فرهیختگان: بلقیس سلیمانی از جمله داستاننویسان زن ایرانی است که در یکی
دو دهه اخیر آثارش با استقبال خوبی روبهرو شده است و در اوضاعی که داستان ایرانی خریدار
چندانی ندارد، رمانها و مجموعهداستانهایش در دو نشر ققنوس و چشمه به چاپهای
متعدد میرسد. این داستاننویس کرمانی، فلسفه خوانده است و دستی در کار نقد هم
دارد و کتابهایی در حوزه نقد و پژوهش منتشر کرده است. مدتی نیز
تجربه مدیریت در رادیو فرهنگ را داشته است. بلقیس سلیمانی که این روزها رمان جدیدش
با عنوان «مارون» در فاصله کوتاهی به چاپ دوم رسیده است، به همراه چند داستاننویس
ایرانی در برلین داستانخوانی کردند و با داستاننویسان معاصر آلمانی دیدار
داشتند. با نویسنده رمان «سگ سالی»
درباره این سفر به گفتوگو نشستهایم.
سفر شما به آلمان اطلاعرسانی نشده بود. در واقع از
انتشار عکس شما و فریبا وفی به همراه علی دهباشی سر قبر بزرگ علوی معلوم شد که
آلمان رفتهاید و از اینستاگرام نسیم مرعشی هم معلوم شد که او هم با شما همسفر است.
هنوز هم اطلاعرسانی رسمی در اینباره نشده است. حالا شما بگویید ماجرای این سفر
چیست و از طرف کجا انجام شده و چه کسانی از داخل و خارج از کشور با شما همراه بودهاند؟
دقیقاً روز عاشورا بود که بهرنگ کیاییان با من تماس گرفت
و گفت از آلمان ایمیلی رسیده که مضمونش دعوت از شما برای حضور در برلین است، بعد
آن آنها با خود من مستقیم تماس گرفتند و گفتند برنامهای دارند تحت عنوان مدرنیته ایرانی
که محور آن نمایش ۳۰
تابلو نقاشی از نقاشان اروپایی و ایرانی است که در موزه هنرهای معاصر نگهداری میشوند،
در کنار این نمایشگاه که به نام گنجینه تهران قرار بود در برلین برگزار شود، از
هنرمندان ایرانی هم دعوت میکنند تا برنامههایی داشته باشند، تا آنجا که من خبر
دارم حدود ۴۰ هنرمند ایرانی در برلین برنامه داشتهاند، باز تا آنجا که من
اطلاع دارم از داستاننویسان دولتآبادی، چهلتن، ناهید طباطبایی، فریبا وفی و
نسیم مرعشی از ایران و شهریار مندنیپور از آمریکا دعوت شده بودند، متاسفانه نمایشگاه
برگزار نشد اما بقیه برنامهها برگزار شد. من به داستانخوانی دولتآبادی نرسیدم،
اما در جلسات داستانخوانی بقیه حضور داشتم، در واقع دعوتکننده اصلی انستیتو گوته
بود و به نظرم بخش فرهنگی وزارت خارجه آلمان. در ضمن آقای
مندنیپور به دلیل مصائبی که آقای ترامپ پیش آورده نیامده بود، قرار بود از طریق
اسکایپ حضور داشته باشد که متاسفانه مقدور نشد، البته داستان ایشان خوانده شد.
عکسی از خودتان در کنار یودیت هرمان نویسنده
آلمانی مشهور در ایران منتشر کردید که نشان از دیدار با این نویسنده دارد. از این
دیدار بگویید و اینکه این دیدارها چقدر میتواند در معرفی چهرههای ادبی دو کشور
به یکدیگر مؤثر باشد؟
در واقع یودیت هرمان همراه با خانم وفی قصه خواندند.
خانم وفی از دوتا از رمانهایشان بخشهایی را خواندند، خانم هرمان هم بخشهایی از
یکی از آثارشان را خواندند، این را هم بگویم که ما یکی دو صفحه بیشتر به فارسی نمیخواندیم،
برای اینکه آلمانیها به موسیقی زبان فارسی گوش بدهند، منتها متنهای ما قبلاً به
آلمانی ترجمه شده بود، و توسط یک بازیگر ماهر خوانده میشد، شنوندگان هم اکثراً
آلمانی بودند و نکته قابل تأمل اینکه بابت شنیدن داستان ایرانی بلیت خریده بودند و
با صبری مثالزدنی تا آخر و بادقت گوش میکردند. خانم هرمان فوقالعاده بود آن شب
سر میز شام فراوان در مورد ادبیات ایران و آلمان با هم گفتوگو کردیم، خیلی خوشحال
بود که «آلیس» در ایران مورد استقبال قرار گرفته. میگفت آنقدر که از این رمان در
ایران استقبال شده در آلمان نشده و در پی فهم دلایلش بود، انسان بسیار متواضع و دوستداشتنی
بود.
