کد مطلب: ۵۳۲۳
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

ابلاغ بشارت به انسانِ این‌جا و اکنون

فرزاد نعمتی: کمتر از دو دهه پیش، نشر «گروس» آثاری را در شش مجلد و به تناوب از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۸ به بازار کتاب عرضه کرد. این شش مجلد، در سال ۱۳۹۳، توسط نشر «هرمس» در قالب مجموعه «پدیدآورندگان الهیات جدید» بازنشر شده است. جلد پنجم این کتاب را که ایان هندرسن در سال ۱۹۶۶م تألیف و محمدسعید حنایی کاشانی، عضو هیأت علمی دانشگاه شهیدبهشتی تهران، ترجمه کرده، به آرای رودُلف بولتمان (۱۹۷۶ ـ ۱۸۸۴م) متأله مسیحی می‌پردازد. بولتمان، اندیشمندی تأثیرگذار در مباحث الهیات مدرن بوده است؛ اما کتاب‌های چندانی نه از وی و نه در تفسیر و شناخت آرای وی، به فارسی ترجمه نشده است. از معدود کتاب‌های بولتمان که به فارسی ترجمه شده است؛ کتاب «مسیح و اساطیر» است که در سال ۱۳۸۰ با ترجمه مسعود علیا به همت نشر «مرکز» به طبع رسیده است. نشر «گام نو» نیز در سال ۱۳۸۲ کتابی با عنوان «رودلف بولتمان» نوشته دیوید فرگوسن را با ترجمه انشاءالله رحمتی به علاقه‌مندان معرفی کرده است. چنین فقری، حقیقتاً ضعف است؛ زیرا به تعبیر مسعود علیا: «بولتمان از جمله متألهان مسیحی است که با طرح موضوعات و آرایی نسبتاً بدیع و خارق عادت به مباحث الهیات مسیحی رونق بسیار بخشیده است. اگر بخواهیم از چند متفکر دینی معاصر یاد کنیم که افق الهیات جدید را وسعت بخشیده‌اند؛ بی‌شک نام بولتمان در زمره آن‌ها خواهد بود.» (بولتمان: ۱) در ادامه، برای فهم چگونگی پدیداری الهیات مدرن مسیحی و جایگاه بولتمان در آن، مقدماتی ارائه می‌شود و در پایان، مختصری به سرفصل‌های کتاب ایان هندرسن اشاره می‌شود.
از جمله ویژگی‌های قرون وسطی «یگانگی کامل دین و فرهنگ» است و تفکر عقلانی نیز در این دوران، تحت تاثیر الهیات است؛ به نحوی که می‌توان الهیات را مادر و ملکه علوم دانست. متولی الهیات نیز، کلیسا بود و هزاران سال این نهاد، «یگانه مولد، مفسر و حافظ فرهنگ و همه محصولات فرهنگی بالا‌تر از سطح فرهنگ عامیانه» بود. عصر رنسانس و زایش دوران نوین، یگانگی دین و فرهنگ را گسست؛ به مقام ممتاز الهیات خدشه وارد ساخت؛ فرهنگ را به قلمرو‌ها و حوزه‌های مستقل، تجزیه کرد و «ایجاد وحدت میان انبوه نهاد‌ها، قدرت‌ها، معیار‌ها، اهداف و منافع» را به دغدغه اندیشه مدرن بدل ساخت. با وجود چنین تبعات رادیکالی، دعوی امکان و لزوم دسترسی به ارزش‌های کلی، حقایق عام و معیارهای فراگیر در عرصه الهیات، اما، پابرجا ماند؛ زیرا راه دادن به آن تغییرات، در حوزه دین، نامی جز «شرک» نمی‌توانست بیابد. الهیات مسیحی برای مقابله با سیل پیش‌رونده تغییر و تکثر، دو راه را برگزید: جزم‌گرایی و ذهنی-گرایی. جزم‌گرایی، انتخاب کلیسای کاتولیک رومی بود که به غفلت بیشتر از تفکر و جامعه مدرن منجر شد؛ اسفناکیِ خود را در همکاری با هیتلر عیان ساخت و تا هنگام برگزاری شورای دوم واتیکان (۱۹۶۵ ـ ۱۹۶۲) ادامه داشت. الهیات پروتستان که شاخه‌های متعدد آن، همگی در «درون‌گرایی، فردگرایی و رابطه شخصی با خدا» مشترک بودند؛ به ذهنی‌گرایی روی آورد. سوبژکتیویته، مضمون مرکزی سنت متافیزیک غربی