کد مطلب: ۱۳۴۳
تاریخ انتشار: یکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰

سه مرحله‌ی کیمیاگری در «منطق الطیر»

آناهید خزیر: ویدا احمدی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد در درس‌گفتارهایی درباره عطار به بررسی «عناصر کیمیاگرانه و روانکاوانه در ساحت زبانی و معنایی منطق‌الطیر» پرداخت. این نشست عصر (چهارشنبه ۲۷ مهر) در شهر کتاب مرکزی برگزار ‌شد.
دکتر ویدا احمدی گفت: هنگامی که واژه‌ی «هنر» را به کار می‌بریم، به نظر می‌آید که از دو معنای جزیی و کلی استفاده می‌کنیم. واژه‌ی کلی هنگامی به کار می‌رود که بخواهند کسی را هنرمند بنامند. اما معنای گسترده‌تر آن زمانی به کار می‌رود که می‌خواهیم از کسی نام ببریم که در جهت ارتقاء وجودی خودش تلاش می‌کند و می‌کوشد که زیبایی‌های بالقوه‌ی خود را بالفعل کند. چنین کسی، هنرمند شناخته می‌شود. وقتی سعدی می‌گوید: «از نفس پرور هنر نیاید»، معنی‌اش این است که کسی که رذیلت دارد، از فضیلتی هم برخوردار نخواهد بود.
 در فرهنگنامه‌ها هم پیش از آنکه هنر به معنای شغل باشد، آن را زیبایی‌های اخلاقی دانسته‌اند. در اتیمولوژی، یعنی دانشی که شناسنامه‌ی کلمات را بررسی می‌کند، هنر، عمل ساختن دانسته شده است. پس هنگامی که آدمی بنای وجودی خود را از فضیلت‌ها بسازد، هنرمند محسوب می‌شود. منظور من از هنر نیز همین است. به سخن دیگر، هنر یعنی انسانی که از مرتبه‌ی وجودی پایین، به مرتبه‌ی وجودی بالا‌تر می‌رود. اما «کیمیاگری» به دانشی گفته می‌شود که طی آن فلزات پست به فلزات ارزشمند تبدیل می‌شوند. این کار بوسیله‌ی اکسیر انجام می‌شود.
کیمیاگری افسانه نیست!
برخی، کیمیاگری را افسانه می‌دانند. اما برخی دیگر گفته‌اند که فرمولی بوده است و کسانی می‌توانسته‌اند به کمک آن فرمول، به طلا دست پیدا کنند. به هر حال، کیمیاگری را چه افسانه بدانیم و چه واقعیت، باید دانست که یک هدف مشترک دارد. آن هدف، به تعبیر «یونگ»، چنین است که کیمیاگری که مس را به طلا تبدیل می‌کند، مرتبه‌ی وجودی خود را تغییر می‌دهد و می‌کوشد که به فرد بهتری تبدیل شود. برای همین است که روان‌شناسی و کیمیاگری را دو دانشی می‌دانند که بسیار به هم نزدیک‌اند. یونگ در اصول روان‌شناسی خود، کلمه‌ی «ترانسفورمیشن» را بسیار به کار می‌برد. این واژه به معنای تحول و دگرگونی و انسانی دیگر شدن، است. ملاصدرا در حکمت و فلسفه‌ی خود، این کلمه را «صیرورت» می‌نامد، یعنی بهتر و زیبا‌تر شدن.
به هر حال، کیمیاگران نظام‌های مختلفی دارند. با این همه اشتراکاتی هم در اندیشه‌های آن‌ها وجود دارد. جای تاسف است که ما منابع عمده‌ی دانش کیمیاگری را به فارسی ترجمه نکرده‌ایم. در حالی که کتاب‌های این دانش به زبان‌های گوناگون جهان ترجمه شده است. از جمله دو کتاب مهم کیمیاگری که عبارتند از: «رساله‌ی اورئوس» که نوشته‌ی هرمس، کیمیاگر مصری، است و دومی «رساله‌ی سپیده دم» که به زبان لاتین است و از نوشته‌های آکوئیناس به شمار می‌رود.
