آرمان: مطبوعات حال و روز خوشی ندارند. این را میتوان از ریزش مخاطبان آنها دریافت، چرا که تیراژها به حداقل رسیده و مردم به اطلاعات فضای مجازی و شبکههای برونمرزی بسنده میکنند. کارشناسان دلایل مختلفی را در ریزش مخاطبان رسانهها دخیل میدانند. یکی از مهمترین مباحث مطرح در این زمینه این است که رسانهها نمیخواهند یا نمیتوانند واقعیتهای جامعه را پوشش دهند. این مساله اعتماد برخی شهروندان را سلب کرده و آنها جای کسب اطلاع از طریق اخبار رسانههای رسمی و عمومی سراغ خرده رسانههایی رفتهاند که با فراگیر شدن استفاده از شبکههای اجتماعی رونق زیادی پیدا کردهاند. در کنار این دلیل مهم برای کاهش مخاطبان رسانهها که بیشتر مربوط به عملکرد رسانهها در ایران است، باید این مهم را نیز اضافه کنیم که با ظهور و رونق اینترنت رسانههای قدیمی رقیبی پیدا کردهاند که در برخی موارد قدرت بسیار بیشتری از آنها دارد. نظر دیگر این است که روزنامهها باید در ساختار خود تجدید نظر کنند و در دنیای اطلاعات پا به پای رقبای جدید پیش بروند. به مناسبت روز خبرنگار با فریدون صدیقی، استاد پیشکسوت و مدرس روزنامه نگاری به گفتوگو نشستهایم. او درباره پیشی گرفتن فضای مجازی از رسانههای رسمی به «آرمان» میگوید: «رسانهها آسیبشناسی، درونکاوی و رازگشایی از مسائل جامعه نمیکنند. در نتیجه با پدیده رویگردانی مخاطبان از رسانهها مواجه هستیم، چون آنها هر چه طرح موضوع کرده و پرسشگری میکنند، بازتاب آن را در رسانهها نمیبینند. به این ترتیب رسانهها خواسته و ناخواسته مخاطبان را حواله میدهند به اینکه ما را نخوانید، نبینید و نشنوید.»
روزنامه نگاری شغلی خطیر است و به اطلاعات و دانش زیادی احتیاج دارد. بخشی از این دانش و اطلاعات از طریق مطالعه و دانشگاه رفتن به دست میآید، اما به نظر میرسد بخش عمدهای از آن مربوط به سر و کار داشتن افراد با اقشار مختلف جامعه و شناخت آنهاست. روزنامه نگاران ما چقدر با مردم در ارتباط هستند؟
اگر منظور از ارتباط این باشد که روزنامهنگاران پا به آوردگاهها میگذارند و در صحنهها حضور دارند در پاسخ باید بگویم که کم و بیش حضور دارند، چون حضور بهنگام در صحنه ضرورت حرفه خبرنگاری است، اما در سالهای اخیر این حضور بیشتر از جانب خبرگزاریها محسوستر است، یعنی روزنامهها در قبال تعدد و کثرتی که دارند، حضورشان در صحنه رویداد به وضوح نمایان نیست.
شما عنوان میکنید خبرنگاران شاغل در خبرگزاریها جای روزنامهنگاران را در صحنههای وقوع خبر گرفتهاند. این اتفاق چرا رخ داده است؟
به این دلیل که روزنامههای ما ترجیح میدهند که بیشتر به نقل از خبرگزاریها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به نشر اخبار بپردازند. در نتیجه حضورشان در صحنه کمرنگ است.
این نقدی است که در مواردی به روزنامهنگارانی که اکنون مشغول به کار هستند وارد میشود. منتقدان میگویند در مواردی روزنامهنگاران جای تولید خبر کپی کار شدهاند و این مساله میتواند تأثیر بدی بر انعکاس اخبار و اطلاعات به صورت درست و کامل داشته باشد. در حال حاضر گزارشهای میدانی و مشاهدات مردمی رسانهها چقدر منعکسکننده مطالبات مخاطبان هستند؟
رسانههای ما اعم از رادیو، تلویزیون و مطبوعات پاسخگوی مطالبات مخاطبان نیستند و پرسشهای مخاطبان را در قالب نیازها مطرح نمیکنند.
این مساله میتواند اطمینان مخاطبان را از رسانهها سلب کند. به نظر شما علت این مساله چیست؟
نیازها و مطالبات مردم کمتر در رسانهها دیده میشود، یعنی آنچه انعکاس
وطرح آن مطالبه مردم است در رادیو، تلویزیون و مطبوعات طرح نشده یا بسیار کم به آن
پرداخته میشود، چرا که امروزه مردم ما مسائلی دارند که روزنامهها در مورد آن نمیگویند
و اگر برخی مسائل مردم هم مطرح میشود صرفاً اشارهای کوچک و سطحی به موضوع است.