بوده است و تأسی الهیات پروتستان به آن، سرنوشت آن را به تلاطمات تفکر مدرن گره زد و این‌گونه شد که «با ظهور هر مکتب یا ایسم فلسفی جدید، الهیات ملهم از آن مکتب نیز به سرعت ظاهر می‌شد... الهیات پروتستان به ظرفی تو‌خالی بدل شد که در هر برهه از تاریخ با یکی از نمودهای ذهنیت مدرن پر می‌شد. این فرایند که احتمالاً رابطه بولتمان ـ هایدگر بارز‌ترین نمود آن است؛ هنوز هم ادامه دارد و در آن واحد نشانه قدرت و نقطه ضعف الهیات پروتستان محسوب می‌شود.» (پیوست مراد فرهادپور در تیلیش: ۲۲۳ ـ ۲۱۹)
بنابراین، الهیات جدید مسیحی حاصل برخورد سنت دینی با مدرنیته و پاسخ‌های متفاوتی است که اندیشمندان مسیحی به تجدد و آثار و تبعات فراگیری که جهان‌بینی مدرن بر نحوه فهم و تفسیر سنت مسیحی داشته‌ است؛ داده‌اند. این پاسخ‌ها، به اشکال گوناگونی مورد تفسیر قرار گرفته است. طبق تفسیر پی‌تر برگر، سه قرائت از سنت دینی در عصر مدرنیته قابل تمیز است که از این قرارند:
۱. روش کارل بارث (۱۸۸۶ ـ ۱۹۶۸م) که با نادیده گرفتن فاصله تاریخی میان عصر تجدد و سنت مسیحی، در پی احیای وحی و بازسازی اقتدار ابلاغ نخستین است. بارث و به طور کلی نوارتدوکس‌ها، فلسفه و عقل را نفی می‌کنند و نقد کتاب مقدس را تنها به این شرط می‌پذیرند که این نقد مثبت باشد. منظور بارث از نقد مثبت، آن نقدی است که با کنار زدن پرده‌ها، پیام خدا را به سخن درآورد تا بدین‌سان راه برای استخراج، تصفیه و ابلاغ پیام گشوده شود. نوارتدوکس‌ها، این امر را می‌پذیرند که واقعیت بیرونی تغییر یافته است؛ اما در‌عین‌حال، به امکان تغییر درونی انسان مدرن امیدوارند و همین عدم اعتنا به تطابق اجتناب‌ناپذیر درون و بیرون، مایه نقد نگرش آنان نیز شده است. سخن منتقدین نوارتدوکسیسم معطوف به این گزاره است که انسان مسیحی در عصر مدرن نمی‌تواند واقعیت قدسی را تجربه کند؛ زیرا اساساً وجه ماهوی امر مدرن زوال واقعیت قدسی است و بنابراین نمی‌توان برای انسانی که در بیرون، مدرن است؛ درونی مسیحی ساخت.
۲. روش دوم، روش تقلیل است که به تئولوژی سکولار می‌انجامد و رودلف بولتمان از جمله منادیان آن است. در این روش، در نزاع امر مدرن و سنت، هر آن‌چه در سنت مسیحی، با جهان‌بینی مدرن، نمی‌خواند و یا تناقض دارد؛ به نفع معرفت مدرن کنار گذاشته می‌شود. برگر چنین فرایندی را «معامله» معرفت دینی با معرفت عصر مدرن می‌خواند. به زعم بولتمان، مسیحیت بر پایه نگرش اسطوره‌ای قوام یافته است و این در تناقض با گوهر اسطوره‌گریز عصر تجدد است؛ بنابراین اگر کسی بخواهد در عصر حاضر، مسیحی بماند؛ چاره‌ای از اسطوره‌زدایی از مسیحیت و بیان آن به نحوی که با آگاهی‌های ذهنی انسان مدرن متناسب باشد؛ ندارد. حسن این روش نسبت به روش نخست آنست که ناهماهنگی درون و بیرون انسان مسیحی مدرن را برطرف می‌کند و مقدمات معرفتی ذهنی دینی او را با مقدمات معرفتی مرتبط با امور اجتماعی هماهنگ می‌‌کند. منتقدین تقلیل‌گرایی و اسطوره‌زدایی، حسن این روش، را عیب آن می‌پندارند و آن را مترادف با مفقودشدن محتوای دینی سنّت می‌دانند و بر این امر انگشت تأکید می‌نهند که نتیجه این روش، اسطوره‌زدایی نیست؛ بلکه، تنها تعویض اتوریته دینی با اتوریته عقل مدرن است.
