اعتماد: حتماً تا به حال گذرتان به میدان و خیابانهای منتهی به این میدان افتاده است و تبلیغات فروش مقاله و پایاننامه را آنقدر دیدهاید که برایتان یک امر عادی تلقی میشود. حتی در سالهای گذشته فروشندگان این رسالههای تقبلی راهشان را به ایمیلها و پیامکها باز کردهاند، اما چندی پیش وزیر علوم، تحقیقات و فناوری قاطعانه خبر از ابطال پایاننامه تقلبی دانشجویان داد و گفت حتی اگر۵۰ سال پیش اقدام به تهیه این پایاننامه کرده باشند مهر ابطال روی آن رساله خورده میشود.
خبرگزاری ایسنا برای ارائه تحلیل جامعهشناختی از این موضوع با عباس عبدی، پژوهشگر اجتماعی و فعال رسانهای گفتوگو کرده است. عبدی در بخشی از این گفتوگو که به تحلیل جامعهشناختی این پدیده اختصاص دارد، میگوید: «سرقت علمی با انواع سرقتهای دیگر فرق میکند. اگر کسی پول من یا شما را بدزدد یا از منزل ما وسیلهای را بدزدد، آنچه دزدیده شده، از جیب من یا شما برداشته شده و به جیب دیگری میرود و آن فرد دیگر به هر حال از آن وسیله دزدیده شده استفاده میکند. اما در سرقت علمی ماجرا اینگونه نیست. یعنی مثلاً اگر کسی یک مدرک پزشکی داشته باشد، دیگری نمیتواند این مدرک را سرقت کند چون این مدرک به خودی خود هیچ چیز نیست. تخصص فرد در پزشکی است که اهمیت دارد. این مدرک، معرف آن تخصص است و آن تخصص قابل سرقت نیست. وقتی من یک مدرک پزشکی داشته باشم حتماً میخواهم شما را درمان کنم. این مدرک به خودی خود به درد نمیخورد. یعنی من وقتی تخصص نداشته باشم بیماری را هم نمیتوانم درمان کنم. اگر از این زاویه نگاه کنیم، این پرسش مطرح میشود که چه وقتی ممکن است مدرک پزشکی کسی را بدزدند یا دانشگاه نرفته مدرکی را به نام خود بزنند؟ پاسخ این است: وقتی که علم بیاعتبار است. اگر مثلاً شما پزشک باشید و اگر در جامعهای علم پزشکی اعتبار داشته باشد مدرک پزشکی شما را که من نمیتوانم بدزدم، چون این مدرک معرف چیز دیگری است که آن برای جامعه علمی شناخته شده است.
مثلاً اگر من شناسنامه شما را بدزدم من که نمیتوانم شما بشوم. شما خودتان هستید. این شناسنامه معرف شماست، بنابراین من باید خودم را در قالب شما پنهان کنم. این اتفاق زمانی میتواند بیفتد که آدمها دیگر هویت ندارند و میتوانند خودشان را جای دیگران قالب کنند. این با اینکه ساعت شما را بدزدند تفاوت میکند، چون برای دزدیدن ساعت شما نیازی به دزدیدن هویت شما نیست. این نشان میدهد که وقتی مدرک و علم را میتوان سرقت کرد که آنها دیگر اعتبار نداشته باشند. به عنوان نمونه کسانی که در ایران تقلب مدرک میکنند به شکل صوری میروند در یک دانشگاهی میگویند ما دکتریم. تاکنون دیدهاید که یک دکترای برق چنین کاری بکند؟ نمیتواند چنین کاری بکند. اما یک دکترای علوم سیاسی راحت میتواند چنین کاری بکند، چون در این جامعه علوم سیاسی علم نیست. هر فرد عادی هم میتواند راجع به علوم سیاسی حرف بزند گویی که علم دارد، چون این علم در اینجا جایگاه ندارد. اگر چنانچه این علم جایگاه داشته باشد دیگر کسی نمیتواند مدرک جعلی دست و پا کند. همین الان اگر به شما بگویند یک دکترای برق به شما میدهیم شما میگویید که نمیخواهید چون بلافاصله معلوم میشود که شما چنین تخصصی را ندارید. اما اگر بگویند دکترای علوم سیاسی بدهید مشکلی پیش نمیآید چون ما همه سیاستمداریم و جایگاه علوم انسانی به مثابه علم تثبیتشده نیست.
بنابراین معنای این پدیده این است که علم دیگر در این مملکت اعتبار ندارد و مدرک جای آن را گرفته است. آقای حجاریان یکبار میگفتند که من اگر در این مملکت کارهای باشم چند میلیون مدرک را از هواپیما میریزم پایین و میگویم هر کس بخواهد میتواند اسم خود را روی یکی از این مدارک بنویسد. واقعاً باید همینطور مدرک را بیاعتبار کرد. تا هنگامی که علم جایگاه ندارد مبارزه با مدارک جعلی عملی بیهوده است.»