در واقع رسانهها آسیبشناسی، درونکاوی و رازگشایی از مسائل جامعه نمیکنند. در
نتیجه با پدیده رویگردانی مخاطبان از رسانهها مواجه هستیم، چون آنها هر چه طرح
موضوع کرده و پرسشگری میکنند، بازتاب آن را در رسانهها نمیبینند. به این ترتیب
رسانهها خواسته و ناخواسته مخاطبان را حواله میدهند به اینکه ما را نخوانید،
نبینید و نشنوید. از این رو عملاً مخاطبان غیر مستقیم و مستقیم به فضای مجازی و
همچنین شبکههای برونمرزی مراجعه میکنند که اخبار را بهنگام بازتاب داده و تحلیل
رویداد میکنند. یادمان باشد سه وظیفه اصلی رسانه اطلاعرسانی، سرگرمی و دانشافزایی
است، کاری که رسانههای برون مرزی آن را به خوبی پوشش به هنگام میدهند. بدیهی است
این شبکهها دنبال منافع خودشان هستند که اولین آن افزودن به مخاطبان است که از پس
این کار به خوبی برآمدهاند. نکته مهم دیگر این است که فضای مجازی و
شهروند- خبرنگاران هم در زمینه اطلاعرسانی، فعالتر از رسانهها هستند .
چرا جای گزارشهای میدانی در رسانهها خالی است و اکنون شهروندخبرنگاران در فضای مجازی از رسانههای رسمی پیشی گرفتهاند؟
رسانههای ما کنشمند نیستند، واکنشی هستند. جای آنکه در تولید فعال باشند در قبال رویدادها از خود واکنش نشان میدهند. در واقع رسانههای رسمی بعد از توزیع اخبار و گمانهزنیهای بسیار در شبکههای برونمرزی تازه وارد عمل شده و بعد میگویند که این بوده یا نبوده است، در حالی که باید در مسیر رویدادها حرکت کنند. رسانههای ما تاخیری عمل میکنند، به ویژه با حضور شهروندان خبرنگار که کارکرد صوتی و تصویری دارند، این مساله برجستهتر شده است. بنابراین طبیعی است که روزنامهها نتوانند همپای آنها باشند، چون مردم لحظه به لحظه در صحنه حضور دارند. در این میان البته رادیو و تلویزیون میتوانند گزارشگر بهنگام رویدادها باشند که نیستند و با تأخیر از کنار موضوع میگذرند. به عبارت دیگر، این رسانهها وقتی که رویدادی درونی شد، طنین انداخت و با واکنشهای مختلف رو به رو شد به آن موضوع، آن هم از زاویه بسته میپردازند.
آیا اتفاقی که رخ داده است طبیعی است، یعنی اینکه فناوریهای جدید و تغییرات شتابان باعث این موضوع شده است؟ به عبارت دیگر رسانهها به چه علتی جا ماندهاند؟
چون به رسالت و نقشی که دارند عمل نمیکنند. برای مثال خبرنگار یک روزنامه ممکن است که در صحنه حضور داشته باشد، اما آن چیزی که تهیه میکند اغلب به درستی منتشر نمیشود. از این رودررویدادها و حوادثی که باید بهنگام پاسخ داد، رادیو و تلویزیون ما با تأخیر عمل میکنند. روزنامهها هم با یک روز فاصله پوشش خبری میدهند. البته در مواردی روزنامهها در موضوعاتی کنشگر بودهاند. برای نمونه گورخوابی مسالهای بود که یک روزنامه در مورد آن جریانسازی کرد. از سوی دیگر، فراموش نکنیم خبرنگار با رسانه تعریف میشود. عدم حضور خبرنگار در صحنه به عدم پشتیبانی رسانه برمیگردد که در فرستادن خبرنگار به دلایل مختلفی کمکاری میکند.
این مساله منجر به بی اعتمادی مخاطبان شده و شاهد ریزش مخاطبان رسانهها هستیم. چرا رسانهها به وظایف خود عمل نمیکنند؟ برای رفع این خلأ چه باید کرد؟
یکی از دلایل این است که رسانهها مخاطبی ندارند. در نتیجه طبیعی است که نمیتوانند هزینه کنند. به عبارت دیگر رسانهها به عنوان یک بنگاه تجاری هزینه نمیکنند، چون درآمدی ندارند تا خبرنگار را در بزنگاه به صحنه بفرستند. هم اکنون اغلب روزنامهها با حداقل امکانات منتشر میشوند و برخی به بازنشر آن چیزی که یک روز قبلتر خبرگزاریها به آن پرداختهاند، میپردازند. پس خریدار ندارند.
چرا این اتفاق افتاده؟
برای آنکه روزنامهها نمیتوانند مخاطبسازی و مخاطبیابی کنند.
چرا نمیتوانند؟
چون نقش، مسئولیت و رسالت روزنامهها به علت برخی سوءتفاهمات از آنها گرفته شده است و نمیتوانند بهنگام در صحنه حضور داشته باشند و از واقعیت گزارش بدهند.
منظور شما این است که در مواردی روزنامهها یا روزنامهنگاران خواستار این حضور هستند، اما اجازه این کار را ندارند؟
در واقع خط قرمزها جلو آمده و سوءتفاهمات وسیعتر شدهاند، یعنی روزنامهها در تنگنا قرار گرفته و امنیت حرفهایشان آسیبپذیرتر شده است. در نتیجه نمیتوانند مولد باشند. از سوی دیگر، باید به روزنامهها فرصت داد و کمک کرد که به جایگاه واقعی خودشان دست پیدا کنند. امیدواریم کوششهای رسانهها و وزارت ارشاد در رسیدن به این هدف به نتیجه برسند.
یکی دیگر از ضعفهای رسانه این است که دلسوزانه خبرنگاران را پرورش نمیدهد.
این موضوع به رنجوری، ضعف و تزلزل رسانهها برمیگردد، چرا که رسانهها همانطوری که گفتم جایگاهی را که باید داشته باشند، به تدریج از دست میدهند. رسانهها وقتی نمیتوانند آنطور که باید با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند ضعیف میشوند. این در حالی است که ما حدود پنجمیلیون دانشجو و نیز حدود 40میلیون نوجوان و جوان داریم. ما تعدد و تکثر رسانه، دانشگاه و مراکز آموزشی مختلف و حتی خبرنگار خوب داریم، اما کار آنان تناسبی با کیفیت آنچه منتشر میکنند، ندارد. یک خبرنگار باید درآمد خوبی داشته باشد که بتواند خوب تولید کند تا متوسط زندگی کند. پس وقتی که چنین نیست آموزش در حین کار هم مقدور نخواهد بود.
برای ساماندهی این وضعیت چه کار باید کرد؟
اول باید روزنامهها جایگاه خود را پیدا کنند تا بتوانند خبرنگار با تجربه و علاقهمند را جذب کنند، چون وقتی روزنامه یا مجلهای تیراژ و مخاطب کمی دارد و با حداقلها دخل و خرج میکند، طبیعی است که جایگاه خبرنگاران حرفهای در آن کمرنگتر میشود.
در سالهای اخیر شاهد افزایش فعالیت در فضای مجازی و فعالیت شهروند- خبرنگاران بودهایم. با توجه به موقعیت شهروند- خبرنگاران آینده روزنامهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر شرایط لازم محقق شود، همانطوری که پیشتر به آن اشاره کردم جای نگرانی نیست، چون ظرفیت بازسازی، استمرار و ارتقای دوباره روزنامهها وجود دارد، چون نیروی کارآمد و دلسوز بسیار است و همه میدانند چگونه ذغال را به الماس تبدیل کنند.
با توجه به وضعیت کنونی رسانهها چگونه باید به این درجه از توانایی رسید؟
این موضوع از یک طرف به زیر ساختها و چیدمان سازه در رسانه مربوط میشود و از طرف دیگر به نگاه کلان دولت و مراکز متعددی برمی گردد که دائماً به صورت مستقیم و غیر مستقیم عملکرد رسانهها را قضاوت و داوری میکنند و حتی به خود اجازه میدهند که خط مشی روزنامهها را تعیین کنند. اگر این رویه اصلاح شود و بگذاریم که رسانهها در چار چوب قانون کار کنند منجر به مخاطب سازی و مخاطب یابی شده و تیراژ مطبوعات افزایش مییابد. فراموش نکنیم یکی از شاخصهای توسعه در هر جامعهای حضور رسانههای متعدد و متکثر با دیدگاه و سلایق مختلف است و اگر قرار باشد در شرایط توسعه قرار بگیریم و در آن بستر حرکت کنیم رسانه رنجور معنا ندارد، چرا که یک رسانه بیمار خبرنگاران را کم حوصله، بی دقت و بی انگیزه میکند. بنابراین لازمه پرورش خبرنگاران فعال هم وجود سازمانها، مراکز و نهادهای فعال رسانهای است تا موجب انگیزش در خبرنگاران شوند.