۳. روش سوم، روشی است که عموماً فریدریش شلایرماخر به عنوان نماینده آن معرفی می‌شود و به طور خلاصه می‌توان آن را روش «بازسازی تجربه دینی» نامید. در این روش، کشف کردن تجربه‌های دینی موجود در هر دین، خصوصاً بنیانگذاران با روش تاریخی و پدیدار‌شناسانه و نشان دادن حقانیت آن تجربه‌ها و الهی بودن آن‌ها به انسان جدید، مبنای بحث است. نگرش شلایرماخر عموماً متصف به صفت «تئولوژی لیبرال» شده است و به مثابه مبداء تفسیر الهیاتی از سنت دینی متناسب با جهان‌بینی لیبرال و ظهور عملی لیبرالیسم در جهان، مورد توجه قرار گرفته است. شلایرماخر به تجربه فردی و درونی انسان‌ها در تجربه دینی معتقد است و رویکردش در امکان بخشیدن به تجربه این امر نزد همه انسان‌ها ـ اعم از خواص و عوام ـ رویکردی آزادی‌بخش به الهیات او بخشیده است. (مجتهد شبستری: ۴۸ ـ ۲۸)
هندرسن در کتاب خود زندگی، تفکر و اهمیت بولتمان را مورد بحث قرار داده است. بولتمان در پایتخت فکری مسیحیت، آلمان به دنیا آمد. از کودکی به تعلیمات دینی، ادبیات آلمانی، زبان یونانی، تئا‌تر و کنسرت علاقه داشت و از سال ۱۹۲۱ به مدت سی سال استاد تمام دانشگاه ماربورگ بود. از جمله نکات مهم در زندگی بولتمان مخالفت او با نازی‌ها است. او که در گروه خدا‌شناسی دانشگاه ماربورگ عضویت داشت؛ تصمیم شورای عمومی کلیسا مبنی بر اخراج غیرآریایی‌ها را «با بنیان کلیسا در مقام نهادی که منحصراً مرجعیت کتاب مقدس و انجیل بر آن حاکم است؛ ناسازگار» می‌دانست و همراه با یرمیاس و لومایر و هجده نفر دیگر پای بیانیه‌ای را امضاء کرد که در آن تصریح شده بود «به گواهی عهد جدید، مسیحیان یهودی‌زاده و کافرزاده برای احراز مقام در کلیسا حق مساوی دارند.» (هندرسن: ۹)
اندیشه بولتمان را می‌توان در خلاصه‌ترین حالت، پاسخ به تبعات اطلاق روش علم تاریخ به اسناد عهد قدیم و جدید دانست. اتخاذ نگرش تاریخی، آن‌هم از نوع مدرن آن، بر فهم متن تاثیرگذار است و مسائلی از این قبیل را بر می‌انگیزد: ۱. آیا روایت ما از مسیحیت با روایت کسانی که پیش از پیدایش تاریخ انتقادی می‌زیستند؛ یکسان است؟ ۲. تأویل مصحف با روش‌های علم تاریخ چگونه به آن نوع تأویل متن مربوط می‌شود که واعظ نماز یکشنبه از آن سود می‌جوید؟ ۳. اگر مطالعه کتاب مقدس باید با روش‌های علم تاریخ صورت گیرد؛ پس متخصصان عهد جدید و عهد قدیم صرفاً مورخانی‌اند که منبع خاص آن‌ها از سر اتفاق اسناد کتاب مقدس قرار گرفته است؟ پاسخ به این پرسش‌های هرمنوتیکی، اهم تفکرات بولتمان را ساختار بخشیده است. (هندرسن: ۱۴ ـ ۱۳)