شبی برای شما برگزار شده است. از این شب بگویید و
دستاوردهایی که برای یک نویسنده ایرانی مانند شما میتواند داشته باشد.
من و نسیم مرعشی یک شب داستان خواندیم، مخاطبان متناسب
با موضوع داستان سوالهایی مطرح کردند، از من بیشتر در مورد چگونگی حضور سنت در
جامعه ایران پرسیدند، نکته قابل توجه در پرسشها، این بود که چگونه با سانسور کنار
میآیید. برای من تجربه بسیار نابی بود، هنوز برای هضم این تجربه و حرف زدن از آن
زود است.
در سالهای اخیر شاهد رفت و آمدهای نویسندگان آلمانی
معاصر به ایران و نویسندگان ایرانی به آلمان هستیم. بفرمایید پیشبینیتان از این
سفرها چگونه است؟
به نظرم در این فضای تیرهای که اهل سیاست برای جهان
ساختهاند این گفتوگوها و رفتوآمدها ضروری است. من خودم در دوران تحصیلم بیش از
هر جای دیگر فلسفه آلمان را خواندهام و نویسندگان آلمانی زبان از گوته تا نویسنده
جوانی مثل یودیت هرمان همواره میان کتابخوانهای ایرانی جایگاه بلندی داشتهاند،
من بهطور دقیق نمیدانم آلمانیها چقدر در مورد ادبیات ما میدانند ولی از نحوه
استقبالشان از شبهای داستانخوانی در برلین میتوانم بگویم. آنها هم مشتاق
شنیدن صدای فرهنگ ایران هستند و ایکاش آقایان سیاستمدار کمی هم میدان به اهل
فرهنگ بدهند، مطمئنم آن کاری که آنها با همه کبکبه و دبدبهشان نتوانستند انجام
بدهند اهل فرهنگ بدون هیچ ادعایی انجام خواهند داد.
شما در ایران خوانندگان خوبی دارید و کتابهایتان در
فاصله زمانی اندکی به چاپهای بعدی میرسند که نشان از ارتباط مخاطبان ایرانی با
آثارتان دارد. سفری که به آلمان داشتید، آیا این نوید را میدهد که در صورت
ترجمه کارهایتان در آلمان نیز کارهایتان مورد اقبال و استقبال قرار بگیرد؟
راستش را بخواهید نمیدانم، من هرگز برای مخاطب خارجی
ننوشتهام، بگذارید به بهانه این سؤال موضوعی را مطرح کنم، به نظرم مخاطب غربی عموماً
از ما نوشتههای هزار و یک شبی میخواهد، او طالب شرق جاودیی است و تمایلی به شناخت
شرق معاصر ندارد، متاسفانه بسیاری از هنرمندان ما هم در جهت تثبیت همین تصویر گام
برمیدارند، نمیدانم چطور میتوان تصویری معاصرتر از ایران ارائه کرد اما نقش
هنرمندان را در این خصوص مهم میدانم.
جامعه ایرانی بیشتر مصرفکننده آثار خارجی شده است و
کمتر دیگران ما را خواندهاند. ما نویسندگان مطرح و معاصر آلمانی را میشناسیم و
کارهایشان را خواندهایم. این وضعیت درباره ادبیات داستانی ایران معاصر در آلمان
چگونه است؟
حقیقت این است که ما همه جامعه مولدی نیستیم، من راستش
نگران همین دو تا و نصفی خواننده ایرانی هستم، در این اوضاع و احوال مخاطب خارجی
پیشکش، بزرگی از بزرگان این مملکت تفکر در حال حاضر را ترجمه میداند این البته زیادهروی
است ولی فعلاً باید بخوانیم، اگر به آنجا رسیدیم که حرف جهانی داشته باشیم، خریدار
پیدا میشود.
حالا که از آلمان برگشتهاید، تعریفتان بهعنوان یک
نویسنده از جهانی بودن چیست؟
در جواب سؤال قبل گفتم من اگر بتوانم خوانندگانم را در
ایران حفظ کنم شاهکار کردهام.