شهرآرا: یکم اردیبهشت روز بزرگداشت شاعر و نویسنده بزرگ پارسیگوی سده هفتم،
سعدی شیرازی، است. ابومحمد مشرفالدین مصلحبنعبدا... متخلص به «سعدی» تأثیری
انکارناپذیر بر زبان فارسی بهویژه بر سادهنویسی گذاشته است. او که ملقب به
«استاد سخن»، «پادشاه سخن» و «شیخ اجل» نیز هست در شیراز متولد شد و پس از تحصیل و
سفرهای بسیار به مناطق مختلف، به زادگاهش بازگشت. حالا آرامگاه وی در سعدیه شیراز میعادگاه
میلیونها پارسیزبان و دلداده زبان و ادبیات پارسی با شیخ اجل است. گلستان و
بوستان جزو مهمترین آثار برجایمانده از اویند و کتاب اخلاق شناخته میشوند.
افزون بر این، غزلیاتش نیز از آثار مهم او به شمار میرود.
به مناسبت روز بزرگداشت این شاعر و ادیب بزرگ، با دکتر
سید جواد مرتضایی، دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، گفتوگو
کردیم.
جریان سفر رفتن سعدی به مناطق مختلف خارج از ایران که
بیش از سه دهه بیان شده است چقدر واقعیت دارد؟ در صورت صحت، این سیر و سفر چه
تأثیرات فرهنگیای بر او و آثارش گذاشته است؟
گرچه سعدی حدود سه دهه به کشورهای مختلف سفر کرده، به
بعضی از نقاطی که در گلستان از آنها نام برده نرفته است. برای نمونه، در گلستان
از برخی کشورهای قاره آفریقا مانند مغرب نام میبرد در حالی که اگر خط سیر سفرش را
دنبال کنید، میبینید هرگز به منطقه آفریقا نرفته است. اینها دلیل بر دروغگویی
سعدی نیست. طبیعی است که شاعران و نویسندگان تخیل خود را وارد نوشتههایشان میکنند. از طرفی اگر شما
از فرد جهاندیدهای که سفرهای بسیاری به مناطق مختلف داشته است درباره کشوری
بپرسی که به آنجا نرفته است، احتمال زیادی دارد که بگوید: آنجا هم رفتهام. این
جهاندیدگی قطعا بر اشعارسعدی نیز تأثیر داشته است زیرا سفر انسان را پخته میکند
و جهانبینی را وسعت میدهد. آدمی با فرهنگها و ملیتهای مختلف آشنا میشود، سعه
صدر پیدا میکند و تنگنظری از وجودش رخت برمیبندد.
شهرتی را که سعدی در زمان خودش در داخل و خارج از مرزهای
ایران به دست آورده بود بیشتر حاصل این سفرها میدانید یا نتیجه استعداد ادبیاش؟
بیشتر به علت تبحرش در نثر و نظم بوده است. در حکایتی از
گلستان نقل شده است جوانی سعدی را میبیند و بیآنکه او را بشناسد میگوید: اگر از
کلام سعدی چیزی در خاطر داری بگو. شیخ اجل خودش را معرفی نمیکند. مطلبی از خود میخواند
و میرود. فردی به آن جوان میگوید که او سعدی بود. لحظهای بعد پسر به دنبال سعدی
میدود و عذرخواهی میکند که او را نشناخته است. این حکایت و نمونههای آن نشان میدهد
که هنر سعدی در نظم و نثر جلوتر از گامهای خود او در سفرهایش مرزهای جغرافیایی را
درنوردیده و حرکت کرده است. خودش در غزلی میگوید: هر سحر از عشق دمی میزنم/ روز
دگر میشنوم بر ملا.
با توجه به اینکه سعدی شاعری اخلاقگرا بوده است و معتقد
است «به دست آهن تفته کردن خمیر/ به از دست بر سینه پیش امیر» چگونه است که در
برخی اشعارش حاکمان را مدح کرده است و گلستان را نیز به سعدبنابوبکر تقدیم میکند؟
این هدیه دادن رسم بوده است و شاعران برای اینکه اثرشان
جاودانه بماند و خودشان نیز از حمایت مالی پادشاه برخوردار شوند معمولا این کار را
میکردهاند. این عمل را بیشتر شاعران و نویسندگان انجام میدادند فارغ از اینکه
مداح باشند یا خیر. به هر حال آنها نیز باید زندگی خود را میگذراندند و از مدحگویی
ناگزیر بودند. سعدی اتفاقا از شاعرانی است که مدح معتدلی دارد. قصایدش مدح
صرف نیست و در کنارش، پادشاه را موعظه میکند و پند و اندرز میدهد در حالی که
شاعران مداح جرئت نداشتند پادشاه را مستقیم خطاب کنند. او از موعظه کردن پادشاه ابایی
ندارد و گاهی حتی گزنده سخن میگوید. با این همه، در دربار اتابکان فارس، حرمت و
احترام داشت و حرفهایش را به گوش جان میشنیدند.
جایگاه سعدی به عنوان شیخ تصوف چقدر در زمان خودش به
شخصیت ادبی او رجحان داشت؟ اصلا آیا جریان فکری و فرهنگی تصوف در آثارش نمود دارد؟
سعدی بههیچعنوان مثل مولانا عارف و صوفی رسمی نیست.
درست است که برخی اندیشههای حکمی و اخلاقی صوفیانه را در بوستان و گلستان و در
غزلهایش میبینید، اینها از نظر کمیت بسیار اندکاند. او استاد غزل عاشقانه است
و بههیچعنوان نمیتوان او را صوفی اثرگذار سده هفتم نامید. او آدمی شوخ و شنگ و جهاندیده
بود که زندگی را خوش میگذراند و اهل بهرهوری از دنیا بود. همانند هر آدم دیگری
تمایلات عارفانه هم داشت اما معنای این گفته آن نیست که عارف هم بوده است. اینکه
به او شیخ اجل میگفتند به جریان تصوف ارتباطی ندارد. به علت بزرگی و حرمت و
احترامی است که در زمان خود داشته است.
سادهنویسی سعدی زبانزد است و او به نوعی پدر سادهنویسی
ادبیات پارسی است. این ویژگی زبانی چه تأثیری بر ماندگاری و زنده نگهداشتن آثارش
داشته است؟
سهل ممتنعنویسی اصطلاحی است که تذکرهنویسان آن را برای
فرخی سیستانی و بعد هم برای سعدی به کار بردند. ما امروزه آن را «نحو طبیعی زبان»
مینامیم؛ یعنی حرف زدنِ راحت و بدون تکلف. سعدی با همین نحو طبیعی زبان شعر میگفته
است و ساختار نحوی جملهها در آثارش همانند گفتوگوهای معمول، بسیار متنوع است.
طبیعی است که مردم خیلی راحت با اشعار او ارتباط برقرار میکنند. مرحوم غلامحسین
یوسفی در تعبیر زیبایی میگوید ما در حال حاضر، با گذشت حدود ۷۰۰ سال از زمان سعدی، هنوز به زبان او
حرف میزنیم. این درحالی است که حتی بسیاری از ادیبان ما نمیتوانند با سرودههای
شاعران سده ششم همچون خاقانی و انوری که پیشاز سعدی بودند ارتباط برقرار کنند. در
واقع، توفیق وی در استفاده از همین نحو طبیعی زبان است که در کنار شیوههای بلاغی
خاص کمنظیرش، زبان او را تا به امروز زنده نگه داشته است.
سعدی چه اثری بر شاعران پارسیگوی پس از خود گذاشته است؟
آیا بر اندیشمندان غربی نیز تأثیر داشته است؟
سعدی اعجوبه است. در هر قالبی وارد شده شگفتی آفریده
است. بنابراین قطعا بسیاری از اندیشمندان پس از او -چه غربی و چه شرقی- متأثر از
سعدی هستند. خود حافظ که یک سده بعد از سعدی آمده است وامدار و متأثر از اوست.
گوته نیز گرچه بیشتر تحت تأثیر حافظ بوده و خود را مرید او میدانسته، قطعا سعدی
هم خوانده و از او تأثیر گرفته است. نوشته شدن این بیت سعدی که «بنیآدم اعضای یک
پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» در سازمان ملل، خود، نشانی از اثرگذاری سعدی بر
اندیشههای جهانی است.