بولتمان در تحلیل خود، تنها انجیل‌شناس نبود؛ بلکه سعی می‌کرد منظر تاریخ و فلسفه را نیز وارد وادی بحث کند و از ثمرات و نتایج آن‌‌ها استفاده کند. به زعم او، آن‌چه مسیحیت را استوار نگاه می‌داشت؛ kerygma (بشارت، پیام رستگاری) است: «بشارت انجیل آن است که در مسیح خدا با انسان در این‌جا و اکنون دیدار می‌کند و به او امکان تازه‌ای برای فهم وجود خود می‌بخشد» (هندرسن: ۹۸) و بنابراین مسیحیت با سنجش انجیل‌های هم‌رأی در مقام منابع تاریخی متزلزل نمی‌شود. (هندرسن: ۴۰) در بحث اسطوره‌زدایی نیز که بعضاً با اشاره به «تبدیل ایمان مسیحی به فلسفه» به عنوان اتهامی از جانب منتقدین بولتمان عرضه می‌شود؛ بحث بولتمان آن است که باید میان انجیل مسیحی و جهان‌بینی قرن نخست میلادی تفاوت قائل شد. انجیل امروز‌‌ همان اندازه حقیقت دارد که فردا خواهد داشت؛ اما انسان مدرن انجیل را با جهان‌بینی اساطیری نمی‌پذیرد و نکته مهم این‌جاست که این جهان‌بینی به هیچ وجه مسیحی نیست. بولتمان این اساطیر را به امکان‌ها و تصمیم‌های انسان ترجمه می‌کند و بدین‌سان راه را برای مورخی که تنها به بررسی افعالی با منشأ انسانی می‌-پردازد؛ می‌گشاید. البته بولتمان اساطیر را اسطوره‌زدایی می‌کند و در این مسیر، مرزی نمی‌شناسد؛ اما واقعه مسیح را فعل خدا به معنایی تمثیلی و نه معنایی اسطوره‌شناختی می‌داند و آن را امری می‌پندارد که اسطوره‌زدایی نمی‌پذیرد. (هندرسن: ۶۷ ـ ۶۱) به زعم بولتمان، فعل خدا نه در میان وقایع، بلکه درون آن‌ها جریان دارد. خدا در فعل به سایر فاعل‌های علّی شبیه نیست و رسیدن به مقام دیدن دست خدا، در لحظه‌ای وجودی از حقیقت رخ می‌دهد. (هندرسن: ۸۳ ـ ۸۲) در این‌جا تأثیر اندیشه هایدگر بر بولتمان آشکار می‌شود.
بولتمان در کتاب «مسیح و اساطیر» این تأثیر را به زیبایی هرچه تمام‌تر بازگفته است: «... بدون آمادگی برای این‌که انسان باشیم؛ شخصی باشیم که در هستی، مسئولیت خود را به گردن می‌گیرد؛ هیچ یک از ما قادر نخواهیم بود یک کلمه از کتاب مقدس را به مثابه کلامی بفهمیم که وجود شخصیمان را خطاب قرار می‌دهد... گوش جان سپردن به کلام کتاب مقدس فقط با تصمیمی شخصی امکان‌پذیر است.» (بولتمان: ۷۳ ـ ۷۲)

رودلف بولتمان. ایان هندرسن. ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی. نشر هرمس. چ دوم: ۱۳۹۳. ۴۰۰۰ تومان


منابع:

الهیاتِ فرهنگ. پل تیلیش. ترجمه مراد فرهادپور و فضل‌الله پاکزاد. نشر طرح نو. چ اول: ۱۳۷۶
تأملاتی در قرائت انسانی از دین. محمد مجتهد شبستری. نشر طرح نو. چ اول: ۱۳۸۳
رودلف بولتمان. ایان هندرسن. ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی. نشر هرمس. چ دوم: ۱۳۹۳
مسیح و اساطیر. رودلف بولتمان. ترجمه مسعود علیا. نشر مرکز. چ اول: ۱۳۸۰

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST