی منزه است. ما باید حضرت محمد (ص) را نجات دهنده بشریت
بدانیم و من معتقد هستم اگر شخصی مانند آن حضرت متصدی حکومت جهان امروز شود، به
طور قطع مشکلات آن را حل خواهد نمود و صلح، آرامش و سعادت را که اهل جهان کمال
احتیاج به آن دارند، فراهم آورد.» (اسلام از نظر دیگران،ص ۵۷)