کیمیاگران معتقدند که عمل تبدیل مس به طلا، طی سه مرحله انجام می‌شود. هر کدام از این مراحل نیز نام‌هایی دارد. مرحله‌ی اول رنگ سیاه است؛ مرحله‌ی دوم رنگ سفید و مرحله‌ی سوم رنگ سرخ. هنگامی که «منطق الطیر» را بررسی کردم، متوجه شدم که هر سه مرحله‌ی کیمیاگری در «منطق الطیر» هم اتفاق می‌افتد. منظورم این نیست که عطار کیمیاگری می‌دانست. مطالعه‌ی من پژوهش تطبیقی بود. اما به هر حال هر سه مرحله قابل شناسایی بود. نام مرحله‌ی اول را «بالقوگی» گذاشتم؛ مرحله‌ی دوم را «حل معمای وجود» و مرحله‌ی سوم را «فعلیت یافتگی» یا «آشکار شدگی».
هندسه‌ی زبانی «منطق الطیر»
به نظر می‌آید که عطار در «منطق الطیر» یک معنای واحد را در سه شکل و سه فُرم زبانی ارائه کرده است؛ و این شبیه به مثلث است. او این مرحله‌ها را با رنگ‌های مختلف نشان می‌دهد. ضلع اول، مقدمه‌ی «منطق الطیر» است که شامل نیایش‌های عطار می‌شود. ضلع دوم داستان شیخ صنعان است و ضلع سوم اصل داستان پرندگان. عطار در مورد مرحله‌ی اول (مرحله‌ی سیاهی) چند بیت می‌آورد که واژه‌ی «ظلمت» در آن بسیار به کار می‌رود. این مرحله،‌‌ همان مرحله‌ی سیاهی در کیمیاگری است. یعنی مرحله‌ای که زیبایی وجود عطار آشکار نشده و او از خدا می‌خواهد که آن را آشکار کند: «یا رب آگاهی ز یا رب‌های من/ حاضری در ماتم شب‌های من؛ ماتمم از حد بشد سوری فرست/ در میان ظلمتم نوری فرست؛ پای مردی من درین ماتم تو باش/ کس ندارم دستگیرم هم تو باشد».
مرحله‌ی دوم در داستان شیخ صنعان اتفاق می‌افتد و دلالت زبانی آن کلمات «غبار» و «سیاهی» است: «در میان شیخ و حق از دیرگاه/ بود گردی و غباری بس سیاه؛ آن غبار از راه او برداشتم/ در میان ظلمتش نگذاشتم؛ آن غبار اکنون ز ره برخاسته است/ توبه بنشسته گنه برخاسته است». اما ضلع سوم که اصل داستان «منطق الطیر» است شامل حکایت‌هایی است که در هر کدام، داستان پرندگان و موانعی که بر سر راه آنهاست یاد می‌شود. در کنار هر پرنده، پیامبری نام برده می‌شود که از لحاظ موتیف با آن پرنده هماهنگی دارد.
سیمرغ؛ مظهر و نماد خداوند
مرحله‌ی سوم که مرحله‌ی معما است، در اصل گره کوری است که باید پرندگان به کمک هدهد آن را باز کنند. در «منطق الطیر» مرحله‌ی سفیدی به کوری تعبیر شده است. پرندگان، معما و گره کار خود را طرح می‌کنند و هدهد به آن‌ها پاسخ می‌دهد. به سخن دیگر، در مرحله‌ی سفیدی است که موانع شناخته می‌شوند و پرندگان زیبایی درونی خود را به فعلیت می‌رسانند.
می‌دانیم که رنگ اصلی طلا، سرخ است. برای نشان دادن مرحله‌ی سرخی در «منطق الطیر» از حضور سیمرغ استفاده می‌شود که مظهر و نماد خداوند است. در مورد اتیمولوژی سیمرغ باید گفت که سیمرغ در ایران باستان پرنده‌ی خورشید شناخته می‌شد. اتفاقا در فرهنگ نماد‌ها هم خورشید به طلای کیمیاگری بسیار نزدیک دانسته شده است. در بیت‌های «منطق الطیر» سیمرغ و سی مرغ از یک جنس برشمرده شده‌اند، این نشان دهنده‌ی سنخیت میان آخرین مرحله‌ی کیمیاگری (فعلیت یافتگی طلا) در وجود و روان پرندگان «منطق الطیر» است.

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 4
    0
    پاسخ به این نظر
    بدون نام چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392
    besiar ziba bod
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST